شاید تصور خیلیها این باشد که ایران در مقابل تیمی مثل چک بازی قابل قبولی را به نمایش گذاشته و با ۶ اختلاف امتیاز باختن میتواند قابل قبول باشد، اما نظر ما این نیست و معتقدیم ایران در المپیک میتوانست یک برد تاریخی ثبت کند و چک را شکست دهد، اگر تصمیمات درست گرفته میشد و سرمربی تدبیر درستی میاندیشید ما الان با عملکرد خیلی بهتری از توکیو باز میگشتیم. ایران توانایی شکست چک را داشت، اما به آن نرسید، چون این باور در سرمربی تیم وجود نداشت.
محمد بنا سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی مثال خیلی خوبی برای تعریف از یک"مربی برنده" است، چون او همیشه به بازیکنان خود ایمان دارد و به آنها روحیه برنده بودن را تزریق میکند، اما آیا در تیم ملی بسکتبال هم چنین است؟ آیا مربی بسکتبال هم روحیه برنده بودن دارد و از قبل المپیک روی ذهن بازیکنان کار کرده که آنها میتوانند در المپیک شگفتی خلق کنند یا اینکه به آنها قبولانده که در المپیک ۳ باخت خواهند داشت فقط باید تلاش کنند بازنده ای سربلند باشند!
با شناختی که ما از شاهینطبع داریم میدانیم که گزینه دوم محتمل تر است و او اعتقادی به خلق معجزه و برنده شدن نداشته و برای همین هم بازی با چک را راحت واگذار کردیم، دقیقا همان کاری که در جام جهانی با تونس کرد یا در فینال آسیا مقابل چین پیروزی را از ایران گرفت! انگار ما برای شکستهایی با چنین فاصلههایی آماده هستیم و ذرهای واهمه از شکست نداریم!
نکته دوم، اما حضور همزمان سرمربی تیم ملی در یک تیم باشگاهی است، از ابتدا که تصمیم به استفاده از مربی ایرانی گرفته شد بارها به این نکته اشاره کردیم که سرمربی تیم ملی نباید در لیگ برتر تیمداری کند، موضع فدراسیون هم در ابتدا همین بود و طباطبایی بارها مصاحبه کرد که سرمربی حق حضور در تیم باشگاهی ندارد، اما با آمدن ویروس کرونا همه حرفها به فراموشی سپرده شد و رئیس فدراسیون از موضع خود پائین آمد.
حضور مهران شاهین طبع در لیگ برتر هزار و یک شائبه را به وجود آورد، از دعوت بازیکنان به اردو گرفته تا زمان بازی دادن به آنها... از ابتدا هم مشخص بود که این حرف و حدیثها پیش خواهد آمد، اما کسی جلوی آن را نگرفت تا سرمربی تیم ملی همچنان در لیگ برتر تیمداری کند.
آیا اگر به مهران شاهین طبع اجازه حضور در یک تیم باشگاهی داده نمیشد او همچنان قبول میکرد سرمربی تیم ملی باشد؟ آیا قید میلیونها و میلیاردها تومان را میزد؟ کاری که امیر قلعهنویی نکرد و به خاطر حفظ نیمکت سپاهان، قید تیم ملی را در اسفند ۹۸ زد.
در بازی اول مقابل چک به سعید داورپناه و محمد حسن زاده بازی داده نشد حتی برای یک دقیقه! برای همه جای تعجب داشت چرا دو بازیکنی که از بهترینهای لیگ بودند میدان داده نشد و در مقابل یک جواب شنیده میشد که این دو بازیکن قبول نکردند به تیم شیمیدر که سرمربی آن مهران شاهین طبع است بپیوندند!
در بازی مقابل فرانسه به محمد جمشیدی کم بازی داده شد، بازیکنی که در دو دیدار قبلی عملکرد قابل قبولی داشت و باز هم برای همه سوال پیش آمد که چرا؟ و دوباره جوابی که شنیده شد آشنا بود، چون جمشیدی قبول نکرد به تیم شاهین طبع در لیگ برتر بپیوندد!
شاهین طبع در سالهای اخیر همیشه از فرصت عجیب و غریب دوشغله بودن در مربیگری بهرهمند بود، دو فصل اخیر را با شهرداری گرگان سپری کرد و سرمربی تیم ملی هم بود و در آستانه المپیک هم قرارداد بعدیاش را با شیمیدر امضا کرد. در چنین شرایطی او هم باید تیم ملی را برای آوردگاه مهمی همچون المپیک آماده میکرد و هم باید تیم باشگاهی اش را میبست! این چطور ممکن میشود؟ بازیکنان اصلی باشگاه همان ملی پوشان هستند و مگر میشود این روی ذهن بازیکنان و سرمربی تاثیر نگذارد؟
اینکه حتی نصفی از ذهن سرمربی درگیر باشگاه باشد و نصف دیگر تیم ملی به هیچ وجه قابل قبول نیست، تیم ملی کار پاره وقت نیست و در چنین شرایطی ما چطور توقع داریم که این حرف و حدیثها پیش نیاید؟ ذهنیت بازیکن و اکثر جامعه بسکتبال همین است که، چون بازیکنان به سرمربی برای حضور در تیم باشگاهی اش لبیک نگفته اند مورد غضب او قرار گرفتند! حتی اگر این درست هم نباشد، اما شائبه اش وجود دارد و باید از ابتدا جلوی آن گرفته میشد که متاسفانه کسی گوش نداد و حاصل کار این شد که تیم ملی با سه شکست و کلی حرف و حدیث از توکیو بازمی گردد.
فقط خواهشا وقتی برگشتید دوباره از باختهای غرور آفرین تان چیزی نگویید که ما برعکس شما نمیخواهیم به باخت عادت کنیم و همیشه فقط قانع به صعود باشیم، چون به توان بازیکنان مان ایمان داریم و باز هم میگوییم مهران شاهین طبع حداقل در طی این سالها برد به چین و قهرمانی آسیا، برد به پورتوریکو و تونس در جام جهانی و پیروزی در المپیکی برابر چک را به بسکتبال ایران بدهکار است. این شکستها را از سرمربی دو شغلهای داریم که حواسش به تیمداری در باشگاهها بود و در کنارش نیم نگاهی هم به تیم ملی داشت!
سعیده فتحی/شهرآرانیوز