به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه ۱۳ دی ماه در حالی چاپ و منتشر شد که آتش بازی حماس در آسمان تل آویو، فساد دبش به رنگ «قیر»! بودجه و برنامه منهای ۲۵ میلیون مستاجر و نشست آیتالله رئیسی با ۵۰ نفر از سران احزاب و گروههای سیاسی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
سیدجلال ساداتیان کارشناس روابط بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: «خدا بلند کردن صدا را به بدگویى دوست ندارد، مگر از آن کس که به او ستمى شده باشد و خدا شنوا و داناست.» (نساء ۱۴۸)
بر این مبنا، هر کجا ظلمی صورت میگیرد باید در برابر آن ظلم استقامت کرد و مقاومت کرد تا یا جلوی آن ظلم گرفت شود یا در ارتباط با آن افشاگری کرد و یا اینکه نگذاریم ظلم به مسیر خود ادامه دهد. حسین بن علی (ع) نیز بر این مبنا اعلام کرد که قیام و خروج کردم. مگر برای اصلاح دین جدم؛ که مبنای آن قیام ظلمی بود که از ناحیه بنی امیه اتفاق میافتاد. امروز هم مصداقهای فراوانی از ظلم جلوی چشم ما هستند، اما یکی از مصادیق آشکار آن ظلم از ۷۵ سال قبل به این سو ظلم به ملت فلسطین است. بعد از اینکه دولت عثمانی شکست خورد و متعاقب آن دو قدرت مطرح آن دوره انگلستان و فرانسه بخشی از سرزمینهای دولت عثمانی را بین خود تقسیم کردند و کشورهایی را در منطقه ایجاد کردند و به خود اجازه دادند که پشت پرده، یهودیها را به این منطقه سوق دهند و آنها با طرحی که داشتند ابتدا زمینهایی را خریداری کرده و بعد خروج کردند و صاحبان این زمینها را از سرزمینهای خود اخراج نمودند و هر آنچه میخواستند بر سر این مردم آوردند.
اما برای اینکه ماجرا حل و فصل شود اعراب با اسرائیل در افتادند و شکست خوردند مرحله بعدی غربیها وارد مساله شدند و برای اینکه در منطقه به زعم خود صلح ایجاد کنند مذاکراتی تحت عنوان اسلو ایجاد کردند و توافقاتی با یاسر عرفات انجام شد و در نهایت پذیرفتند مبنا بر دو کشور ایجاد شود. اسرائیل سرزمینهای بعد از ۱۹۶۷ را آزاد کرده و در اختیار فلسطینیها قرار دهد و برای این کار هم شهرک سازیهای یهودی متوقف شود هرچند کل آن منطقه سرزمین فلسطینی است، اما بعد از آن هم شاهدیم که تلآویو به وعدههای خود عمل نکردند و به خصوص از زمانی که نتانیاهو سرکار آمده هیچگاه همان سرزمینهایی که به فلسطین تعلق داشت را به رسمیت نشناختند و شهرک سازی یهودی را ادامه دادند و مهاجران یهودی را در این شهرکها مستقر کردند و به آنها آموزش نظامی دادند و آنها روز به روز فشارشان را بر فلسطینیها بیشتر کردند و هیچ مدارایی با فلسطینیها صورت نگرفت و ظلم کردنها و اشغال زمینهای فلسطینیها افزایش یافته است. این روند باعث شد مقاومتی که از گذشته هم وجود داشت شکل و شمایل جدید به خود بگیرد و جناحهایی که ابزاری از خود نداشتند مورد حمایت برخی کشورهای دیگر قرار گیرند. قطریها کمک اقتصادی کردند، جمهوری اسلامی اعلام کرد که کمکهای مختلفی برای مقاومت فراهم کرده این موارد به صورت علنی صورت گرفته است. از این رو محور مقاومت امروز تشکیل شده به طوری که شاهد هستیم که مقاومتهای خوبی در برابر ظلمهایی که اتفاق میافتد در حال شکل گیری است.
پیمان مولوی طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان بحران بقا در کسب و کارهای ۱۴۰۳ نوشت: هر سال هزاران میلیارد تومان تسهیلات سرمایه در گردش به هزار بنگاه انتشار یافت، سوالی که به سرعت به ذهن متبادر میشود این است که آیا مشکلات بنگاههای ما با تزریق سرمایه در گردش برطرف میشود؟ آیا سرمایه در گردش درمانی موجب رفع مشکلات عمیق شرکتهای ایرانی است؟ شرکتهای ایرانی عطش سیری ناپذیری به تزریق نقدینگی خود به سرمایه در گردش و استفاده از آن در چرخههای عملیاتی خود دارند، به طور تقریبی میتوان ادعا کرد کمتر شرکت بورسی و غیربورسی را میتوان یافت که برای مدیریت سرمایه در گردش خود همپای شرکتها در اروپا، امریکا و شرق آسیا از استراتژی تثبیت سرمایه در گردش در یک دوره یا حتی کاهش آن در یک دوره مالی استفاده کنند. شرکتهای ما دارای سرمایه در گردشهایی افزایشی هستند که رشد فروش و سودآوری آنها هیچ گاه همپای رشد سرمایه در گردش شان رشد نداشته و کیفیت سود ندارند.
براساس مدلهای نوین مدیریت مالی بنگاه ها، اغلب شرکتهای مترقی اقدام به کاهش سرمایه در گردش در طول دوره مالی از طریق افزایش گردش کسب و کار میکنند. هرچه روزهای چرخههای عملیاتی کوتاه تری داشته باشیم نیاز بنگاه به سرمایه در گردش کمتر و کمتر میشود و برعکس با طولانی شدن روزهای چرخه عملیاتی نیاز بنگاه به تزریق و تامین سرمایه در گردش بیشتر میشود. حال به سوال اصلی برگردیم، زمانی که روزهای چرخه عملیاتی بنگاههای داروسازی ما به ۴۰۰ روز رسیده یا در فولاد به بیش از ۳۰۰ روز، چگونه با تزریق نقدینگی در قالب سرمایه در گردش میخواهیم موقعیت آنها را تثبیت کنیم؟ با اضافه کردن یک ریال به سرمایه در گردش قفل شده قبلی و بهینه سازی نکردن در چرخههای موجودی کالا، حسابهای دریافتنی و پرداختنی، فقط و فقط به بغرنجتر شدن موقعیت بنگا هها کمک کرده ایم و ماندگاری آنها را به خطر انداخته ایم. مشکل ما در ایران نه سرمایه در گردش که همواره تمامی کارآفرینان به دنبال آن هستند، بلکه مدیریت زمانی زنجیره تامین، فریز شدن منابع در حسابهای دریافتنی و ناتوانی در استفاده از اعتبارات میان مدت و بلندمدت بین المللی و داخلی که در زمان تحریمها بسیار تشدید شده بود است. هرقدر بنگاههای ایرانی اقدام به دریافت وام سرمایه در گردش کنند و چرخههای معیوب کسبوکار خود را بهبود ندهند، وامهای جدید موجب تاثیرگذاری منفی در حاشیه سود آنها میشود و از آنجاییکه در افزایش گردش داراییهای کند هستیم بازده داراییها را به سطح پایینتر از قبل تنزل میدهیم و رفته رفته کیفیت سود بنگاهها را میبلعیم، این چرخه بدون کنترل تورم همه را خواهد بلعید!
مصطفی غفاری طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با عنوان رمز کارآمدی شهید سلیمانی نوشت: هر گونه که محاسبه کنیم، سردار قاسم سلیمانی، در یکی از حساسترین مقاطع عمر جمهوری اسلامی، مسئول یکی از مهمترین پروندههای سیاسی کشور بود که یک پایش تأمین امنیت ملی بود و یک سویهاش با عامه مردم سروکار داشت؛ با جان و مال آن ها. این سوال تعیینکننده و به همان اندازه تحریککننده که «ما در سوریه و عراق چه میکنیم؟» اگر میخواست جواب واضح مستقیمی بگیرد، سلیمانی اولین کسی بود که باید پاسخگویی میکرد. مردم هم با نظام خودشان نامحرم نبودند؛ میدانستند تأمین امنیت هزینه دارد و این هزینه را یک ملت بهطور دستهجمعی میپردازند؛ دستکم فشار تحریم را «همه مردم» کم یا زیاد تحمل میکنند و از قضا همانها که این فشار را بیشتر حس میکردند، پیشقدم تقدیم جان فرزندانشان با عنوان مدافع حرم هم بودند. آن سوتر مانور رسانهای و شناختی دشمن هم تمامی نداشت که به ملت ایران بگوید هرچه میکشید، از سر ماجراجویی و ستیزهگری همین سردار ایرانی است! اگر او نباشد ـ و به تعبیر نادرست دشمن ـ منطقه را بههم نریزد، شما هم رنگ آرامش خواهید دید. اما چه چیز مانع شد که مردم ایران بهطور عمومی روایت دشمن را نپذیرند و به جای آن در مراسم تشییع قاسم سلیمانی و همرزمانش آنطور نظرات و احساسات واقعی خودشان را نشان بدهند؟
آیا نفس شهادت، چنین اثر آنی ایجاد کرده بود؟ یا شهادت مُهر خِتامی بر یک کارنامه بود که بر اساس منطقی شکل گرفته بود. در دو لایه میتوان به این پرسش جواب داد: اول این که سردار سلیمانی توانسته بود در حوزه مأموریت خودش، میان طرح بقا و طرح توسعه در جمهوری اسلامی یک موازنه مثبت بهوجود آورد. او هماناندازه که نماد حفاظت از حریم امنیت خارجی ایران تلقی میشد، توانسته بود «عمق راهبردی» کشور را به عنوان یک دستاورد چشمگیر، تا صدها کیلومتر فراتر از مرزهای رسمی سیاسی گسترش دهد و برای اقتصاد و فرهنگ ایرانی هم فرصت و میدان عمل بسازد؛ همچنان که برای مسلمانان منطقه چتری از امنیت به ارمغان آورده بود. اما نکته مهمتر این که او توانسته بود این کار را بدون ایجاد دوقطبیهای کاذب در حریم افکار عمومی داخلی انجام دهد؛ عملکرد او نه فقط انسجام اجتماعی را به مخاطره نینداخت و قبیلهگرایی سیاسی را دامن نزد بلکه محوری برای مفاهمه و وفاق ایجاد کرد.
دوم آن که سردار سلیمانی توانسته بود تدبیر و اخلاص را به هم بیامیزد و آن چه در عملکردش دیده میشد، در همین توازن ریشه داشت. این که او دستاوردهایش را سرمایه سیاسیکاری و سیاستبازی نمیکرد و اجازه نمیداد نه وجهالمصالحه و نه وجهالمنازعه شود، ناشی از رعایت همین اصل در اعماق شخصیتی بود که در مکتب امام به بلوغ رسیده بود. در کارنامه او اثری از ترجیح نفع شخصی بر منافع ملی و عمومی دیده نمیشود؛ همچنان که ردپایی از شتابزدگی و ناسنجیدهکاری و پرگویی و... در آن نیست؛ هرچند که شجاعت و صراحت هست، اما نه تهور و نه تندروی و درشتگویی.
قلمرو کاری شهید سلیمانی سیاست و امنیت خارجی بود، اما منطقِ او محدود به این منطقه نیست. این منطق هر جا ـ سازگار با زمینه خودش ـ به کار گرفته شود، همان نتایج را به دنبال خواهد داشت. وقتی تصمیم و اقدام از اخلاص و تدبیر برآمده باشد، وقتی از سقف کوتاه قبیلهگرایی بیرون بزند و به منافع عمومی توجه داشته باشد، وقتی برای خدا و رو به مردم باشد و آنها را به میدان بیاورد، برونداد آن چیزی جز «کارآمدی» نخواهد بود؛ حتی اگر در حساسترین و پرهزینهترین پروندهها باشد. این رهاورد موازنه بین بقا و رشد و همافزایی اخلاق و عقلانیت است. جمهوری اسلامی بیش از زمانی که سردار شهیدش در قید حیات ظاهری بود، برای فرداهای خود به مکتب و منطق او نیاز حیاتی دارد؛ پایبندی به این منطق متوازن کاری دشوار است، اما بیش از آن چه گمان کنیم، گرهگشا خواهد بود.