به گزارش «تابناک» به نقل از ایرنا، راه را که باز میکنی به منشی میرسی؛ کلافه و عصبی به نظر میرسد و در حالی که برای پیدا کردن پرونده یک بیمار سرش را زیر میز فرو برده و حجم سنگینی از پرونده های زیر و رو شده را روی پا به سختی نگه داشته است و تند و تند در حال ورق زدن پرونده های تک برگی در سایزهای مختلف است و گاهی برای سرعت عمل بیشتر دست را با زبان مرطوب می کند و ادامه می دهد و در همان حالت هم جواب دیگران را یا نمیدهد یا با حالتی عصبی جواب های کوتاه می دهد.
یکی از بیماران که به نظر می رسد مدت زمان طولانی برای پیدا کردن پرونده بالای سر منشی ایستاده و تا کمر روی میز خم شده تا با نگاه در دنبال کردن پرونده ها به منشی کمکی کرده باشد، یکی دیگر از بیماران منتظر چند بار از منشی تقاضای نهایی کردن نوبتی که تلفنی گرفته را دارد و منشی پاسخی به او نمیدهد. همان بیمار خطاب به منشی می گوید بهتر نیست یک کامپیوتر بگیرید و سریع تر کار را انجام دهید.
منشی بدون اینکه سرش را از زیر میز و در انبوه پرونده ها بیرون بیاورد، با عصبانیت ملایم شده ای که گویی خیلی تلاش کرده تا با کلامی تند باعث مشاجره ای مفصل در مطب نشود، می گوید: شما نگران چیزی نباشید من خودم پیدا می کنم.
بعد از مدت زمانی طولانی که برای بیماران منتظر در آن فضای شلوغ طولانی تر هم به نظر می رسد؛ بالاخره پرونده پیدا می شود و بیمار راهی اتاق پزشک می شود و منشی این بار با صدایی حق به جانب تر و بلندتر از بیماران می خواهد دور میز را خلوت کنند اما تغییری در اطراف او حاصل نمی شود زیرا فضایی برای جابجایی و عقب رفتن بیماران وجود ندارد.
چرخه زمان طولانی برای پیدا کردن پرونده بیماران با رفتن هر بیمار به اتاق پزشک و برگشتن برای گرفتن پرونده همچنان می چرخد، در این چرخه نفس گیر بالاخره بعد از ساعت ها (چیزی بیشتر از سه ساعت) زمان ورود به اتاق پزشک فرا می رسد. بیمار بعد از ساعت ها بی پناهی و سرپا ماندن این انتظار را دارد حتی برای پنج دقیقه روی صندلی بیمار در اتاق پزشک بنشیند اما داخل اتاق صندلی برای نشستن بیمار گذاشته نشده باید ایستاده شرح حال خود را به پزشک ارایه دهد.
اما این سرعت عمل در صرف زمان استاندارد برای هر بیمار نه تنها منجر به تعدیل ازدحام مطب نمی شود بلکه با پذیرش همه تماس های تلفنی برای گرفتن وقت همچنان ادامه دارد و چیزی به نام حقوق شهروندی بیمار گویی اصلا وجود ندارد.
مشکلی دیگر در برخی مطب ها استفاده دکوری از دستگاه کارت خوان است و بیمار خرسند از اینکه راحت می تواند هزینه را با کارت بانکی پرداخت کند اما جواب منشی روبرو می شود که می گوید از خودپرداز سرکوچه وجه نقد برداشت کن و این سردرگمی و خستگی بیمار را بیشتر می کند.
منشی در حالیکه سرش را زیر میز فرو برده و در حال شمردن پول های کشوی میز است به هر بیماری که نوبت دارد بدون اینکه نامی بنویسد یا دفترچه ای تحویل بگیرد می گوید بنشین صدایت می زنم و به کار شمردن اسکناس ادامه می دهد.
به نظر می رسد باید در زمینه زمان صرف شده برای هر بیمار و یا ضرورت استفاده از دستگاه کارت خوان، نظارت هایی بر مطب های پزشکان صورت گیرد که بیماران بصورت گروهی در داخل اتاق معاینه پذیرش نشوند.
آنچه روایت شد تنها یکی از هزاران مشاهداتی است که هر کدام از ما با هر بار رفتن به مطب پزشک ها با آن مواجه می شویم و انصاف باید داد حتی صبورترین و خویشتن دار ترین افراد گاه تاب و تحمل برخی رفتارها را ندارند و چه بسا با خشم و عصبانیتی انباشت شده بعد از هر بار مراجعه به این مطب ها به خانه بازگردد.
گذری بر مطب های شخصی برخی پزشکان و داروخانه بیانگر تصویری واضح از پزشک سالاری و درماندگی بیمارانی است که در هر شرایطی ناگزیر به پذیرش هر آنچه که موجود است، هستند. نوبت رعایت شود یا نه؟ محاسبات تقریبی در مورد زمان پذیرش بیماران دقیق باشد یا خیر؟ رعایت پروتکل های بهداشتی اعم از ماسک و اسپری ضد عفونی بدرستی اعمال شود یا نه؟ فاصله رعایت شود یا نه؟ پذیرش بیمارانی در ساعتی مشخص و معین صورت گیرد یا نه؟ جواب هر چه باشد فرقی ندارد در هر حال بیمار چاره ای ندارد باید هر چه را که هست به جان بخرد تا بتواند به پیشگاه پزشک حضور یابد.
در چنین شرایطی یادآوری حقوق شهروندی هم نمی تواند مشکلی را رفع کند که اگر ضمانت اجرایی در مورد همان حقوق شکیل شهروندی بود هیچ بیمار و بلکه هیچ انسانی مجبور به تحمل رفتارهایی نبود که می داند با کرامت و شان انسانی او منافات دارد.
در یکی از همین مطب ها، بیماری خطاب به منشی می گوید؛ به فرض ما بهترین منشورها و حقوق انسانی نوشته بر کاغذ داشته باشیم اما تا زمانیکه افرادی مثل شما و پزشکی که شما را استخدام کرده است را داریم همان بهتر بگوییم ما از حقوق شهروندی بی اطلاع هستیم.
بیماری دیگر با ادبیات عامیانه همراه با خواهش و التماس به منشی می گوید من از یکی از روستاهای دورافتاده آمده ام؛ رفت و آمد سخت است از یک مسیری به بعد باید کنار جاده بمانم و امروز با یک ماشین سنگین (کامیون) که فقط جای یک نفر را داشت آمده ام از تو می خواهم تا قبل تاریکی هوا من را پیش دکتر بفرستی و منشی در پاسخ می گوید همه مثل تو مشکل دارند و همزمان هم بیمار دیگری را برای گرفتن وجه نقد به خودپرداز سر خیابان راهنمایی می کند.!
نوبت دهی در حجم بالا آنهم با زمان های تقریبی ۲ ساعت انتظار همیشه متداول بوده است و بسیاری تجربه آن را داریم که در واقع در مواقعی، بی برنامگی و حرص برای پذیرش بیشتر را نشان می دهد اما همیشه با دقت و زمان صرف بیشتر برای تشخیص درد بیمار توجیح می شود که بقول یکی از بیماران منتظر و عصبانی کدام دقت و تشخیص وقتی حتی یک صندلی نیست روی آن در حضور پزشک بنشینی و از شرح حال بیماری ات بگویی و بعد از ساعت ها انتظار بیشتر از چند دقیقه نمی توانی داخل اتاق پزشک بمانی.!
آنچه که جای سوال دارد این است که اینگونه نادیده گرفتن حقوق شهروندی ابتدایی از سوی قشر فرهیخته و باسواد جامعه یعنی از سوی پزشکان اعمال می شود؛ با به کارگیری افرادی بعنوان منشی که با سرعت عملی که در تغییر آنها دارند، معمولا بی تجربگی و مبادی آداب نبودن آنها مشهود است و بیش از پیش این مساله را یادآوری می کنند که اینگونه رفتارها بیشتر از آنچه که مساله ای پزشکی باشد مساله ای فرهنگی و اجتماعی است.
به عبارتی با شکافی که بین قشری خاص بعنوان پزشک با بیمار وجود دارد، گویی بیمار چاره ای جز پذیرش هر آنچه که هست را ندارد و آنقدر در این شکاف تحت فشار و نادیده گرفتن و در عین حال نیاز به گرفتن خدمات است که چیزی بعنوان تلاش برای احقاق حقوق شهروندی در ذهنش خطور نمی کند و نتیجه می شود داشتن صبری وافر و توانی قدرتمند برای کنترل خشم و پذیرش هر ناملایمات رفتاری تا موفق به رسیدن به مقصد که همان اتاق پزشک است شوی.
معصومه زارعی فعال اجتماعی و جامعه شناس می گوید: فرایند ارزش گذاری در جامعه ما دچار اشتباه شده است که گاه منجر به ایجاد شکافی اقتصادی و اجتماعی وسیعی بین مردم و قشری خاص می شود، شکافی که در آن حقوق شهروندی بیمار نادیده گرفته می شود مساله ای که بنا بر نظر کارشناسان با چرخش گفتمان غالب فرهنگی می توان به تغییر در این رویه امیدوار بود تا تمام مشاغل به ارزش و اعتبار اجتماعی و اقتصادی تعریف شده ای برسند و شکافی اقتصادی و اجتماعی از میان برداشته شود.
وی میگوید: در یک شرایط مطلوب تمامی مشاغل در تمامی سطوح جایگاه و پایگاه اقتصادی و اجتماعی خوبی قرار دارند اما در برخی جوامع که تعریفی صحیحی از پایگاه اجتماعی مشاغل مختلف وجود ندارد به مرور مشاغلی همچون پزشکی می توانند به یک منبع مطمئن درآمد زایی با پایگاه اجتماعی بالا تبدیل شوند و همین نقطه آغازی برای فاصله بین بیمار و پزشک می شود که بیمار خود را در هر حال به پزشک محتاج می داند.
بنا برگفته جامعه شناسان موضوع پزشک محوری در جامعه ناشی از یک گفتمان غالب فرهنگی است، به این صورت که بنا بر یک گفتمان فرهنگی که حول یک حرفه صورت می گیرد، آن حرفه معمولا عرضه آن کم و متقاضی آن بسیار است و در عین حال حوزه قدرت از آن حمایت می کند.
به هر روی شاید بتوان این شیوه های یک جانبه نگرانه حاکم بر مطب، منشی و پزشک را اصلاح کرد البته اگر اعتنایی بر زمان و شخصیت بیمار داده شود و اعصاب و آرامشی برای او بعد از ساعت ها سرپا ایستادن، نشستن و یا انتظار کشیدن در مطب ها باقی مانده باشد و یادآوری آن نکته دقیق از زبان یکی از بیماران خالی از لطف نیست؛ به فرض که ما بهترین پیشینه فرهنگی و منشورهای اخلاقی را بر گرفته از همان منشورها بر روی کاغذها نوشته باشیم ولی واقعیت بیشتر از کاغذهای بایگانی شده خود را در مراوده های روزمره و گذرمان به یکی از همین مطب ها که در حوالی هر کدام مان وجود دارد خود را به رخ می کشاند!