از خیابان اصلی بیروت عبور می کنیم، در منطقه ای نزدیک بندرگاه مصیبت زدة بیروت، و در کنار چایخانه های سنتی و رستوران هایی غرق نور چراغ های تزئینی سال نو میلادی توقف می کنیم. مردمی را می بینیم که آمده اند تا بر روی ویرانه های بیروت که در خیابان های فرعی هنوز آثار آن به چشم می خورد، جشن سال نو را برگزار سازند. رغبت زیادی پیدا می کنیم تا آوارهای انباشته شده را نادیده بگیریم و خانه های ویران شده را نبینیم، و دیوانه وار می خواهیم خود را در روزهای پیش از انفجار چهارم آگوست، تصور کنیم و دلمان می خواهد آرزو کنیم آن حادثة مصیبت بار که باعث تخریب نیمی از پایتخت شده بود، هرگز اتفاق نمی افتاد.
تخیلاتمان را آزاد می گذاریم تا به این نتیجه برسیم که چیزهای زیادی در بیروت هست که نمی توان شکست داد. خوبی های مردم آن و لطافت روحیة آنان است. نه احساس های رقیق آنان را و نه تمایلشان به معاشرت و بذله گویی را می توان شکست داد. صدای موزیک و بوی تاریخ را در بیروت نمی توان قطع کرد. حتی «خانة بیروت» که پس از جنگ داخلی پانزده ساله، بازسازی و به یک مرکز فرهنگی تبدیل شده بود تا بازتابنده مصیبت های جنگ طایفه ای را، می بینیم در انفجار سالی که به سختی گذشت، بار دیگر، آسیب دید؛ أما باز هم سرفراز در جای خود ایستاده است، و منتظر بازدید کنندگان فرهنگ دوست خود را تا بار دیگر، از دیدن آن لذت ببرند. در میان داستان های انبوه آغشته به اندوه، احساس عجیبی آمیخته به امید، روح مشتاق به دیدن نور تو را، نوازش می کند. هیچ تاریکی، در این دنیا، أبدی نیست. بازدیدکنندگان از بازار بیروت به سمت دهکده میلادی در حرکت می بینید و سرگرم عکاسی از بازار، حتی زمانی که بیشتر مغازه ها درب خود را به رویشان بسته اند. بازار زیباست، حتی وقتی نمای بیشتر دکان ها، به همراه اجناسشان، ویران شده باشد. چه منظره ای سوررئالیستی و متأثر کننده ای؛ هیچ مانعی نمی تواند بازدیدکنندگان را از دیدن بازار بیروت محروم کند، حتی اگر مارک های برندهای معتبر این سیاره خاکی، و تجار نامدار، از آن روی گردانده باشند.
تخیل خلاق ما می تواند بیروت را از زیر آوار بیرون بکشد تا امید را صیقل دهد. چرا که می بینی دختری از شهر طرابلس به بیروت آمده تا اتوموبیلی کهنه و متروک را به باغچه ای برای درختان زیتون تبدیل کند و آن را با لباس های آتش نشانانی که جان خود را در خاموش کردن آتش بندر بیروت از دست دادند، آن را تزئین کند؛ و با برافروختن و آویختن شمع، به زیبایی به عابرین نشان دهد که جان آتش نشانان، چه نور امیدی به زندگی دوباره مردم بیروت می تاباند.
هنرمندان نقاش در گوشه گوشه خیابان ها می بینید تا برای عاشقان هنر، آثار هنری آسیب دیده شان از انفجار بیروت را به نمایش گذاشته اند. هنرمند نامداری چون «جان لوئی مانگی» به آنان کمک می کند تا هنرمندانه بتوانند آثارشان را در گالری و تالار فوق لوکس «ویلا عوده» به نمایش بگذارند تا «هنر زخم خورده» را برای بازدیدکنندگان به نمایش بگذارند؛ و با آن سالی پر از مصیبت و نکبت را بدرقه کنند، به امید آغاز زندگی جدیدتر. از آثار هنرمند بزرگ «صلیبا الدویهی» دو قطعه را می بینید که در انفجار پاره شده بودند و یک اثر از هنرمند «شفیق عبود» می نگرید که سوراخ بزرگی در آن به وجود آمده است. چلچراغ عتیقه ای که در تالار بود و بر اثر انفجار بر زمین افتاده را، می بینید در همان جا قرار گرفته و بازدیدکنندگان در کنار آن عکس های یادگاری می گیرند. آنگاه در فکر فرو می روید که چگونه می توان از انفجار وحشتاک و ویرانی های بی حساب، به جستجوی معنی و آزاد کردن روح آزادگی، پرداخت. ده ها و شاید صدها مبتکر و ابداع گر هنرمند تصمیم گرفتند تا گرد و خاک اندوه را از روح و روان رنجورمان بزدایند و تولدی دوباره به روحمان بخشند. با به نمایش درآوردن آثار هنری زخم خورده از انفجار ویرانگر بیروت، روح امید آینده ای بهتر را برای ما به نمایش می گذارند. یکی از آثار بزرگی را در کناری می بینید که انفجار بیروت باعث شد تا تکه های شیشه های خورد شده به سوی آن پرواز کرده و تن آن را زخمی ساخته، که هنوز قطعه های شیشه در عمق وجود آن باقی مانده تا زیبایی اندوهگینی بدان ببخشد و آن را زیباتر از پیش سازد؛ همان گونه که خود تالار گالری زخم خوردة «ویلا عوده»، با نمایش برخی از زخم هایش، زیباتر از پیش به نظر می رسد؛ و از همه مهم تر این که به همه نشان دهد که می توان با مرگ مبارزه کرد.
در خیابان تاریخی و فاخر «السراسقه»، متصدیان «موزة سرسق»، با وجود این که شیشه های رنگی پنجره ها و درب های زیبای آن، در انفجار بیروت شکسته شده بود، اما متصدیان آن اصرار دارند چراغ های آن را روشن بگذارند تا نور امید را از پنجره ها و بالکن های آن به بیروت بتابانند. جلوه گری این موزه، دعوت کننده است به بازسازی و امیدوار کننده به آینده ای روشن. بانوی مالک گالری «تانیت» که خانه و نمایشگاه های خود را در انفجار بیروت از دست داد، به سالن مؤقتی نقل مکان کرده و اکنون در حال پذیرش آثار هنری هنرمند معروف «غسان زرد» که بازتابنده عمق فاجعة انفجار بیروت است. و این همه نشان می دهد که «بیروت نه می میرد، و نه زنده می شود». واقعاً «بیروت، شهر است، ابر است، گلوله است، قرص نان است، نه ؛ بیروت خوشه گندم است، بیروت بمب نیست» همان گونه که «معین بسیسو» آن را توصیف کرده است.
در هر گوشه ای که از بیروت می نگرید، نشانه های جنگ و داستان های نبرد را می بینید؛ اما در همانجا مردمی مشاهده می کنید در حال زدودن گرد و غبار از خود و مکان هایی که زندگی را به آن ها می بخشد. انگار که شهر بیروت عادت کرده است، ویرانی و بازسازی را سلسله وار به دنبال همدیگر ببیند. این بار، مردم بیروت سالی است که سخت تر و مصیبت بار تر از هر سال دیگر را به پایان می رسانند. اما در انتهای تونل روزنه ای نورانی دیده نمی شود. در انتهای ناپیدای تونل زندگی مردم بیروت، تنها تاریکی بی نهایت دیده می شود. ولی مردم بیروت که می بینم از خیابان در گذرند، نه دوست دارند به داد و فریادهای گویندگان اخبار و لحن ناامید کنندة آنان گوش بدهند، و نه به پیشگویی های خیالپردازانه پیشگویان در مورد قیمت ارز و تهدیدهایی که از ان سوی دریا متوجه بیروت می شود، گوش دهند. تمام آنچه می خواهند دمی با دوستان نشستن و گفتگو کردن است.
واگیری کرونا در أوج است. فقر، مردم را به پایین ترین سطح زندگی می برد. أما، همة این ها، مانع نمی شوند تا لبو فروش و باقلا فروش با خوشرویی به مشتریان خود، کالاهایشان را بفروشند و روی آن کمی گرد لیمو و نعناع بپاشند. همة این مصیبت ها مانع نمی شود تا سربازانی از ارتش لبنان داوطلب نشوند تا برای رانندگانی که به جستجوی جای پارک سرگردانند، جای مناسبی پیدا کنند. حتی واگیری کرونا مانع نمی شود تا شاگرد قهوه خانه با لبخند به شما خوشآمدگویی کند، به رغم این که درآمد ماهیانه اش کفاف زندگی ده روزه اش نداشته باشد. بسیاری از مردم بیروت عاشق زندگی خود هستند و بسیاری دوست ندارند در اخبار غمناک غرق شوند، حتی اگر مصیبت ها از همه سو آنان را احاطه کرده باشد.
بیروت می نالد، اما سر خم نمی کند و بر زمین نمی افتد. یکی از دوستانم، در حالی که با همدیگر رفت و آمد مردم در خیابان کنار دریا را به تماشا نشستیم، به من می گوید: «روحیة مردم قوی تر از آتش و باروت است. بیروت از درد به خود می پیچد، اما نمی میرد». هر یک از مردم بیروت، اندکی کمک می کند تا بیروت بتواند نفس کشیدن خود را از سر بگیرد. یکی دیوارنگاره ی زیبایی را می نگارد. دیگری درختی برای بیروت می کارد، و یکی دیگر از لبنانی های خارج نشین کمک هایی برای هموطنان خود ارسال می کند. دیگری کارگران نمایش است که نمی گذارد صحنه نمایش خالی بماند و نمایشی نمادین برپا می کند. تهیه کنندگان سینما دوربین هایشان را راه می اندازند تا زیباترین لحظه های باززنده سازی بیروت را به تصویر بکشد. سالن های نمایش و گالری های بسیاری در برابر واگیری کرونا مقاومت می کنند. بازدیدکنندگان، به رغم ترس از واگیری کرونا، جشن سال نو میلادی را با احتیاط لازم برگزار می کنند تا نشان دهند بیروت زنده است. انگار همه این گفتة شاعر فلسطینی محمود درویش را تکرار می کنند که می گوید: «بیروت از سخت کوشی و از طلا ساخته شده است».
مسئولین در یک طرف و مردم بیروت در یک طرف دیگرند. فاصلة میان آن ها روز به روز بزرگ تر و عمیق تر می شود. مردم برای بازسازی زندگی خود تلاش می کنند و مسئولین برای حفظ و افزایش منافع خود. مردم لبنان هرچه باقیمانده است را جمع و جور می کنند تا بیروت را بازسازی کنند و مسئولین سعی می کنند آنچه باقیمانده است را هرچه زودتر به جیب بزنند. بسیاری از مردم بیروت قناعت را پیشه خویش کردند و با یک قالب پنیر سر می کنند و از زبان خوانندگانشان تکرار می کنند: «ویرانی ها نشانه های مقاومت و پایداری ماست که ما را به زندگی بهتر می رساند». أما زن هنرمند لبنانی «هبه کلش» نمایشگاه نقاشی خود را در سالن «صالح برکات» تحت عنوان: «رؤیاهای ما حتماً محقق می شود» برگزار می کند. در حالی که خود را با شجاعت بی نظیری به دنبال رؤیاهایمان می دویم و سعی می کنیم به آن برسیم، چرا که مردم لبنان پس از یک سال محنت و نکبت، چاره ای ندارند جز امیدوار بودن که به رغم نا امیدی، به آن قویاً اعتقاد دارند.
نوشته: دکتر سوسن الأبطح، استاد دانشگاه بیروت
ترجمه: دکتر شریف مطوف، گروه بازسازی، دانشگاه شهید بهشتی