بین الملل تابناک: «بری بوزان» استاد بازنشسته روابط بینالملل در دانشگاه اقتصاد لندن و استاد افتخاری در دانشگاه کپنهاگ در مقاله ای تحت عنوان «جنگ سرد جدید؛ موردی برای یک مفهوم کلی»، جنگ سرد را به عنوان یک مفهوم کلی برای روابط بین الملل استدلال می کند که برای درک نظم جهانی قرن بیست و یکم ضروری است. او بین جنگ سرد و گرم به عنوان انواع جنگ تمایز قائل شده و این دیدگاه را رد می کند که این اصطلاح باید به رویداد ۱۹۸۹-۱۹۴۷ اختصاص داده شود. او همچنین استدلال می کند که ما در حال حاضر در یک جنگ سرد دوم هستیم.
در ادامه ترجمه بخش پایانی این مقاله را می خوانیم.
جنگ سرد دوم هنوز در سالهای اولیه خود است، اما ائتلافهای مخالف، مسائلی که ارزش جنگیدن دارند و معضل دفاعی آن، از قبل عمیق و بادوام به نظر میرسند. نمیتوان سیر دقیق آن را پیشبینی کرد، اما دو حوزه وجود دارد که به نظر میرسد که آشکار شدن جنگ سرد دوم با جنگ سرد اول متفاوت است: نحوه مبارزه با آن و تأثیر تغییرات آب و هوایی.
علیرغم بلوغ سلاح های هسته ای، انقلاب کلی در امور نظامی که از دهه ۱۸۴۰ روابط قدرت های بزرگ را بی ثبات کرده، همچنان ادامه دارد. در همین راستا به نظر میرسد که محرکهای جدید بیثباتی نظامی در جنگ سرد دوم، هواپیماهای بدون سرنشین و جنگ سایبری خواهند بود. پشت هر دوی اینها، رشد سریع هوش مصنوعی است. استفاده از پهپادها در جنگ گرم در حال حاضر در اوکراین و خاورمیانه در حال بررسی است. در جنگ سرد، استفاده اصلی آنها احتمالاً به عنوان یکی از اجزای مهم در نظارت فراگیرتر و شدیدتر خواهد بود.
قابلیتهای جنگ سایبری در دهههای پس از جنگ سرد اول به شدت رشد کرده و همچنان ادامه خواهد داشت. جنگ سایبری طیف وسیعی از بازیگران را قادر میسازد تا حملاتی را علیه یکدیگر انجام دهند که کمتر از آستانه سنتی درگیریهای مسلحانه است و حتی علیه قدرتهای بزرگ نیز این کار را انجام دهند. جلوگیری از چنین فرصت طلبی دشوار است و هزینه ورود به فضای مجازی کم است. این مسئله حوزه ای از پیوستگی بالا و تماس دائمی را فراهم می کند، که در آن پاداش های قابل توجهی می تواند برای کسانی که دانش و پشتکار لازم را دارند، اعم از بازیگران دولتی و غیردولتی در دسترس باشد.
جنگ سایبری تفاوت بین صلح و جنگ را به گونهای محو میکند که آن را برای مبارزه با جنگهای سرد مناسب میکند؛ ضمن اینکه این موضوع اجازه می دهد تا درجه قابل توجهی از فعالیت های مخفیانه، بازیگران را قادر سازد تا بدون درگیر شدن در جنگ های گرم آشکار به یکدیگر حمله کنند و همچنین این مسئله فضا را برای بازیگران غیردولتی، چه در ارتباط با دولتها، چه بهعنوان بازیگر به تنهایی باز میکند. جنگ سایبری در حال حاضر یکی از ویژگی های بزرگ جنگ سرد دوم است که می تواند بسیار تشدید شود و شامل طیف گسترده ای از حملات از سرقت اطلاعات تا بی ثبات کردن سیاست داخلی باشد، در حالی که در حال اضافه کردن امکانات جدید به اختلال در لجستیک و زیرساخت های انرژی، حمل و نقل و ارتباطات است. اینها را می توان با روش های متعارف تری نیز انجام داد و در حال حاضر یکی از ویژگی های جنگ سرد دوم است.
در همین راستا می توان یک مورد خوب ایجاد کرد که بازدارندگی یک استراتژی قابل دوام در حوزه سایبری نیست و فضای سایبری نیاز به درگیری مداوم جنگ سایبری را در طیف گسترده ای از بازیگران و مسائل ایجاد می کند. اگر این ارزیابی درست باشد، جنگ سایبری ممکن است چیزی بیش از یک روش جدید برای مبارزه با جنگ سرد باشد. می تواند به مکانیزمی برای گسترش و تداوم آنها تبدیل شود. ممکن است در طول جنگ سرد دوم این سوال مطرح شود که حملات به زیرساختها تا کجا میتوانند بدون عبور از مرز جنگ گرم پیش بروند. حملات مکرر به زیرساختهای فیزیکی، مانند خطوط لوله، شبکههای الکتریکی و سیستمهای ارتباطی، ممکن است به راحتی در شرایط جنگ گرم دیده شوند.
حملات سایبری به فرآیندهای سیاسی، به ویژه انتخابات، که شکاف دموکراتیک_اقتدارگرا را افزایش می دهد، نیز می تواند نمونه ای از این جنگ باشد. هوش مصنوعی خود به راحتی می تواند بخشی از مسابقه تسلیحاتی جنگ سرد دوم شود؛ در حالی که هر دو طرف انگیزه بالایی برای تسلط بر فضای سایبری دارند. اگر جنگ سایبری با حداکثر پتانسیل خود تحت فشار قرار گیرد، می تواند به تهدید بزرگی برای نظم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تبدیل شود.
تفاوت دوم بین جنگ سرد اول و دوم به تأثیر مسائل زیست محیطی مربوط می شود. جنگ سرد اول اندکی تحت تأثیر نگرانی های مربوط به تغییرات آب و هوایی قرار گرفت. ارتباط اصلی آن ترس و نگرانی بود که در دهه ۱۹۸۰ کشف شد؛ مبنی بر اینکه یک جنگ هسته ای بین ابرقدرت ها می تواند زمستان هسته ای را آغاز کند. جنگ سرد دوم درست در نقطهای آغاز میشود که محدودیتهای محیطی، به دو قرن تلاش بیرحمانه و بدون محدودیت برای ثروت و قدرت پایان میدهد. شتاب فزاینده گرمایش جهانی اکنون بشریت را با طیف وسیعی از پیامدها تهدید می کند که اگر به اندازه کافی به آنها رسیدگی نشود، شرایطی را که تمدن بشری به آن وابسته است، مختل خواهد کرد.
فشارهای محیطی می تواند جنگ سرد دوم را با تحریک بازی های سرزنش، مهاجرت های دسته جمعی و مبارزه برای کنترل فضاهای قابل سکونت باقی مانده تشدید کند. به عنوان مثال، دالبی، ادغام سیاست آب و هوا و ژئوپلیتیک را پیش بینی می کند. همچنین تهدید مشترک می تواند جنگ سرد دوم را کاهش دهد، بر مشکلات مرزی آن غلبه کند، و جامعه بین المللی را به حالت همکاری بیشتر سوق دهد. تنها زمانی که پیامدهای تغییرات آب و هوایی به اندازه کافی شدید شود به این سوال پاسخ داده می شود. در هر صورت، تغییرات آب و هوایی عامل بزرگی برای جنگ سرد دوم است که به سختی بر جنگ اول تأثیر گذاشت.
جنگ سرد دوم، از دید طولانی، درباره این است که چگونه قدرتها و فرهنگهای متعدد میتوانند در شرایط کمابیش مساوی همزیستی کنند. این نیست که چه کسی بر جهان مسلط است. این در مورد چگونگی پیکربندی مجدد قواعد، موقعیت ها و نهادهای جامعه جهانی است تا منعکس کننده انتقال قدرت از یک گروه محدود، عمدتا غربی، قدرت های اصلی، به جهانی که در آن چندین مرکز ثروت، قدرت، و سیاسی و سیاسی وجود دارد. مرجع فرهنگی آن بر سر مرزهای مورد مناقشه حوزه های نفوذ بین قدرت ها و فرهنگ های مختلف است. بنابراین نیروی محرکه اصلی آن به جای هژمونیک، به طور بالقوه خود محدود کننده و دفاعی است.
مانند جنگ سرد اول، جنگ دوم نیز با ترسی دائمی مشخص خواهد شد که اختلافات بر سر مرزها ممکن است به جنگ گرم تبدیل شود. این موضوع در مورد مرزهای مورد مناقشه بین چین و ایالات متحده صدق می کند. روسیه و اروپا؛ و چین و هند، ژاپن و آسیای جنوب شرقی نیز نمونه های دیگری هستند. اگر مناقشات مرزی به عنوان دورهای آغازین در رقابتی با مجموع صفر برای سلطه جهانی اشتباه گرفته شود، آنگاه این خطر وجود دارد که جنگ سرد دوم بیشتر شبیه جنگ اول شود. اگر چین ایالات متحده را در تلاش برای حفظ هژمونی بداند، و ایالات متحده، چین را در تلاش برای جابجایی آن به عنوان یک هژمون جهانی در نظر گیرد، جنگ سرد دوم بسیار شدیدتر از آنچه که پویایی های زیربنایی آن توجیه می کند، مورد مناقشه قرار می گیرد.
من نشان دادهام که چگونه جنگهای سرد یک نوع متمایز از جنگ هستند که با جنگهای گرم متفاوت است، و چرا این تفاوتها برای چگونگی درک ما از گذار عمده کنونی از نظم جهانی تحت سلطه غرب به نظمی عمیق کثرتگرا اهمیت دارند. شرایط لازم برای جنگ سرد تنها با توسعه سلاح های کشتار جمعی در قرن بیستم به وجود آمد؛ به این معنی که قبل از آن جنگ سردی وجود نداشت. جنگ سرد اول کار زیادی برای تعریف نوع کلی انجام داد، اما الگوی دقیقی که همه جنگهای سرد دیگر باید مناسب باشند ترسیم نکرد. هالیدی درست میگفت که ما باید انتظار داشته باشیم که جنگهای سرد هم مشابه و هم متفاوت باشند. قیاس مناسب در اینجا با جنگ جهانی اول و دوم است، هر دو نوع جنگ گرم جهانی، اما هر دو در ویژگی ها و جزئیاتشان مشابه و متفاوت هستند.
به نظر من، محدود کردن استفاده از یک مفهوم مهم، و به طور فزاینده مرتبط به مورد ۱۹۸۹-۱۹۴۷، بیهوده خواهد بود. جنگ سرد احتمالاً یکی از ویژگی های اصلی سیاست جهانی در دهه های آینده خواهد بود. من استدلال کردهام که ما در حال حاضر در مراحل اولیه جنگ سرد دوم هستیم و با جزئیاتی ترسیم کردهام که پویایی محرک آن چیست. من نشان دادهام که آنها چقدر با تفاوتهای جنگ سرد اول تفاوت دارند و چرا این تفاوتها درک هر دو را به عنوان جنگ سرد مختل نمیکنند.
یکی از مزیتهای تعمیم ایده جنگ سرد، و چارچوببندی تحولات کنونی به عنوان جنگ سرد دوم، این است که اساس یک چشمانداز طولانی را میسازد. جنگ های سرد معمولاً بادوام هستند. بنابراین درک ساختار آنها باعث میشود که به آینده فکر کنیم. این امر نه تنها یک برنامه تحقیقاتی آکادمیک در مورد جنگ های سرد، بلکه یک برنامه سیاستی را برای تمرین کنندگان در مورد جنگ سرد دوم که اکنون در آن قرار دارند، باز می کند.
همه اینها نیاز به بحث و تحقیق بیشتری دارد. آیا تعریف بهتری از جنگ سرد نسبت به تعریفی که من ارائه کردم وجود دارد؟ آیا درست است که در مورد جنگ سرد که نوعی جنگ است، موضع محکمی اتخاذ کنم؟ اگر جنگ سرد به عنوان نوعی جنگ تلقی نمی شد، این استدلال بسیار متفاوت به نظر می رسید. آیا جنگ محدود در گونه شناسی جنگ باید یک مقوله میانی بین سرد و گرم باشد؟ آیا معیارهای اضافی به ژئوپلیتیک برای شناسایی شروع جنگ سرد وجود دارد؟
دلایل جنگ سرد چیست؟ جنگ سرد اول از فروپاشی یک اتحاد پیروزمند شکل گرفت. جنگ سرد دوم ممکن است پیچیده تر باشد و شامل انتقال قدرت عمومی و خاص و ویژگی های سیاست داخلی در سه قدرت بزرگ اصلی باشد: ایالات متحده، چین و روسیه. آیا جنگهای سرد منطقهای مستقل هستند یا به جنگهای جهانی مربوط می شوند؟ آیا ویژگی های خاصی از مناطق، مانند نزدیکی به رقابت قدرت های بزرگ، وجود دارد؟ چه عاملی واکنش ها را در حاشیه به جنگ سرد در سطح جهانی تعیین می کند؟ چرا کشورهایی که مستقیماً درگیر نیستند، همسویی، عدم همسویی یا ترکیبی از این دو را انتخاب می کنند؟ بازیگران غیردولتی چه به صورت مستقل و چه به عنوان متحد دولت ها در جنگ های سرد چه نقشی دارند؟ آیا بازیگران غیردولتی در مقایسه با بازیگران گرم احتمال بیشتری دارد که بازیگران اصلی جنگ سرد باشند؟ اگر جنگ سرد طولانی باشد، آیا این خطر وجود دارد که به عنوان سازه های بادوام تعبیه شوند؟ آیا این خطر احتمالاً با ویژگی های خاص جنگ سایبری در حال ظهور تشدید می شود؟
ما در یک جنگ سرد دوم قرار داریم و تفاهمی که راه را برای محاسبه مسیرهای سیاست به سوی نتایجی که ترجیح می دهیم باز می کند. شانس زیادی برای نتیجه برد و باخت وجود ندارد. خطر تشدید جنگ گرم وجود دارد؛ اگرچه احتمالاً کمتر از زمان جنگ سرد اول که سیستم های تسلیحات هسته ای خود ناپایدار بوده اند. امکان تغییر به همزیستی دور از دسترس به نظر می رسد، مگر اینکه تغییرات آب و هوایی همه چیز را به آن سمت سوق دهد.
آنچه کاملاً محتمل به نظر می رسد این است که جنگ سرد دوم دوام خواهد آورد. سیاستگذاران باید آن را به بهترین شکل ممکن مدیریت کرده و با درک ماهیت و پویایی آن، آن را به سمت فرود نرم هدایت کنند. تا پایان آن، ما باید تصور روشنی از اینکه نظم جهانی پس از دو قرن سلطه غرب چگونه به نظر می رسد داشته باشیم. ما همچنین باید تصور بهتری از این موضوع داشته باشیم که چگونه ظهور جنگ سرد جانشین جنگ گرم در پویایی سیاست جهانی شده است.