به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه سیزدهم اردیبهشت در حالی چاپ و منتشر شد که سخنرانی تلویزیونی روز گذشته رهبر انقلاب درباره سیاستهای خارجی نظام، انتخابات و منطقه و عذرخواهی ظریف و تحلیل آن در صفحات نخست روزنامهها برجسته شده است.
چهارده گزینه انتخاباتی اصلاح طلبان، آخرین خبرها از مذاکرات وین و تشکیل صفهای فروش در صرافیها و افت قیمت سکه نیز از دیگر محورهایی است که در شماره امروز روزنامهها مورد توجه قرار گرفته است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
مسعود پیرهادی، سردبیر رسالت در سرمقاله امروز این روزنامه نوشت: آقا آمدند وسط میدان، گوش بچهای که خودزنی میکرد و کشور را دشمنشاد کرد را گرفتند و از معرکه خارج کردند. این، داستان یک خطی از چند دقیقه پایانی بیانات مقام معظم رهبری در دوازدهم اردیبهشت ۱۴۰۰ است. اقدام حضرت آیتالله خامنهای، اوج محبت به یک فرد خاطی، آنهم با خطای بزرگ و تأسف برانگیز بود؛ اگر فهمیده شود.
در ایران اسلامی هم مثل همه جای دنیا، عقلای قوم جمع میشوند و خطمشی سیاست خارجی را تعیین میکنند؛ وزارت امور خارجه نیز باید بهعنوان مجری آن سیاستها که البته خودش در تصمیمگیری و تصمیمسازی حاضر بوده، عمل کند؛ به بندبند سیاستها، شروط، تبصرهها و هشدارها تن دهد تا اینطور نشود که فرمانده کل قوا و طراح سیاستهای کلی نظام راجع به عملکردش بگوید: «من به برجام به آن صورتی که عمل و محقق شد، خیلی اعتقادی نداشتم و بارها نیز به خود مسئولان این کار ازجمله به آقای رئیسجمهور و وزیر محترم امور خارجه این مطلب را گفتیم و موارد زیادی را به آنها تذکر دادیم.»
آقای ظریف! همه حرف ما این است شما خطوط قرمز را رعایت نکردید و برجام مطلوب خودتان را اجرا کردید نه برجام اجازه دادهشده توسط شورای عالی امنیت ملی و رهبر معظم انقلاب را. اگر شما مجری خوبی بودید رهبری از قول شما نمیفرمودند: وزیر محترم امور خارجه به من گفت: «ما نتوانستیم برخی خطوط قرمز را حفظ کنیم.»
طرح کلی برجام، مذاکرات و هر چیزی در این سطح، قطعا تصمیم نظام است؛ اما چهار نکته حائز اهمیت است؛
اولا مگر نظام کیست؟ مگر رئیس شورای عالی امنیت ملی، رئیسجمهور نیست؟ مگر وزیر خارجه و وزیر کشور و وزیر اطلاعات، عضو مؤثر این شورا نیستند؟
ثانیا تأثیر مطالبه و مشی دولتها بر تصمیمات شورای عالی امنیت ملی غیرقابلچشمپوشی است؛ این امر را میتوان در رویکرد سه دهه گذشته بهوضوح لمس کرد. فارغ از این، جناب آقای روحانی بارها و بارها از همین برجام بهعنوان فتح الفتوح خود یادکرده و میکنند؛ پس بیانصافی است اگر شکست برجام را بخواهند متوجه نهادی دیگر بکنند.
ثالثا امانتداری و توان اجرای مصوبات بالادستی، نتیجه ساز است؛ اگر گروهی به هر دلیلی نتوانند حفظ امانت کرده و امر دیگری را به مرحله اجرا درآورند؛ نمیشود قصور و تقصیر را متوجه آن نهاد بالادست و نظام کرد بلکه مجری و عامل باید مورد سؤال قرار گیرند.
رابعا آقای ظریف رسما بارها اعلام کرده به این سبک مقاومت و ایستادگی در عرصه بینالملل معتقد نیست؛ این عدم اعتقاد در تحلیل و افکار که به قول خودشان از اجتهاد ایشان برخاسته، باعث میشود در مقام عمل هم نتوانند مقلد یا به عبارتی مجری خوبی باشند.
برخی رسانهها و اشخاص اصلاحطلب و البته مرجع و بزرگتر آنها بی بی سی و سایر رسانههای معاند، از آنکه رهبر معظم انقلاب، تعیین سیاستهای کلان نظام را منوط به تصمیم وزارت خارجه ندانستند، خوشحال شدند، اما بازهم مثل همیشه مشکل ازآنجاست که نهایت دید آنان تا نوک بینی است. رهبر حکیم انقلاب، با هر سخنرانی، مرامنامهای مشخص میکنند؛ نقشه راهی ترسیم و بر آن تأکید میکنند. سطح پروازی هر مسئول در جمهوری اسلامی و قانون اساسی مشخص است. چنانچه مسئول ارشدی، دچار خطای محاسباتی شود و بیش از قدر و ظرف خود مداخله کند، رهبری بهعنوان تنظیمکننده کلان، نقش او را یادآور خواهد شد تا کل تیم آسیب نبیند. سپاه قدس، بازو و تیغ برّان نظام جمهوری اسلامی در عرصه منطقهای و بینالمللی است؛ وقتی وزیر خارجه به آن ساحت و میدان هم تعرض میکند، مشخص است ایشان حد و جایگاه خود را فراموش کرده است.
یک بار دیگر رهبری به میدان آمدند تا کشور آسیب نبیند. آمدند و درس انقلابی گری و دیپلماسی به همگان دادند تا هم همه بدانند آقا روی حاج قاسم حساس است و صریح از سیدالشهدای مقاومت دفاع میکنند و هم حدودوثغور میدان دیپلماسی را به مدعیان دیپلمات بودن، آموزش دهند.
هادی حقشناس اقتصاددان طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با عنوان ارتباط نوسانات نرخ ارز با نتایج نشست وین نوشت: نوسانات قیمت ارز در بازار ارز تابعی از متغیرهای واقعی اقتصاد و همچنین متغیرهای غیراقتصادی است. آنچه ما شاهد نوسانات نرخ ارز از سال ۹۷ تاکنون بودهایم، عمدتا ناشی از متغیرهای غیراقتصادی بوده است. گرچه طی سه سال گذشته ما شاهد افزایش حجم پول بودهایم و در سال گذشته یعنی سال ۹۹ بالاترین رشد نقدینگی را داشتهایم. اولین عوارض رشد نقدینگی، افزایش نرخ تور است و بعد با یک مقطع زمانی منجر به افزایش نرخ ارز میشود و در این تردیدی وجود ندارد، اما متغیر سیاسی، منظور خروج آمریکا از برجام و محدودیت هم در عرضه ارز، هم در انتقال ارز و هم در تجارت خارجی منجر به نوسانات نرخ ارز شده است. آنچه در این دو، سه هفته اخیر شاهد هستیم این است که به نظر میرسد یا حداقل اخبار اینگونه منتشر شده که ممکن است آمریکا و ایران و ۱+۴ به تفاهم برجام مجددا برگردند.
اگر آمریکا به برجام برگردد، تجارت ایران به حالت عادی برگردد و نقل و انتقالات پولی هم عادی بشود، مفهوم ساده این فعلوانفعالات اقتصادی اینگونه خواهد بود که در سمت عرضه ارز، شاهد افزایش عرضه باشیم. طبیعتا وقتی در سمت عرضه، اخلال عرضه ارز حذف بشود، حداقل انتظار این است که قیمت ارز کاهشی شود. اگر این موانع تجاری سریعتر برداشته شود، کاهش قیمت ارز هم با سرعت بیشتری انجام میگیرد و اگر غیر از این باشد، همین نوساناتی که در چند روز گذشته داشتهایم، باز در چند روز آینده شاهد خواهیم بود که این نوسانات در جهت کاهش نرخ ارز ادامه پیدا کند. در نهایت تا زمانی که رسما آمریکا به برجام برنگردد و همچنین مبادله تجاری ایران عادی نشود، ما شاهد این نوسانات خواهیم بود و پس از آن است که نرخ ارز به ثبات خواهد رسید.
مهدی مطهرنیا کارشناس و تحلیلگر مسائل بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان صلح انتخاباتی نوشت: آیا آمریکا همه تحریمها را برمیدارد و کاخ طلایی را در سینی به ایرانیها تقدیم میکند؟ شاید بتوان گفت این یک سیاست آرزومندانه است. آمریکاییها بر اساس سیاست اعلامی بایدن به دنبال این هستند که با مذاکره، ایران را کنترل کنند؛ بنابراین اگر آمریکاییها تحریمها را لغو کنند، باید ضمانتهایی را دریافت کنند که ایران در آینده رفتار و کنش خود را تغییر دهد. آمریکاییها در بحث هستهای دنبال برجامپلاس هستند و میخواهند بندهای غروب، بازنگری شود. ایران تضمین دهد که به هیچوجه دنبال بمب هستهای نخواهد بود و به فتوای رهبری ایران هم اکتفا نمیکند. آنها میخواهند آن فتوا به قانون تبدیل شود و تضمین عینی پیدا کند؛ بنابراین سعی در افزایش حیطه بازرسیها خواهند داشت؛ بازرسیهای سرزده حتی از مراکز نظامی مدنظر آنهاست.
در عین حال تلاش دارند پروندههای دیگر مثل پرونده موشکی، حضور ایران در منطقه، پرونده حقوق بشری و موضوعات اعراب و اسراییل را هم به برجام و مذاکرات بیفزایند. پرسش اینجا است که آیا ایران حاضر خواهد شد در برابر برداشتن تحریمها این موارد را بپذیرد؟ مساله اصلی چالشهای فراروی پرونده در این زمینههاست؛ بنابراین صلح موقتی که در وین در حال تحقق است را میتوان اینگونه دید که قطعا این اتفاق و گشایش و خبرهای خوش بر انتخابات ایران اثر دارد. پس اگر یک تحول درازمدت میخواهیم باید این مذاکرات و تحولات در واشنگتن صورت گیرد و واشنگتن تهران انقلابی را قبول کند و آنچه ایران به عنوان ایدهآلهای خود در نظام بینالملل و روابط بینالملل معین میکند به سرانجام برسد. یا اینکه ایران بپذیرد در رفتارها و کنشهای خود در منطقه و در مسائل موشکی و پرونده حقوق بشری و مسائل اعراب و اسراییل در کنار بازنگری در برجام با ایالات متحده آمریکا وارد مذاکره شود. یعنی مناسب و متناسب با وزن قدرتی خود در برابر آمریکا و پنج قدرت دیگر نظام بینالملل و یک قدرت منطقهای رسمی یعنی عربستان و یک قدرت غیررسمی دیگر در منطقه یعنی اسراییل به دادن یا گرفتن امتیاز نائل آید. یعنی به عنوان یک بازیگر معمولی در حد وزن خود در منطقه و نظام بینالملل وارد بازی و پذیرش قواعد بازی در نظام بینالملل شود. در این صورت، ایران دیگر انقلابی نخواهد بود، ولی ایرانی باثبات و معطوف به توسعه خواهد بود.
نکته دیگر اینکه اگر ایران بخواهد پس از این بازشدن پنجره خوشبینی و صلح، بار دیگر در دولت آینده به وضعیت انقلابیگری بازگردد این بار ناامیدی فزایندهای در جبهه بینالمللی ایجاد میشود. آمریکاییها از آن به عنوان یک فرصت همگرایی با اتحادیه اروپا و قدرتهای منطقهای بهره خواهند برد و این بار ایران را بیش از گذشته تحت فشار قرار خواهند داد؛ بنابراین این پنجره ورودی باید پنجرهای باشد که تضمین استمرار آن از هماکنون بازشناخته شود.
پس هر اقدامی که در مذاکرات بتوانیم امتیازهای بیشتری بگیریم و تحریمهای بیشتری را لغو کنند اقدام مبارکی است. اما آیا تضمینی وجود دارد که طرفین در مسیر استمرار آن وارد حوزه اقدام مستمر شوند؟ این موضوع باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد؛ بنابراین آنچه در حال تحقق است امری بسیار مبارک و قابل اتکاست و میتواند در ایران نشاط سیاسی را در آستانه انتخابات برانگیزاند. اما اینکه آیا ایران برای عدول از یک رویکرد انقلابی در منطقه و نظام بینالملل آماده است؟ بحث قابل توجهی است و پاسخ این سوالات را نه تحلیلگران بلکه تصمیمگیران جمهوری اسلامی ایران میدانند و باید بر اساس آن پاسخهای آینده را مورد ارزیابی قرار دهند.