علی نژادی: این تصاویر مربوط به زمین فوتبال شهرم زیراب سوادکوه است. که دیدن آن تداعی کننده خاطرات ورزشی چندین نسل میباشد. ولی اکنون متاسفانه بیش از یک دهه است که به حال خود رها شده است. موضوعی که مرا به فکر وا داشت و بهانه ای شد تا چند جملهای در مورد آن به رشته ی تحریر در بیاورم. مطالبهی ناچیزی است که جوانان شهرم از مسئولان دارند و به عنوان دغدغه از آن یاد میکنند.
ولی متاسفانه نه گوش شنوایی وجود دارد و نه هیچ نهادی به صورت رسمی پاسخگوی افکار عمومی میباشد و مطابق معمول رفتار مدیران و مسئولان در ایران سعی میکنند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند و سازمانها و نهادهای دیگر را مسئول کمکاریها جلوه دهند.
جلسات پر تعداد و البته بیثمر، اتلاف وقت، کمکاری و بیمسئولیتی همه و همه دست به دست هم داده است تا به امروز پیشرفت قابل توجهی برای این امر مهم حاصل نشود. نسلی که بهخاطر ندانم کاری برخی از مسئولین ذیربط، فوتبالشان در معرض نابودی قرار گرفت و شاید بخاطر این ماجرا مسیر زندگی ورزشی شان نیز تغییر کند.
روزگاری این شهر برگزار کننده لیگی بود که در دو سطح یک و دو برگزار میشد و این امر نشانگر آن بود که بازیکنان از لحاظ کیفی و کمی در سطح بالایی قرار داشتند و البته به این بهانه علاقمندان زیادی نیز در این مکان گرد هم میآمدند، تا رقابت و کریهای داغ بین آنها تنور مسابقات را گرم تر کند. به مجرد آن نیز فوتبالیست های زیادی به سطح اول کشور معرفی شدند ولی اکنون با نبود زیر ساخت ها مطمئنا با خلاء بازیکن مواجه می شوند.
پس به جرات می توان گفت امکانات اولیه نیز نقش به سزایی در رشد و ارتقا ورزشکاران دارد. اما افسوس چند صباحی است این دلخوشی ساده از شهروندان گرفته شده و روح فوتبال در این شهر مرده است و اکنون همانند آرزویی دست نیافتنی شده است. چنانچه خانواده هایی که استعداد کافی را در فرزندان خود می بینند ناگزیر می شوند بدلیل نبود امکانات لازم رخت سفر بر نهند و از این محیط مهاجرت کنند تا آینده فرزندان شان را در محیط های بزرگ تر و با امکانات بیشتر ببینند. چه بسا خانواده هایی که از نظر معیشت در شرایط ضعیف تری قرار دارند در نتیجه باید شاهد سوختن استعدادهای خود شوند. شایان ذکر است هرگاه وارد این محیط می شوید تصویری تامل برانگیز توجه تان را جلب می کند، آری جوانانی هستند که هنوز انگیزه شان را از دست نداده اند و با همین امکانات محدود دست از تلاش و تمرین های انفرادی بر نداشته اند.
با ذکر این موضوع باید اعتراف کرد سرمایه ای گرانبها داریم که هیچ گاه امکانات در خور توجه ای در شان و جایگاه شان در نظر نگرفته ایم. اگر از زاویه دیگر نیز نظاره گر ماجرا باشیم با خود می گوییم به راستی برای شهری که حتی از امکانات ساده ی ورزشی برخوردار نیست چگونه می توان بستری فراهم نمود تا یک جوان در مسیر درست قرار گیرد. در واقع با فراهم نبودن محیط های ورزشی، اوقات فراغت جوانان چگونه سپری می شود. باید موشکافانه به موضوع پرداخت به عواقب آن اندیشید و آسیب شناسی کرد، بعد از ضربه ورزشی که به پیکره ی جوانان شهر وارد می شود چه میزان درگیر آسیب اجتماعی نیز می شوند. یادمان باشد یک تصمیم نادرست و نسنجیده می تواند از چند منظر به یک نسل صدمه وارد کند. متولیان امر باید پاسخگو و پیگیر مطالبه ی چندین ساله جوانان این دیار باشند. استانداری، نمایندگان مجلس، اداره ورزش و جوانان، شهرداری و هیئت فوتبال که بذر ناامیدی را با کم کاری و شاید کم لطفی در دل این جنگل های هیرکانی کاشته اند و هزاران امید و آرزو را در این مکان دفن کرده اند.
پر واضح است اگر اتفاق قابل توجهی در آینده ی نزدیک برای این رویداد رقم نخورد اذهان عمومی تا سالیان متمادی از این اشخاص و نهادها به عنوان چهره های منفور یادخواهند کرد. با اینکه نمی توان به ضرس قاطع اعلام کرد این قصه نافرجام تا کجا ادامه خواهد داشت، اما امید است هر چه زودتر فکری عاجل برای این معضل صورت پذیرد و نهادهای مرتبط، دلسوزانه و با تعامل بتوانند بر این طلسم چندین ساله غلبه کنند تا همانند گذشته اتفاقات خوبی برای این مردم عاشق و کم توقع صورت پذیرد