کشمکش و جنگ، یکی از عناصر اصلی در هر واحد اجتماعی و نیز میان جوامع و دولتها محسوب میشود. حذف این عنصر بنیادین، ممکن نیست، اما آدمیان در طول تاریخ تمام تلاششان را نمودهاند تا آن را مهار کنند و تحت انضباط اخلاقی درآورند. از این رو بحث از "جنگ عادلانه" و یا ورود موجه به جنگ، طرحی نظری برای ایجاد مانع در برابر این رخداد هولناک است.
"نانسی شرمن" (استاد فلسفه اخلاق)، طی مقالهای با عنوان: "جنگ عادلانه، مقدمهای بر مسایل اخلاقی"، پرسشهایی مطرح میکند، منجمله میپرسد: "چه زمانی ورود به جنگ، عادلانه است؟ "
بر پرسش "شرمن" از اخلاقی بودن ورود به جنگ، میتوان و باید این پرسش را افزود که چه زمانی ورود به جنگ، عاقلانه است؟ بنابراین ورود به جنگ و یا ادامه دادن آن، همواره با دو چالش اخلاق و عقل محاسبهگر روبرو است. بدون در نظر گرفتن معیار اخلاقی و معیار عقلانی، آنچه رخ میدهد جز ویرانی، پریشانی و نابودی، چیزی نخواهد بود.
"نانسی شرمن"، با بهرهگیری از نظریهپردازیهای جنگ عادلانه، در نهایت هفت شرط را برای ورود اخلاقا مجاز به جنگ را فهرست میکند:
علت جنگ باید عادلانه باشد.
"دفاع از خود"، میتواند علت عادلانه برای ورود به جنگ باشد. اما این که چه وقت و چه چیزی "دفاع از خود" محسوب، محل بحث است.
"باید نیت درستی داشته باشیم"
"نیت درست"، شامل دو عنصر است:
الف) "دفاع از خود"
ب) "برقراری نظام سیاسی عادلانه"
. اعلام عمومی به وسیلهی یک مرجع قانونی"
این شرط بدان جهت است که از ورود بخشهای مختلف کشور برای تصمیمگیری و عمل خودسرانه جلوگیری شود.
"آخرین چاره"
جنگ، کشتن و کشته شدن است، وحشت و ویرانی است از این رو، جنگ باید آخرین چاره باشد. به سخن دیگر، همهی راههای حل مشکل بسته شده و راهی برای برون رفت از بنبست وجود نداشته باشد، آنگاه گزینهی جنگ، موجه میشود
"احتمال پیروزی"
به تعبیر "شرمن"، جنگ، شر بزرگی است که اگر احتمال دستیابی به خیرِ مهم منوط به آن نباشد، نباید به آن تن داد.
. "اصل تناسب"
"باید بین منافع احتمالی جنگ و مقدار رنج، آسیب و مرگی که جنگ به دنبال دارد، تناسب برقرار باشد. یک جنگ پرهزینه برای منفعتی اندک این شرط را محقق نمیکند. "
۷. و در نهایت، "رضایت اتباع کشور".
از آنجا که وقتی جنگی درمیگیرد، تمامی اتباع کشور، بدون استثنا، مستقیم و غیرمستقیم، صدمه میخورند و پیامدهای دردناک جنگ بر آنان تحمیل میشود، خانهها خراب، شهرها ویران و برخی شهروندان کشته میشوند، تاسیسات اجتماعی از کار میافتد و پریشانی و آشفتگی حاکم میشود؛ بنابراین رضایت شهروندان برای ورود به جنگ، شرط بنیادین اخلاقی برای این کنشِ چارهناپذیر است.
در یک صورتبندی دیگر از آنچه آمد، میتوان "عقلانی بودن جنگ" را از اخلاقی بودن آن، تفکیک نمود. به نحوی که پرسش از عقلانی بودن ورود به جنگ، حتی از اخلاقی بودن جنگ، اهمیت بالاتری مییابد.
شروط ۴، ۵، ۶ و ۷، از مهمترین شروط عقلانی جنگ محسوب میشوند. عقل محاسبهگر با سنجش هزینه_فایده، عنصر پراهمیتی است که نباید آن را فراموش کرد. وقتی هنوز راههای حل مناقشه در دسترس است، وقتی احتمال پیروزی پایین است، وقتی تناسبی میان هزینهها و فواید جنگ برقرار نیست و به ویژه وقتی شهروندان نسبت به بروز جنگ، رضایتی ندارند، آنگاه ورود به جنگ مطلقا کاری نابخردانه و غیرعقلانی است. زیرا بدون حمایت و پشتبانی مردم، از همان ابتدا محتوم به شکست است.
ارزیابی درست و فهم سنجشگرانه (و نه آرزواندیشی و توهم)، در تواناییها و امکانات خود، از جملهی عناصر مهم "عقلانیت" به حساب میآید.
منبع: مسایل اخلاقی معاصر.اختلافات و توافقات
گردآوری و تدوین: لارنس ام. هینمن/سرپرست مترجمان: میثم غلامی/ناشر: ترجمان علوم انسانی