موضع گیریهای اروپا علیه ایران از زمان فروپاشی برجام، جنگ اوکراین، ناآرامیهای داخلی ۱۴۰۱، جنگ غزه و اخیرا در مورد جزایر سه گانه ایرانی و همچنین تعطیلی سه کنسول گری ایران در آلمان، همگی نشان از تغییر جهت سیاست اروپا از رویکرد «تعامل حداقلی» به یک رویکرد «تقابلی» با کشورمان است.
با تداوم این وضعیت، اروپا اهرم «چانه زنی» خود در سیاست داخلی ایران را به تدریج از دست میدهد و به گونهای به یک عنصر «بی ربط» (irrelevant) و کم اثر در سپهر سیاست ایران تبدیل میشود، تحولی که در بلند مدت به نفع دو طرف نیست.
با خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، اروپا قادر به اجرای تعهدات برجامی خود نشد و نشان داد که شدیدا به آمریکا در حوزههای اقتصادی، سیاسی و حتی امنیتی و اطلاعاتی وابسته است. ناتوانی اروپا در ارائه یک رویکرد مستقل جایگاه آن را در نگاه سیاستگذاری خارجی ایران به شدت تضعیف کرد. همچنین اروپا با اتصال ایران به جنگ اوکراین، رویکردی کاملا ایدئولوژیک در روابط با کشورمان در پیش گرفت که کاملا با نگاه سنتی حاکم در روابط فیمابین متفاوت بود. سپس ناآرامیهای داخلی ایران بهانه دیگری به اروپا داد که با طرح مسائل حقوق بشری تقابل با ایران را تشدید کند. اکنون بعضی از کشورهای اروپایی در خط مقدم تصویرسازی منفی و ارائه یک چهره پیچیده و مبهم از کشورمان در صحنه بین المللی قرار گرفته اند.
از سوی دیگر و در جنگ غزه، اروپا در ایجاد تعادل بین حفظ منافع خود در مهار محور مقاومت و ژستهای حقوق بشری در کشتار فلسطینیها هم موفق نبود. کشورهای اروپایی در روند و تلاشهای برقراری آتش بس در جنگ غزه هم هیچ ابتکار عمل موثری برای برقراری صلح از خود نشان نداده و کاملا منفعل بوده اند. تنها مکرون با ژستهای استعمارگونه از ضرورت آتش بس در لبنان صحبت کرد. اما اوج بی خردی اروپا را میتوان در موضع گیری آن در مورد جزایر سه گانه ایرانی به نفع کشورهای عربی شورای همکاری خلیج فارس دید. اروپا با هدف اعمال فشار سیاسی بی جهت به موضوع تمامیت ارضی ایران (یعنی یک امر مقدس برای ایرانی ها) وارد شد و بدین گونه به یک بازیگر تقابلی و ایدئولوژیک در نزد افکار عمومی ایران تقلیل پیدا کرد.
اکنون کل حجم تجارت ایران با اروپا نزدیک ۳ میلیارد دلار یعنی حدود یک پنجم تجارت با عراق است. ایران هیچ نفع تکنولوژیک، جذب سرمایه گذاری، یا صدور انرژی از اروپا ندارد. اروپا از گسترش همکاریهای سیاسی و اقتصادی ایران با کشورهای همسایه، جهان شرق، و کشورهای جنوب جهانی رضایت ندارد، چون نشان از عدم منزوی بودن کشورمان در صحنه منطقهای و جهانی است. اروپا با پیچیده کردن توافق هستهای و افزودن بندهای غیرمرتبط از جمله محدود کردن برنامه موشکی ایران خواهان تضعیف قوه بازدارندگی کشورمان است.
حال ایران مانده با یک اروپای پرمدعا که فراتر از ظرفیتهای منطقهای و جهانی خود و بدون آوردهای قابل اعتنا در همه کارهای کشورمان از جمله مشروعیت توان بازدارندگی آن اخلال ایجاد میکند. میتوان پیش بینی کرد که در صورت شروع مذاکرات هستهای شاهد مواضع سخت گیرانه تری از اروپا (از جمله اقدام به اسنپ بک) باشیم و سه کشور بزرگ اروپایی در تشدید و تداوم تحریمها حتی این بار پیشگام و محرک اصلی در مجموعه غرب و جلوتر از آمریکا باشند.
در این شرایط، شاید بهتر باشد سیاست خارجی ایران بجای رویکرد «مدیریت تخاصم آمریکا»، ابتدا به «مدیریت تخاصم اروپا» با کشورمان روی بیاورد. اما برای مدیریت بهتر اروپا باید متدولوژی سیاست خارجی کشورمان به رویکرد «کنشگری فعال» بجای رویکرد «واکنشی» تغییر جهت یابد. سیاست خارجی ایران باید به گونهای طراحی شود که نیاز اروپا به اهمیت نقش استراتژیک ایران افزایش یابد. با این روش، اروپا ازعینک منافع دوجانبه مناسبات فیمابین را دنبال میکند، نه از زاویه صرف منافع خود.
اروپا شدیدا از افزایش تنش و بی ثباتی در منطقه آسیب پذیر است. چنین وضعیتی منجر به گسترش افراط گرایی و ظهور راست افراطی، سیل پناهندگان و مهاجرین از منطقه، به خطر افتادن امنیت انرژی و ... میشود که در نهایت منافع اقتصادی، سیاسی-اجتماعی و امنیتی اروپا را به ویژه در شرق و غرب مدیترانه به چالش میکشد. در شرایط افزایش تنش، اروپا چارهای ندارد تا در اولین قدم به کشور تاثیرگذار و قدرتمند منطقه بزرگتر غرب آسیا یعنی ایران رجوع کند.
همزمان ایران باید روابط منطقهای خود را تقویت کرده و با تمرکز بر «زنجیره انتقال منطقهای کالاها» در قالب نقطه اتصال کریدوری به ارزش استراتژیک خود در ایجاد ثبات از طریق تعاملات اقتصادی و تجارت با منطقه بیافزاید. همچنین کشورمان باید روابط با اروپای شرقی و شمال آفریقا را گسترش دهد تا در امتداد سیاست همسایگی دامنه تاثیرگذاری جغرافیایی خود را گسترش داده و به مرزهای اروپای سرزمینی و مرکزی برساند. نهایتا ایران باید روابط کلان سیاسی و اقتصادی خود با قدرتهای نوظهور همچون هند، ترکیه، چین، روسیه، عربستان و ... که با آنها تجارت واقعی دارد (یا بیشتر میتواند داشته باشد) افزایش دهد. در این شرایط، اروپا هم خواهان عقب نیافتادن از قافله تجارت پر سود با شرق و منطقه خواهد شد. بی شک، یکی از دلایل موضع گیری ضد ایرانی اروپا در مورد جزایر سه گانه، خیز اروپا به سمت روابط گستردهتر تجاری با کشورهای عربی و پول دار حوزه خلیج فارس است. از یک نگاه واقع گرایانه، چین و روسیه هم با همین سیاست در سودای گسترش تجارت با این کشورها بر آمده اند.
* استاد روابط بین الملل