پسر جوان وقتی کیسه سنگهای یاقوت را در خرابه پیدا کرد تصور نمیکرد فروش این یاقوتهای تقلبی منجر به آدم ربایی و تهدیدهای مرگبار برای وی شود.
به گزارش ایران، چند روز قبل مأموران گشت یکی از کلانتریهای شمال تهران به سرنشینان خودروی پژویی مشکوک شدند؛ یکی از سرنشینان خودرو که مرد جوانی بود با راننده و سرنشین دیگر درگیر شده بود و تلاش میکرد تا خود را از خودرو بیرون بیندازد. مأموران با مشاهده این صحنه به خودرو نزدیک شدند و پسر جوان به نام امیر را نجات داده و دو سرنشین دیگر خودرو بازداشت شدند؛ در بررسیهای اولیه امیر مدعی شد این پدر و پسر که شوهر خاله و پسر خالهاش هستند او را ربودهاند.
سنگهای تقلبی
بدین ترتیب پدر و پسر تحت بازجویی قرار گرفتند اما پسر جوان منکر آدم ربایی شد و گفت: من و پدرم در کار خرید و فروش عتیقه، سنگ و نقره هستیم؛ چند روز قبل امیر که پسر خالهام است به سراغمان آمد و گفت 4 سنگ گرانقیمت دارد و پیشنهاد خرید آن را به ما داد. وقتی سنگها را دیدیم به نظر یاقوت اصل آمد و من و پدرم تصمیم به خرید آن گرفتیم. 40 میلیون تومان در ازای 4 قطعه سنگ پرداخت کردیم، اما زمانی که سنگها را به ارزیاب نشان دادیم، او پس از محک زدن سنگها گفت که آنها تقلبی است و ارزش چندانی ندارد. ما که 40 میلیون تومانمان را بر باد رفته میدیدیم تصمیم گرفتیم با امیر قرار بگذاریم و پولمان را برگردانیم.
قرار صوری
پسر جوان در ادامه گفت: زمانی که امیر سنگها را به ما داد، گفته بود که سنگهای دیگری هم دارد؛ با این ترفند که باز هم از آن سنگها میخواهیم، امیر را به محل قرار کشاندیم و او را سوار خودرومان کردیم تا با تهدید 40 میلیون تومان از دست رفتهمان را بگیریم. به دنبال اظهارات پسر جوان و پدرش، تحقیقات از امیر آغاز شد.
پیدا کردن سنگها در خرابه
امیر در تحقیقات گفت: سنگها را من به آنها فروختم اما قصدم کلاهبرداری نبود. فکر میکردم که سنگها اصل هستند و با خودم گفتم که با این سنگها میتوانم پول خوبی به جیب بزنم، چون شوهر خاله و پسر خالهام در این کار بودند، گفتم اگر قرار است سودی از فروش این سنگها به جیب کسی برود بهتر است نصیب آنها شود.
وی درباره اینکه سنگها را از کجا آورده است گفت: مدتی قبل در حال عبور از یکی از خیابانهای جنوب پایتخت بودم که مرد معتادی را دیدم او سراسیمه وارد خرابهای شد. مدام اطراف را نگاه میکرد. متوجه من نشد وقتی مطمئن شد کسی در آن اطراف نیست، کیسهای را با احتیاط در گوشهای از خرابه دفن کرد. من که در گوشهای پنهان شده بودم بعد از رفتن مرد معتاد، به محلی که او کیسه را در آنجا دفن کرده بود رفتم. زمین را کندم و به این سنگها که داخل پارچهای پیچیده شده بودند رسیدم. فکر کردم با ارزش است سنگهای یاقوت را برداشتم و به شوهر خالهام فروختم، اما شوهر خاله و پسر خالهام فکر کردند من سرشان کلاه گذاشتهام و روز حادثه به زور مرا سوار خودروشان کرده و 45 دقیقه مرا داخل خودرو حبس و تهدید کردند که باید پول را به آنها برگردانم. الان هم حاضرم 40 میلیون تومانی را که بابت این سنگها از شوهر خالهام گرفتهام به او برگردانم.
بدین ترتیب تحقیقات درباره اظهارات پسر جوان در این پرونده ادامه دارد.