حملات اسرائیل به سوریه از حد و مرز خود گذشته است و آخرین آنها بامداد دوشنبه گذشته به منطقه مصیاف در مرکز سوریه اتفاق افتاد که طی آن ۱۸ نفر کشته و ۳۷ نفر زخمی شدند. این حمله به نوعی شدیدترین و بیسابقهترین از زمان آغاز حملات اسرائیل به سوریه در یک دهه اخیر بود.
امروز روزنامه هاآرتص و سایت آمریکایی اکسیوس نوشتند که اسرائیل در این حمله عملیات هلی برن انجام داده و روزنامه یدیعوت احرونوت نیز به نقل از منابع مخالفان سوری مدعی شد که دو افسر ایرانی در این حمله اسیر شدهاند. اما خود منابع اسرائیلی مستقلا این خبر را منتشر نکردهاند.
پایگاه خبری سپاه پاسداران نیز خبر اسارت و زخمی شدن چند ایرانی را تکذیب و تاکید کرد که هیچ نیروی ایرانی در مصیاف حضور نداشته است.
سایت اکسیوس هم ضمنا آن را تایید و گفته است در این حمله نگهبانان سوری مرکز مصیاف کشته شده و نیروهای ایرانی و حزب الله آسیبی ندیدهاند، اما در عین حال تاکید کرد که هدف حمله مرکز زیرزمینی ساخت موشک در مصیاف بوده و مدعی شد که ایران آن را در سال ۲۰۱۸ با هماهنگی حزب الله احداث کرده است.
اما فارغ از این حرف و حدیثها، هر چند مرکز مصیاف قبلا نیز بارها هدف حملات هوایی اسرائیل قرار گرفته است؛ اما حمله اخیر در شکل و شدت آن بیسابقه بوده است و تاکنون هم خبر عملیات هلی برن نیروهای کوماندویی اسرائیلی تکذیب نشده است.
چنین حمله شدیدی در هنگامه بالا گرفتن تهدیدهای ایران به پاسخ به ترور اسماعیل هنیه در تهران در نزدیک به دو ماه قبل هم قابل تامل است. این نشان میدهد که اسرائیل هیچ حد و مرزی برای خود قائل نیست و در راستای خلق معادلهای منطقهای برای احیای بازدارندگی آسیب دیده خود در هفتم اکتبر و جنگ غزه هر بار پس از یک اقدام یک گام بیشتر رو به جلو در منطقه بر میدارد.
پیاده کردن نیرو در عمق خاک سوریه تحت پوشش حملات سنگین هوایی و همچنین بنا به ادعای منابع اسرائیلی و آمریکایی منفجر کردن تاسیسات زیر زمینی مصیاف و سرقت برخی دستگاهها و محتویات آن اتفاق سادهای نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت. چنین حملهای و ورود بالگرد به مرکز سوریه و انجام عملیات هلی برن نمیتواند حداقل بدون اطلاع روسیه (که حضور نظامی در سوریه دارد و تقریبا آسمان آن را در کنترل دارد) و همکاری نفوذیهای اسرائیلی در درون ارتش سوریه رخ داده باشد.
واقعیت این است که سوریه از قدیم هم در برابر تجسس و نفوذ اسرائیل آسیب پذیر بوده و داستان جاسوس معروف الی کوهن با نام مستعار کامل امین که تا مناصب عالی دولتی نیز بالا رفت، شهره خاص و عام است. در یک دهه اخیر نیز متعاقب جنگ داخلی و پیامدهای آن، این آسیب پذیری بیشتر هم شده است و وقتی یک نیروی سوری چه امنیتی، چه پلیس چه ارتشی در این بحران اقتصادی بیسابقه ماهانه ۲۰ الی ۳۰ دلار حقوق میگیرد، طبیعی است که رشوه بیشتر از قبل گسترش یابد و حتی برخی تن به مزدوری هم دهند. همین خود مدخلی مهم برای نفوذ است.
با این حال، اما حمله به مصیاف و عملیات هلی برن (به فرض صحت آن) فراتر از نفوذ بلکه میتواند محصول یک تبانی باشد. پرسش این است که پدافند سوریه در موقع این حمله کجا بود؟ آیا در طول مسیر عبور بالگردهای اسرائیلی تا مرکز سوریه هدف قرار گرفتهاند؟ یا.
فارغ از ماهیت و هویت اهداف مورد هجوم اسرائیل در سوریه، اما این حملات در خاک این کشور اتفاق میافتد و کار از تعدی به تمامیت ارضی، حاکمیت و امنیت ملی این کشور گذشته است. با این حال نوع مواجهه با حملات اسرائیل به گونهای است که انگار در کشوری همسایه اتفاق میافتد و با بیانیه محکومیتی رفع تکلیف میشود؛ حتی در مواردی هم این بیانیه صادر نمیشود.
درباره حمله اخیر هم وزارت دفاع سوریه به بیانیهای توصیفی اکتفا کرد. قبلا در توجیه بیعملی دمشق در مقابل این حملات به وضعیت نابسامان این کشور ارجاع داده میشد. اما اکنون که دولت سوریه وضعیتی دشوارتر از حماس در غزه ندارد.
به نظر میرسد که مساله فراتر از آن است و چه بسا موضع بیتفاوت دمشق در جنگ کنونی غزه پاسخی به پرسشهای بیپاسخ باشد؛ تا جایی که میتوان گفت که حتی ضعیفترین موضع سیاسی را در میان کشورهای عربی اتخاذ کرده است؛ چه رسد به واکنش به حملات اسرائیل.
واقعیت چیست؟ آیا سوریه در حال بازتعریف نقش خود در خاورمیانه است؟ آیا این موضع نازل در قبال حملات اسرائیل و جنگ غزه صرفا معطوف به وضعیت خاص این کشور است؟
هر چه هست، سوریه با وجود اهمیت ژئوپلیتیک آن به پاشنه آشیل «محور مقاومت» تبدیل شده است. در حالی که نوعی توازن وحشت میان اسرائیل و حزب الله برقرار است که تا به حال مانع وقوع جنگ شده است، اما هیچ موازنهای در سوریه برقرار نیست و تل آویو با حملات مکرر خود به سوریه و حملات هدفمند دیگر در منطقه به دنبال خلق موازنه و معادله مورد نظر خود است.
صابر گل عنبری