ارسالی از: حمید ایماندار
به نظر میرسد در فضای مطالبات افزایش حقوق کارمندان دولت جوانب اخلاقی و دینی از سوی دولتمردان و مردم مغفول مانده است. راقم این سطوری در این مختصر بر آن است چند خطی در این حوزه بنگارد به امید متذکر شدن خود و عموم جامعه ایمانی که فرمود و ذکر فان الذکری تنفع المومنین.۱. نکته ابتدایی که به نظر محل اتفاق اصحاب نظر باشد نظام پرداختی نامتوازن کارمندان دولت است که سالها سال با وجود تلاشهای ستودنی دولتمردان هنوز به توازنی مقبول نرسیده است. به دیگر سخن مبنای کار از ابتدا نااستوار بوده از باب نمونه برخی نهادها و وزارتخانهها با پرداخت حقوقهای سنگین و مزایای قابل توجه شکافهای حقوقی عموم کارمندان دولت را دامن زده اند؛ لذا به نوعی در ادوار مختلف شاهد نظام معیوب نا هماهنگ و غیرمنصفانه پرداختیها کارمندان بوده ایم...۲. کرامت و عزت نفس انسان و به ویژه اهل ایمان از مقولات مورد تاکید دین و روایات است از این رو فراهم آوردن ملزومات معیشتی در حد کفاف به گونهای که کرامت نفس کارمندان را تامین نماید از وظایف اصلی حکمرانان نظام اسلامی است. از این منظر لزوم تعیین کف حقوق متناسب با شرایط اقتصادی موجود و به نحوی که کرامت و عزت نفس کارمندان حداقلی بگیر را تضمین کند امری اجتناب ناپذیر میباشد. ولو با کاستن از حقوقهای بالاتر محقق گردد چرا که در ساحت تزاحم مصالح حکومت دینی بر خلاف نظامهای فردگری لیبرال با رویکردی جامعه گرایانه و عدالت محور مصالح اجتماعی را بر مصالح فردی تقدم میدهد میتوان بخشی از مطالبات حداقلی بگیران دولتی را در این حوزه یعنی مطالبه حفظ کرامت و عزت نفس دسته بندی کرد که قطعا خواستهای به حق بوده و باید در راس برنامههای دولتمردان و قوه تقنین قرار گیرد.۳. نظام دینی بر خلاف اندیشههای کمونیستی و سوسیالیستی ضمن رد فاصله طبقاتی تفاوت سرمایه و درآمد شهروندان بنا به میزان استعدادها و کوششها را میپذیرد در این راستا مقولهای به نام شانیت مطرح میگردد که مورد عنایت آموزههای دینی هم بوده و به واسطه آن هر قشر و صنفی بنا به سطح زندگی میتواند از امکانات متناسب با آن سطح برخودار گردد و در عین حال به ملزومات دیگر نظام اقتصادی اخلاقی اسلام همچون انفاق و نیفتادن در ورطه مال اندورزی و فزون طلبی پایبند باشد بر این مبنا تفاوت حقوقها متناسب با شانیت که خود برآمده از استعدادها و مساعی اصناف متعدد است نباید زمینه مشاجرات و مطالبات کارمندان دولت در سطوح مختلف قرار گیرد مع الاسف پارهای از مطالبات افزایش حقوق بر مبنای منظور نداشتن مقوله شانیت شکل گرفته و از این جهت مقبول نیست.۴. دولت در صورت تنگناهای بودجهای و تزاحم میان نقض کرامت حداقلی بگیران و شانیت حداکثری بگیران موظف است کرامت حداقلی بگیران را در اولویت قرار دهد و از این رهگذر نباید مورد ملامت کارمندان سطوح بالاتر قرار گیرد.۵. در فضای دومینو وار افزایش حقوقها گاه مقوله انصاف به دست فراموشی سپرده میشود فراموش کردن تنگناهای اقتصادی دولت، قیاسهای غیر معقول و مع الفارق، انتظار متناسب سازی و گاه یکسان سازی حقوق اصناف شغلی بدون منظور داشتن اصل تمایز سطح استعدادی و شئون شغلی از جمله ساحات به حاشیه رفتن انصاف است.۶. در حالی که دولت با کسری بودجه سنگین و مردم با تورم و شرایط اقتصادی نامناسب دست به گریبانند مطالبات رگباری و بی مرز افزایش حقوقها با در منگنه قرار دادن دولت و مجلس مساوی با تورم افسارگسیخته و در مضیقه قرار گرفتن اقشار فرودست جامعه خواهد بود اصل اسلامی مروت اقتضا میکند چنین مطالباتی به تعویق افتاده و یا با انتظارات و افزایشهای معقول تری از سوی نمایندگان اقشار مختلف کارمندی پیگیری گردد. تعدیل افزایش حقوقها در گروههای شغلی مختلف قطعا زمینه را برای عبور دولت و مجلس از کسری بودجه هنگفت جاری را فراهم آورده و اقشار فرودست را از واهمه دامنه دار شدن گرانی و تورم دور خواهد داشت بی تردید با نگاهی دینی منظور داشتن انصاف و مروت در مطالبات، مودت و برکت را برای عموم جامعه و به ویژه اصناف ملتزم به این صفات حمیده فراهم خواهد آورد. در پایان حکایتی از بوستان پر گلستان سعدی شیرازی در ستایش مقولات مروت تقدیم میگردد. یکی از بزرگان اهل تمیز
حکایت کند ز ابن عبدالعزیز
که بودش نگینی در انگشتری
فرو مانده در قیمتش جوهری
به شب گفتی از جرم گیتی فروز
دری بود از روشنایی چو روز
قضا را درآمد یکی خشک سال
که شد بدر سیمای مردم هلال
چو در مردم آرام و قوت ندید
خود آسوده بودن مروت ندید
چو بیند کسی زهر در کام خلق
کیش بگذرد آب نوشین به حلق
بفرمود و بفروختندش به سیم
که رحم آمدش بر غریب و یتیم
به یک هفته نقدش به تاراج داد
به درویش و مسکین و محتاج داد
فتادند در وی ملامت کنان
که دیگر به دستت نیاید چنان
شنیدم که میگفت و باران دمع
که زشت است پیرایه بر شهریار
دل شهری از ناتوانی فگار
مرا شاید انگشتری بینگین
نشاید دل خلقی اندوهگین
خنک آن که آسایش مرد و زن
گزیند بر آرایش خویشتن
نکردند رغبت هنرپروران
به شادی خویش از غم دیگران