استارتاپ نوعی سرمایه گذاری است که با کارآفرینی آغاز می گردد. در حقیقت هدف از راه اندازی آن رسیدن به یک مدل کسب و کار است. استارتاپ ها معمولا فرایند پیچیده ای دارند اما با ورود علم مدیریت کسب و کار همه چیز آسان خواهد شد. از نوشتن طرح کسب و کار گرفته تا یافتن یک سرمایه گذار جهت راه اندازی شرکت مراحلی است که می بایست جهت راه اندازی کسب و کار طی شود. بررسی نیاز بازار، جمع آوری ایده ها، ساخت نمونه اولیه از محصول یا خدمتی که قرار است ارائه گردد، معرفی محصول و یا خدمت مورد نظر به یک جامعه کوچک جهت آزمایش و بررسی، برطرف کردن ایرادات، پیدا کردن یک یا چند سرمایه گذار، ثبت شرکت، ارائه محصول نهایی، بررسی نتایج، عیب یابی مجدد محصول و یا خدمت، فروش بیشتر و در نتیجه ایجاد مشتریان وفادار از مراحل اصلی شروع و موفقیت یک استارتاپ است.
فرصت های پیش آمده برای یک استارتاپ همواره با جرقه یک ایده در ذهن به وجود می آید. یک ایده منحصر به فرد، استفاده از تجربیات، وجود یک سرمایه گذار و موارد بسیار دیگر ممکن است فرصت های راه اندازی یک کسب و کار نوین را امکان پذیر سازند. از طرفی، چالشهای بسیاری نیز در مسیر استارتاپ ها وجود دارند که گاهی وجود آن ها باعث می شود تا عمر مفید یک کسب و کار به زیر یک سال کاهش یابد. برخی از مهم ترین چالش های پیش روی استارتاپ ها بحث تامین مالی و سرمایه گذاری، عدم وجود نهادهای پشتیبانی و زیرساخت فنی مناسب، برخی مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حقوقی، نیروی انسانی، دسترسی به بازار و علم مدیریت کسب و کار است.
بسیاری از استارتاپ ها با وجود برخورداری از ایده ناب و وجود افراد خلاق و مبتکر پس از راه اندازی کسب و کار با شکست مواجه شده و از بازار خارج می شوند. اما واقعا چرا درصد عظیمی از این کسب وکارها، پس از شروع کار شکست می خورند؟! نتیجه آن همه بررسی، ایده پردازی، انگیزه، منابع مالی و داشتههای با ارزش چه می شود؟! چرا درصد بسیار کمی از شرکتهای تازه تاسیس به موفقیت میرسند؟ در ادامه برخی از عوامل موثر در شکست استارتاپ ها و کسب و کارهای دیجیتالی را با هم بررسی خواهیم کرد.
برخی از محصولات یا خدمات، پاسخگوی نیاز جامعه مورد نظر نیستند، برخی از افراد به اشتباه و با ذهنیتی غلط استخدام می شوند، برخی از تصمیمات درهر مرحله ای از کار غلط هستند. تا زمانی که بر اساس علم مدیریت کسب و کار عمل نشود و بر پیاده سازی استراتژیهای غلط پافشاری شود، شکست کسب و کارها را شاهد خواهیم بود.
تا زمانی که از خواستهها، انتقادات و پیشنهادات مشتری اطلاعات کافی وجود نداشته باشد نقاط قوت و ضعف یک شرکت مشخص نخواهد شد. در چنین شرایطی بخش تولید و ارائه خدمات به طوری خودسرانه فعالیتهای خود را پیش برده و زمانی متوجه وجود نقص یا نارساییها خواهد شد که میزان فروش کم شده و نهایتا کسب و کار با شکست مواجه شود.
در علم مدیریت کسب و کار به مبحث مدیریت ارتباط با مشتری و خدمات پس از فروش به صورت بسیار مفصل پرداخته شده است. به طوری که با به کارگیری و استفاده از این بخش مهم در سازمان می توان همواره به نیازهای روز مشتری پاسخ داد.
تمایز محصول و یا خدمات ارائه شده از سوی کسب و کارها نسبت به محصولات و خدمات ارائه شده از سوی رقبا برای موفقیت آنها بسیار حیاتی است. بنابراین برای افزایش فروش و کسب موفقیتهای بیشتر، میبایست خدمتی منحصر به فرد را به جامعه هدف یا مشتریان ارائه داد. استارتاپ هایی در جامعه دوام می آورند که محصولی متمایز و باکیفیت تری را نسبت به رقبا عرضه کنند.
برای درآمدزایی بیشتر میبایست مدل تجاری مطلوبی طراحی کرد. محصول یا خدمت قابل عرضه میبایست به درستی و از راههای مختلف به بازار معرفی گردد. بحث مارکتینگ یکی از شاخههای اصلی علم مدیریت کسب و کار است که به شرکت اجازه میدهد کسب و کار خود را به جامعه بسیار بزرگتر و هدفمندتر با راههای متنوع تبلیغاتی بسیار معرفی کند.
قیمت گذاری، فرایند بسیار مهمی است که می بایست بر اساس دادههای پیشین، هزینهها و درآمدها و همچنین سود حاصل از درآمدها تعیین گردد. عدم قیمت گذاری مناسب ممکن است به ورشکستگی یک کسب و کار منجر گردد. همچنین قیمت گذاری بالا برای محصولی که وجه تمایز خاصی با محصول سایر رقبا ندارد نیز میتواند به فروش کم و در نهایت ورشکستگی کسب و کار بیانجامد.
یکی دیگر از عوامل اصلی شکست استارتاپها را میتوان عدم توجه آنها به نیاز جامعه هدف و بی توجهی به مشکلات آنها عنوان کرد. تحقیقات بازار یکی دیگر از نیازهای اساسی کارآفرینان است که به آنها کمک میکند پس از شناسایی نیاز بازار مشخص کنند کسب و کار آنها به دنبال برطرف کردن کدامیک از نیازهای جامعه هدف است. متاسفانه بسیاری از استارتاپهای ناموفق رعایت این اصل را به کلی فراموش کرده و یا مفهوم آن را به درستی درک نکرده اند.
برای از سر راه برداشتن موانع و حل مشکلاتی که برای هر استارتاپی ممکن است پیش آید، ضروری است که از یک مدل کسب و کار دانش محور استفاده شود. از این رو مشاوره با متخصصین مدیریت کسب و کار تاثیر بسزایی بر موفقیت استارتاپها خواهد داشت. این متخصصین ابزارها و روشهایی را برای موفقیت سرمایه گذار و کارآفرینان معرفی می کنند که نه تنها به رشد و توسعه کسب و کار آنها، بلکه به رشد فردی آنها نیز منجر خواهد شد. عدم تأمین سرمایه کافی برای راهاندازی و اداره استارتاپ، به کارگیری تیم ناکارآمد، شناخت کم یا نادرست از بازار و کانالهای فروش، عدم وجود اهداف روشن و چشم انداز مطلوب از جمله مسائلی هستند که در صورت برخورداری از علم مدیریت کسب و کار کمتر گریبانگیر کارآفرینان خواهند شد.
مدیریت کسب و کار برای دستیابی به اهداف مشخص و مطلوب فرایندها را سازماندهی میکند. بهبود عملکرد اعضای تیم در بخشهای مختلف مانند بازاریابی، فروش، منابع انسانی و غیره، استفاده از مدیریت تغییر، شناسایی فرصتهای بازار، برنامه ریزی، سازمان دهی، تعیین تخصصهای مورد نیاز، روشن کردن مسیر درست حرکت، کنترل و بودجه بندی تنها بخشی از اثرات بکارگیری متخصصین مدیریت کسب و کار در استارتاپها خواهد بود.
به دلیل کاربرد زیاد مدیریت کسب و کار، دوره های MBA و DBA در گرایش های مختلف در دانشگاه ها و موسسات آموزشی به علاقمندان ارائه میشود. هدف این دورهها تربیت و آموزش افرادی است که کسب و کار را به نحو مطلوب سازمان داده و نقش بسزایی در موفقیت استارتاپها و کسب و کارهای دیجیتال داشته باشند. دوره MBA دوره ای معادل با کارشناسی ارشد رشته مدیریت کسب و کار و دوره DBA معادل دکترای این رشته است.
در این میان دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران از طریق برگزاری دوره های MBA و DBA کمک شایانی به موفقیت استارتاپها و کسب و کارهای دیجیتال کرده است. دانشکده کارآفرینی علاوه بر ارائه دوره های کوتاه مدت دانشگاه تهران به کسب و کارهای کوچک و استارتاپها همکاری های بسیاری را نیز در سطح سازمانی و شرکتی با مجموعه فروشگاههای هایپرمی، وزارت نفت، پارکهای علم و فناوری دانشگاه تهران، دانشگاه اراک و بسیاری از مراکز دیگر داشته است. هدف از این همکاریها انتقال تجربه و دانش از دانشگاه به صنعت و همچنین انواع کسب و کارها بوده است. دانشکده کارآفرینی از طریق آموزش و انتقال مهارتهای مدیریت کسب و کار به مدیران بالا و میان رده این موسسات و شرکتها کمک کرده است تا موفقیتهای بهتر و بیشتری را تجربه کنند.
انتهای رپرتاژ آگهی/