خواهر و برادری که 7سال پیش به اتهام قتل عمد بازداشت شده بودند، در دادگاه قسم یاد کردند که بی گناه هستند و بدین ترتیب از اتهام وارده تبرئه شدند و دیوان عالی کشور نیز این رأی را تأیید کرد.
به گزارش ایران، رسیدگی به این پرونده از سال 92 با گزارش زنی میانسال که مدعی بود همسرش ناپدید شده است، آغاز شد. او به مأموران گفت: من و همسرم امیرحسین و دو فرزندمان 10 سال در آلمان زندگی میکردیم اما یکسال پیش به ایران برگشتیم. چند ماه قبل متوجه شدم امیرحسین زنی به نام فریبا را به عقد موقت خودش درآورده و برایش خانهای نیز گرفته است. 3 روزی است که از او بی خبر هستم به همین خاطر به خانه مشترک امیرحسین و زن صیغهایاش رفتم که متوجه شدم وسایل گرانقیمت خانه آنها به سرقت رفته است. به همین خاطر نگران حال همسرم هستم و فکر میکنم فریبا از وضعیت او باخبر باشد.
با طرح این شکایت، فریبا بازداشت شد اما مدعی شد که خبری از امیرحسین ندارد. مأموران در ادامه به خانه آنها رفتند که با پرسش از همسایهها به سرنخ این ماجرا رسیدند. همسایهها عنوان کردند که این مرد را ندیدهاند اما چند روز قبل مقدار زیادی خون در حیاط ریخته شده بود. وقتی هم موضوع را از طریق مدیر ساختمان پیگیری کردند، به مسأله مهمی نرسیدند و در نهایت حیاط را شستهاند.
48 ساعت پس از تحقیقات میدانی مأموران پلیس جسد سوخته امیرحسین را در حومه شهر پیدا کردند و همسرش با تأیید هویت وی، خواهان شناسایی قاتلان شوهرش شد.
در ادامه فریبا دوباره مورد بازجویی قرار گرفت و وقتی در مقابل مستندات قرار گرفت، به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: با همدستی برادرم یک شب امیرحسین را به قتل رساندیم و به کمک همسر سابقم جنازهاش را به خارج از شهر بردیم.
پس از دستگیری برادر و همسر سابق فریبا، کیفرخواست علیه متهمان صادر و آنها در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شدند.در ابتدای این جلسه، اولیای دم درخواست قصاص و اظهار کردند که به هیچ عنوان حاضر به گذشت نیستند.
اما وقتی فریبا به عنوان متهم ردیف اول به جایگاه رفت، منکر ارتکاب قتل شد و گفت: یک سال پیش خالهام با یکی از نزدیکان امیرحسین ازدواج کرد من هم از این طریق با امیرحسین آشنا شدم و چند ماه پیش با این شرط که باید همسر اولش را طلاق دهد، قبول کردم که به صیغه او دربیایم. قرار بود بعد از طلاق همسر اولش مرا به عقد دائم خود دربیاورد. اما او بعد از مدتی گفت که حاضر به جدایی از همسرش نیست. بعد هم متوجه شدم که با منشی شرکتش نیز رابطه دارد. روز حادثه وقتی به خانهام آمد، دیدم که منشی شرکتش تماس گرفت و همین موضوع باعث شد تا با او دعوا کنم. من دستهای امیرحسین را بستم تا از خانه نرود همان موقع با برادرم تماس گرفتم که به کمکم بیاید و مشکل را حل کند.
دقایقی بعد فرهاد به خانهمان آمد و با امیرحسین صحبت کرد و اوضاع کمی آرام شد؛ بعد امیرحسین به اتاق رفت تا بخوابد. من و برادرم هم در پذیرایی خوابیدیم. نزدیک صبح بود به اتاق خواب رفتم که متوجه شدم امیرحسین خودش را از پنجره به حیاط پرت کرده است. من و فرهاد بلافاصله به حیاط رفتیم و جسد او را به داخل آپارتمان آوردیم و از خانه خارج شدیم. چند ساعت بعد برای برداشتن مدارک به خانه برگشتم ولی چون همسایهها در حیاط جمع شده و مشغول شستن خونها بودند، مجبور شدیم تا شب با جسد آنجا بمانیم.
پس از آن هم با شوهر سابقم تماس گرفتم و با کمک او جسد را به خارج از شهر بردیم. من خودم روی صورتش بنزین ریختم و آن را آتش زدم تا پلیس نتواند هویتش را شناسایی کند.در ادامه فرهاد هم حرفهای خواهرش را تأیید کرد و گفت: پس از فوت امیرحسین ما فقط برای برداشتن مدارک خودمان به خانه برگشتیم و اگر وسیلهای سرقت شده، ما از آن بی خبریم.
در پایان جلسه قضات شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پرونده را از موارد لوث تشخیص داده و حکم به برگزاری مراسم قسامه دادند. از آنجایی که اولیای دم موفق نشدند 50 نفر را برای قسامه معرفی کنند، دو متهم خودشان قسم خوردند که مرتکب قتل نشدهاند و به این ترتیب رأی بر برائت آنها صادر شد.
این در حالی است که اولیای دم خواستار رسیدگی این پرونده در دیوان عالی کشور شدند و به رأی صادره اعتراض کردند اما حکم برائت در دیوان عالی کشور هم مورد تأیید قرار گرفت و متهمان از اتهام قتل عمدی تبرئه شدند.