روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ وقتی خبر سقوط نظام ستم شاهی به گوش مان رسید، در پادگان مرزی پیرانشهر تبعید بودیم. با شنیدن این خبر خوشحال کننده، نیروهای پادگان به مجسمه محمدرضا شاه حمله ور شده و با بستن طناب آن را زیر پا انداخته و تکه تکه اش کردند. خلبان شهید احمد کشوری قطعهای از گوش مجسمه را برداشت و خطاب به من گفت: این تکه از گوش شاه را برداشتم تا یادم باشد مردم میتوانند توی گوش استبداد سرود آزادی بخوانند. من هم تکهای از بینی را به نشان بینی بر خاک مالیدن پهلوی برداشتم.
وقتی مراسم صبحگاه شروع شد، احمد، قرآن کوچکش را باز کرده و شروع به تلاوت کرد. به یاد صبحگاههای پایگاه کرمانشاه افتادم که پر از هلهله مارش نظامی و موسیقیهای ناهنجار بود. احمد همانجا گفت: دلم میخواهد روزی به جای این موسیقیهای بی محتوا آیات قرآن را در مراسم صبحگاه بخوانم. آن روز آرزوی قلبی" احمد" محقق شده بود.
راوی: غلام رضا شه پرست
خلبان شهید احمد کشوری همیشه دلش با قرآن بود. بعد از انقلاب هم در برخی پروازها، احمد با صوت دل نشین شروع به تلاوت قرآن میکرد. با آن که منطقه نظامی بود و احتمال خطر وجود داشت، همه بالگردها بی سیمها را روشن کرده بودند و به صدای تلاوت احمد گوش میدادند و لذت میبردند.
راوی: علی محمد آزاد