گردشگری امروزه یکی از پویاترین بخشهای اقتصادی است که در بخش عمدهای از کشورها نقش موثری در ارتقا تولید ناخالص داخلی، اشتغال آفرینی و توزیع درآمد دارد و قطعا جای شکی نیست که ایران اسلامی با توجه به تنوع اقلیمی، فرهنگ ریشهدار و تاریخ پرافتخار خود از ظرفیتهای بالقوۀ بینظیری برای توسعۀ گردشگری برخوردار است.
اما آیا صنعت گردشگری در کشور ما حتی بخشی از جایگاه واقعی خود را بدست آورده؟ قطعا خیر، اما چرا چنین است؟ چرا علیرغم پتانسلهای کمنظیر، گردشگری ایران هیچگاه در بین مقاصد اصلی گردشگران جایی نداشته؟ و چرا علیرغم شعارهای پیدرپی متولیان این صنعت، هنوز فعالین گردشگری ما با حسرت به موفقیتهای همسایههای کشورمان در این حوزه مینگرند؟
و آیا اصلا راهی هست که گردشگری ایران بتواند نقشی موثر در اقتصاد کشور ایفا کند؟ قطعا راهی است اما برای پیدا کردن درمان برای مشکلات گردشگری و سیاستگذاری صحیح در این عرصه ابتدا باید مشکل اصلی را شناخت و پس از کشف مشکل حل آن امکانپذیر بوده، چه بسا راهکارهای نوینی را پیش روی ما قرار دهد. با توجه به روی کار آمدن دولت سیزدهم انتظار بر این است که در سیاستهای که بایستی در نظر بگیرند در ولهه اول بر حوزه گردشگری بعنوان یکی از پیشرانهای توسعه کشور اهمیت قائل شده و در نهایت نقشه راه جامع برای صنعت گردشگری را در چارچوب بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تدوین نمایند.
در بیان دلایل عقب ماندگی صنعت گردشگری باید گفت که متاسفانه این صنعت شاید از معدود صنایعی بوده که هنوز خود را با انقلاب اسلامی و تحولات پس از آن هماهنگ نساخته است. بنیان صنعت گردشگری ایران در دهۀ 40 و در چارچوب اهداف سیاسی و اجتماعی کشور و مقتضیات صنعت گردشگری در همان دوران گذاشته شد که در قالب آن جذب توریستهای غربی و آمریکایی محور اصلی فعالیتهای راهبران دولتی صنعت گردشگری گردید.
این سیاست شاید در همان زمان کارایی داشت اما میبینیم که در تمام 5 دهه بعد و علی رغم وقوع رخدادی به عظمت انقلاب اسلامی، چارچوب کلی صنعت گردشگری و به ویژه ذهنیات راهبران و مدیران اصلی این صنعت در همان زمان باقی مانده است.
نگاهی به آمارهای گردشگران ورودی نشانگر آن است که علی رغم توسعۀ روابط ایران با کشورهای اروپای غربی در فاصلۀ سال های 1376 لغایت 1384 و تلاش گستردۀ دست اندرکاران جهت جذب گردشگر از اروپای غربی، درسال 1384 تعداد گردشگران ورودی از آلمان 990/27 نفر، انگلستان 121/15 نفر، ایتالیا 163/10 نفر و فرانسه 388/6 نفر بود. این در حالی است که تعداد گردشگران ورودی از عراق که در سال های حضور صدام در قدرت در سال 1381 تنها حدود 000/2 نفر بود با سقوط صدام و رفع محدودیتهای سفر شیعیان عراقی به ایران به 80989 نفر در سال 1383 و 236730 نفر در سال 1384 رسید. در واقع شیعیان عراقی در نبود هر گونه فعالیت بازاریابی و تبلیغی از طرف ایران، به محض فراهم آمدن فرصت به ایران سرازیر شدند و موجب بروز تحول جدی در بازار گردشگری مناطق زیارتی گردیدند.
موضوعی که در مورد گردشگران آلمانی و فرانسوی هیچگاه تحقق نیافت و با تمام تلاش های انجام شده این گروه از گردشگران تمایلی به سفر به ایران از خود نشان ندادند.
آمار های موجود نشانگر تداوم این فرایند تا امروز است، در سال 1397 در برابر 113/598/2 گردشگر عراقی، 434/829/1 گردشگر آذربایجانی و 033/947 گردشگر از کشور ترکیه، تنها 557/39 گردشگر از آلمان، 500/19 گردشگر از ایتالیا و 926/26 گردشگر از فرانسه به ایران آمده اند. جالب این است که علی رغم این آمار عملا نگاه مدیران و دست اندرکاران ارشد گردشگری کشور به مقوله گردشگران ورودی تغییری ننموده است.
به بیان دیگر اگر گردشگران وارد شده با تورهای گردشگری را عمدهترین دستاورد سیاستگذاری و فعالیت مدیران گردشگری بدانیم درهمین سال 1397 و علیرغم ورود 113/804/7 گردشگر به کشور تنها 846/50 نفر(065/0 درصد) از گردشگران با تور وارد کشور شدهاند. کشورهایی که بیشترین تعداد تورهای گردشگری از مقصد آنها به ایران اجرا شده عبارتند از: فرانسه( 87 تور)، ایتالیا (669 تور)، آلمان(515 تور ) چین (371 تور ) و اسپانیا ( 265 تور). به بیان دیگر و علی رغم روشن شدن این حقیقت که سرمایهگذاری جهت افزایش تعداد گردشگران ورودی از کشورهای غربی عملا بیهوده است باز هم اکثریت قریب به اتفاق کسانی که برای آمدن آنها به کشور سیاستگذاری و برنامهریزی(با برگزاری نمایشگاه-هفته های فرهنگی-تولیدات اقلام تبلیغاتی مختص کشورهای اروپایی-تورها و مسیرهای(سنتی اصفهان و شیراز) که از قدیمالایام وجود داشته و ...) صورت میگیرد، گردشگران اروپایی هستند.
گردشگرانی که علی رغم همه سرمایهگذاریهای صورت پذیرفته هنوز نتوانسته اند 1% (یک درصد) از گردشگران ورودی به کشورمان را تشکیل دهند.
نکته عجیبتر در سیاستگذاری صنعت گردشگری در تمام سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی این است که دستاندرکاران صنعت گردشگری حتی به تحولاتی که در راستای منافع گردشگری ایران در جهان به وقوع پیوسته بود نیز بیتوجه بودند. پیروزی انقلاب اسلامی و موج بیداری اسلامی پس از آن موجب گردید که مسلمانان اعتماد به نفس بیشتری در برابر روندهای مسلط جهانی پیدا کرده و خواهان دریافت خدماتی در چارچوب باورها و عقایدشان باشند.
این فرایند در کنار رشد اقتصادی برخی از کشورهای مسلمان موجب شد که گونهای از گردشگری تحت عنوان گردشگری حلال توسعه یابد، که در این نوع از گردشگری تمام خدمات ارائه شده به مسافران در چارچوب موازین شرع اسلام انجام میگیرد. گردشگری حلال از اواخر دهۀ 80 میلادی نضج گرفت و پس از آن به سرعت توسعه یافت به نحوی که این شاخه ازگردشگری در 30 سال اخیر از بالاترین رشد در بین انواع مختلف گردشگری برخوردار بوده است به نحوی که بر طبق آمارهای ارائه شده تعداد گردشگران حلال جهان در سال 2017 به 121 میلیون نفر رسیده گردش مالی آن در همین سال به 177 میلیارد دلار بالغ گردیده است.
سرعت رشدگردشگری حلال به میزانی بود که پیشبینی میشد در صورتی که گردشگری گرفتار پاندومی کرونا نمیشد، گردش مالی آن در سال 2023 به 274 میلیارد دلار میرسید.
در این شرایط شاید باور این حقیقت مشکل باشد که ایران اسلامی با تمام ویژگیهای اسلامی، اخلاقی و معنوی خود، تاکنون جایگاه مناسبی در بین مقاصد اصلی گردشگری حلال در جهان ندارد! بر طبق آمارهای ارائه شده در سال 2017 مقاصد اصلی گردشگری حلال جهان عبارت بودند از : مالزی، امارات، ترکیه، اندونزی، عربستان سعودی، مراکش، اردن، قطر، مصر، اسپانیا! و مالت! حقیقتا خود این موضوع قابل پژوهش و مطالعه است که مدیران و راهبران اصلی صنعت گردشگری تا چه حد به مزیتهای کشور بیتوجه بودهاند که ایران در موضوعی همچون گردشگری حلال، از کشورهایی مانند اسپانیا و مالت عقب افتاده است؟!
یکی از مهمترین نتایج فقدان استراتژی کارآمد در صنعت گردشگری ایران کاهش ارزش و اهمیت صنعت گردشگری در چارچوب ذهنی تصمیم سازان و سیاستگذاران ارشد اقتصاد کشور است. در واقع تصمیم سازان و طراحان ساختار اقتصادی همه کشورها همواره با توجه به مزیتهای نسبی هر کشور گروه مشخصی از صنایع و کسب و کارها را به عنوان صنایع پیشران در نظر گرفته و تلاش می نمایند که تمام ضوابط و رویکردها را به نحوی تنظیم نمایند که زمینه برای رشد این صنایع فراهم باشد و انتظار این است که این گروه از صنایع در چارچوب شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی همان کشور، شانس بهتری را برای رشد داشته و در نتیجه میتوانند موجب بروز تاثیرات مثبت در سایر حوزه های اقتصادی گردند. گردشگری در اغلب کشورهای جهان همچنین نقشی را ایفا می نماید، چرا که این صنعت در کنار اشتغالزایی مستقیم و تاثیرات مثبت در انبوهی از دیگر رشتههای صنعتی توان آن را دارد که با امکاناتی محدود رشد نموده و موجبات توسعۀ اقتصادی را فراهم آورد.
اما در تمام سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی هیچگاه گردشگری چنین نقشی را در ساختار اقتصادی کشورمان نداشته است. دستاندرکاران صنعت گردشگری با نگاهی توطئهنگر معتقدند نوعی خصومت با گردشگری در ساختار سیاسی و اقتصادی کشور وجود دارد. اما واقعیت کاملا متفاوت است، مشکل در فعالین گردشگری است که مشارکت حداقلی را در توسعه این حوزه داشته و هیچگاه نتوانستهاند طرحی کارآمد و قابل قبول را برای توسعۀ گردشگری ارائه نمایند. در واقع چگونه میتوان انتظار داشت منابع محدود کشور صرف صنعتی گردد که تعریف قاطبه مردم (و حتی اغلب مدیران و فعالین گردشگری) از آن همان تعریف پیش از پیروزی انقلاب اسلامی است و همچنان طرحهایی ارائه میشود که در واقع قابلیت ارائه در دهۀ 40 را دارند. طراحان و تصمیمسازان اقتصادی طبعا افرادی با هوش و با تجربه هستند و وقتی مشاهده میکنند که طرحهای توسعهای گردشگری با مقتضیات اجتماعی و فرهنگی کشور تطابق ندارد، علیرغم علم به اهمیت صنعت گردشگری در جهان، صنعت گردشگری را از گروه کسب و کارهای اصلی و پیشران خارج نموده و در گروه حوزه های اقتصادی درجه 2 و کماهمیت قرار میدهند چرا که امکان تحقق و اجرایی شدن طرح ها و برنامههای ارائه شده را غیر ممکن می دانند. گردشگری این ظرفیت را دارد که به صنعتی سودآور و اشتغال آفرین برای کشورمان تبدیل گردد، اما لازمه این موضوع این است که مدیران ارشد گردشگری دولت سیزدهم درک دقیقی از مختصات صنعت گردشگری در جهان داشته و تغییرات ایجاد شده در شرایط کشور و چشم اندازهای موجود را حقیقتا پذیرفته باشد. در این شرایط است که میتوان با توسعۀ گردشگری در اندازهای که شایستۀ ایران اسلامی است میتوان در کنار توسعۀ اقتصادی و کارآفرینی فضای فرهنگی و سبک زندگی جاری در کشور را تقویت نمود.