به گزارش تابناک، دانیل بایمن در فارین افرز نوشت: خطر بازگشت القاعده جدی است، اما تبدیل دوبارهی افغانستان به پناهگاه امن تروریسم جهادی نامحتمل است. هرچند پیروزی طالبان اجرای سیاست ضدتروریسم واشنگتن را دشوار تر میکند، اما ضعف القاعده، انگیزههای خود طالبان و تحولات پس از حملات ۱۱ سپتامبر در هماهنگی اطلاعاتی، امنیت داخلی و عملیاتهای نظامی از راه دور آمریکا این تهدید را کاهش میدهد.
همانطور که جنبش جهادی مدرن، خروج شوروی از افغانستان در سال ۱۹۸۹ را حاصل پیروزی رزمندگان خارجی میداند، امروز القاعده نیز خروج یک نیروی خارجی از افغانستان را پیروزی تلقی میکند، گرچه این طالبان بود که نیروهای آمریکا را بیرون راند و نه القاعده یا سایر جهادیهای خارجی.
با این حال، ادعای پیروزی اینبار معتبرتر است چرا که واشنگتن خودش جنگ ۲۰ ساله را به عنوان نبردی علیه تروریسم بینالمللی توجیه کرد. بنابراین، شکست ایالات متحده پیروزی چشمگیر دیگری برای القاعده است.
فروپاشی دولت افغانستان نیز بمبی از انرزی برای عوامل القاعده در افغانستان است. هیچ دلیلی ندارد که طالبان با رسیدن به پیروزی بخواهند به روابطشان با القاعده پایان دهند. برغم فشار و تلاشهای آمریکا، پیوند بین دو گروه برای بیش از ۲۰ سال پایدار مانده است. طالبان بهخوبی از مهارت نبرد و فداکاریهای اعضای القاعده آگاه است و نسبت به آنها احساس دین میکند.
خروج از افغانستان بدون شک مانع تلاشهای آمریکا برای مبارزه با تروریسم می شود و این احتمال را افزایش میدهد که القاعده دوباره از این کشور به عنوان سکوی حملات استفاده کند. بدون حضور نیروهای نظامی در منطقه و تماس با مردم محلی، ایالات متحده اطلاعات کمتری در مورد فعالیتهای تروریستی خواهد داشت. نیروهای آمریکایی و افغان از این پس برای جلوگیری از تشکیل اردوگاههای آموزشی یا مقرهای القاعده در محل حاضر نیستند.
با اینحال شکلگیری پناهگاهی امن در افغانستان برای تروریستهای جهادی، مشابه دوران پیش از ۱۱ سپتامبر، نامحتمل است. برغم پیوند رهبران طالبان با القاعده، گروه اول انگیزه چندانی برای حمایت از تروریسم بینالمللی علیه غرب ندارد و حملات تروریستی پیشین، مانند بمبگذاریهای ۱۹۹۸ در شرق آفریقا، نیز از اولویتهای آنها نیست. طالبان همچنین پس از حملات ۱۱ سپتامبر هزینه سنگینی پرداخت کرد و در ۲۰ سال جنگ با آمریکا قدرت و رهبران اصلیاش را از دست داد.
پاکستان، حامی طالبان، نیز دلایل کافی برای مخالفت با حملات تروریستی القاعده علیه غرب دارد. با توجه به پیروزی متحد پاکستان، این کشور اکنون دلیلی ندارد که به ریسک بازگشت نیروهای آمریکایی به افغانستان دامن بزند- اتفاقی که ممکن است پس از هر گونه حمله غیرعادی القاعده علیه غرب رخ بدهد. چنین خشونتی به نفع هیچ یک از اهداف راهبردی پاکستان نیست.
با اینحال، ایالات متحده نمیتواند به پاکستان به عنوان شریکی برای مبارزه با تروریسم در افغانستان تکیه کند. چهبسا پاکستان هنوز ترجیح میدهد که همانند گذشته از جهادگرایان خارجی برای انجام حملات تروریستی در هند و جنگافروزی در کشمیر استفاده کند. بنابراین ممکن است پاکستان از طالبان بخواهد که اجازه آموزش و بهبود مهارت رزمندگان خارجی در افغانستان را بدهد با این امید که بتواند آتش را به سوی هند هدایت کند.
از این رو، اعمال فشار علیه پاکستان ضروری است. متاسفانه، تلاشهای آمریکا برای وادار کردن اسلام آباد به مهار طالبان در دهه گذشته ناکام ماند. اکنون آمریکا که دیگر به حسننیت پاکستان برای حمایت از علمیاتهایش در افغانستان وابسته نیست، چهبسا بتواند به موفقیتهای بیشتری دست یابد. واشنگتن باید به اسلامآباد نشان بدهد که در صورت حمایت متحدان طالبانیاش از تروریسم بینالمللی، پاکستان نیز هزینه چنین اقداماتی را پرداخت خواهد کرد.
القاعده بهگونهای تغییر کرده که توانمندیاش برای بهرهبرداری از تحولات افغانستان به شدت محدود شده است. پس از حملات ۱۱ سپتامبر، این گروه بسیاری از رهبران و بخش بزرگی از منابع مالی خود را از دست داده و آسیبهای چشمگیری را متحمل شده است. در پاسخ به این آسیبها، القاعده بر مبارزه در داخل جهان اسلام متمرکز شده است.
بهعلاوه، آژانسهای اطلاعاتی آمریکا با اطمینان از حفظ برخی از ظرفیتهای جمعآوری اطلاعات، زمینه را برای خروج نظامی آماده کردهاند- اقدامی که به آنها این امکان را میدهد تا آموزش کارآموزان احتمالی القاعده را مختل کنند، نقشههای احتمالی علیه غرب را شناسایی کنند و تروریستها را هدف قرار بدهند.
ارتش ایالات متحده راههایی را برای استفاده از نیروی هوایی پایگاههای خارج از افغانستان با هدف حمله به اردوگاههای القاعده، یا در صورت لزوم، انجام عملیات در این کشور یافته است. اکنون که طالبان به قدرت رسیده، چنین تلاشهایی بیش از هر زمان دیگری مورد نیاز است. انجام این حملات در افغانستان باعث میشود برپایی اردوگاههای آموزشی بزرگ توسط القاعده و سایر گروهها دشوار شود و جان رهبران این گروهها را به خطر بیاندازد.
سرانجام اینکه، امنیت داخلی آمریکا پس از حملا ۱۱ سپتامبر به شکل چشمگیری افزایش یافته و تلاشهای اطلاعاتی جهانی علیه القاعده، داعش و سایر جنبش های جهادی در جریان است. برای نیروها و سربازان جدیدی که میخواهند به این گروهها بپیوندند رسیدن به افغانستان دشوار شده است و اگر آنها موفق شوند خود را به افغانستان برسانند، هنگام بازگشت به کشورشان با ریسک شناسایی و دستگیر شدن روبرو هستند.
در کوتاه مدت، آمریکا و طالبان بسیار پرمشغله خواهند بود. طالبان باید قدرتش را در سراسر افغانستان پر هرج و مرج تحکیم کند و القاعده برای بهمپیوستگی کامل به زمان زیادی نیاز دارد. ایالات متحده نیز باید به مدیریت بحران انسانی ایجاد شده در افغانستان بپردازد و بهویژه به کمک دهها هزار افغانی برود که برای همکاری با ارتش آمریکا و جنگ ضدتروریسم جانشان را به مخاطره انداختند.
با این حال، این ضرورت کوتاه مدت نباید واشنگتن را از نیاز به داشتن ظرفیت قدرتمند ضدتروریسم و فشار بر دولتهای منطقهای برای جلوگیری از تبدیل شدن دوبارهی افغانستان به مرکز جنبش جهادی جهانی غافل کند. هرچند چنین رویکردی نمیتواند پیروزی بزرگی در برابر تروریسم بهشمار برود، اما یک استراتژی قابل مدیریت و پایدار است.