بین الملل تابناک: هشتمین روز از مذاکرات میان نمایندگان گروه ۱+۴، اتحادیه اروپا و ایران در شرایطی پیگیری میشود که گمانه زنیهای متفاوتی در مورد روند مذاکرات مطرح شده است. برخی ناظران براین باورند که فضای مذاکرات رو به جلو و مثبت نیست و برخی دیگر معتقدند به رغم اختلافات زیاد، میتوان به آینده مذاکرات امیدوار بود.
در این راستا، مذاکره کننده ارشد ایران دیشب درباره آخرین وضعیت مذاکرات در توئیتی نوشت، گفتوگوهای فشرده، هم در سطح کارشناسی و هم مذاکرهکنندگان ارشد ادامه دارد و «چند روز گذشته نشان داد که اگر همه جدی تعامل کنند، امکان پیشرفت وجود دارد.»
این تحول همزمان با موافقت ایران با نصب داوطلبانه دوربین های آژانس در تأسیسات کرج صورت میگیرد که فضای حاکم بر اتاق خبرنگاران مقابل محل برگزاری جلسات، اعضای برجام را تحت شعاع قرار داده است. قریب به اتفاق نمایندگان رسانههای بینالمللی ـ که این روزها با دقت تحرکات مقابل هتل کوبورگ وین را زیر نظر دارند ـ توافق صورت گرفته را یک پیشرفت چشمگیر در گفتوگوهای فنی میان آژانس و ایران توصیف کردهاند.
در همین رابطه، تابناک در گفتوگو با دکتر حیدرعلی مسعودی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی و کارشناس سیاست خارجی ایران به نتایج مذاکرات هفته های گذشته در وین و مسیر پیش رو پرداخته است.
تابناک: نتایج مذاکرات روزهای گذشته را چگونه ارزیابی می کنید؟ برخی ناظران از احتمال کم حصول توافق و چشم انداز تیره مذاکرات سخن می گویند، به ویژه در رسانه های غربی این موضوع برجسته است. نظر شما چیست؟
حیدر علی مسعودی: در رابطه با وضعیت مذاکرات، مساله اصلی و اول این است که الان دور دوم از روند جدید مذاکرات است و با توجه به تغییر تیم مذاکراتی ایران و تغییر رویکردهای مذاکراتی ایران، خیلی هم انتظار نمیرفت که این مذاکرات به سرعت نتیجه بدهد و در یکی دو دور، نتایج خودش را نشان دهد؛ بنابراین، نکته اول من این است که وضعیت فعلی، وضعیت طبیعی مذاکرات پیچیدهای در سطح مذاکرات اتمی در وین است. نکته دیگر آنکه وضعیت فعلی که در مذاکرات حاکم است بنظر میرسد رویارویی دو رویکرد ایران و آمریکاست که من آن را «رویارویی دیپلماسی اجبار آمیز نامتقارن» ایران و امریکا مینامم؛ یعنی هم ایران و هم آمریکا از ابزارهای مختلفشان برای پیشبرد مذاکرات و چانه زنی با طرف مقابل استفاده میکنند.
هر یک از این طرفها، که دو طرف اصلی مذاکرات هستند یعنی ایران و امریکا ظرفیتها و ابزارهایی برای پیشبرد این دیپلماسی اجبار آمیز خود دارند؛ برای نمونه ایران میتواند به اقتضای مذاکرات از توسعه کمی و کیفی برنامه هسته ای خود و همچنین از ظرفیتهای استراتژیکی که در منطقه دارد یا نفوذی که در بین گروههای تحت حمایت خود دارد، استفاده کند تا بتواند به طرف مقابل فشار وارد کند. همچنین از جنبه رسانهای هم بنظر میرسد هدف تیم مذاکراتی این است که استفاده کند و ما میبینیم که مسئول مذاکرات مصاحبههای مختلف و ارتباطات زیادی را با رسانه ها برقرار میکنند و این پیام را می خواهند بدهند که ایران جدی است و پای میز مذاکره برنامه دارد و آن را دنبال می کند. طبیعتا طرف مقابل هم ابزارهای خاص خود را دارد.
آمریکایی ها از ابزارهای مختلفی برخوردارند؛ از جمله فشاری که میتوانند از طریق کشورهای متحد خود وارد کنند. در عرصه نهادها و سازمانهای بینالمللی و بصورت خاص، آژانس بینالمللی انرژی اتمی، میتوانند از موقعیت، نفوذ و تسلط خود استفاده کنند برای اینکه قطعنامهای ضد ایران تصویب کنند یا حداقل تهدیدی را نسبت به ایران داشته باشند. همچنین در رابطه با اجرای سختگیرانهتر تحریمها ضد ایران ابزارهایی زیادی در اختیار امریکاییها هست هم از طریق رصد تعاملات رسمی و غیررسمی و هم از طریق فشار به شرکای تجاری ایران این فشارها را میتوانند وارد کنند و ایران را مجبور به اقداماتی کنند.
من این وضعیت را رویارویی دیپلماسی اجبار آمیز نامتقارن ایران و امریکا مینامم؛ یعنی ابزارهایی که آمریکاییها دارند با ابزارهایی که ایران دارد متفاوت است و تاثیرگذاری بیشتری هم دارد. مهمترین ابزاری که در اختیار ایران است، سرعت بخشیدن به برنامه هسته ای خودش است و به نظر میرسد که ایران با توجه به اعلام غنی سازی در سایت فردو از این ابزار و کارت بازی استفاده کرده و میخواهد استفاده کند.
تابناک: نتایج این رویارویی چه خواهد بود؟ از درون این رویارویی ممکن است توافقی حاصل شود؟
حیدرعلی مسعودی: در رابطه با اینکه نتیجه این رویارویی چه خواهد شد، اگر ما بخواهیم بر اساس مدلهای مفهومی و نظری دیپلماسی اجبار آمیز صحبت کنیم، آقای الیسون جورج که یکی از نظریه پردازان حوزه سیاست خارجی است، جنبههای مختلف یک دیپلماسی اجبار آمیز موفق را بیان میکند؛ از جمله انگیزههای دوطرف که این انگیزه ها آیا قوی هست یا نه، توازن و تقارن آن، شفافیت در اهداف، که هدف کاملا مشخص باشد، احساس فوریت در رسیدن به اهداف- که دوطرف احساس کنند که برای رسیدن به یک توافق فوریت زمانی وجود دارد- حمایت داخلی که از آن روند دیپلماتیک وجود دارد، گزینه های نظامی و امنیتی معتبر و شفافیت راهحلی که برای موضوع پیشنهاد میشود.
ما اگر بخواهیم جنبه های مختلف این را در رابطه با ایران و آمریکا بررسی و در نهایت نتیجه ای را حاصل کنیم، من فکر میکنم وضعیت یا چالش فعلی مذاکرات در دو عامل فوریت زمانی برای رسیدن به یک توافق و بحث عدم شفافیت اهداف دو طرف است.
طبیعتا طرف مقابل برای رسیدن به توافق احساس فوریت بیشتری نسبت به ایران دارد. نکته طرف مقابل این است که برنامه هسته ای ایران به حدی در حال توسعه و سرعت است که دیگر برگرداندن این برنامه هسته ای به عقب اساسا امکان پذیر نخواهد بود و بنابراین ایران به سطحی از برنامه و توانمندی هسته ای دسترسی پیدا می کند که دیگر اصولاً احیای برجام بی معنا خواهد بود. کما اینکه در بیانیه روز چهارشنبه تروئیکای اروپایی آمده است، اگر همین روند ادامه پیدا کند، برجام یک پوسته تهی خواهد بود و دچار فروپاشی می شود. اما طرف ایرانی حداقل آنطور که می خواهد اعلام و بازنمایی کند، احساس فوریت برای رسیدن به یک توافق سریع نمی کند. یعنی تصور طرف ایرانی این است که زمان به نفع ایران است و اگر ایران بدون توجه به رفع نواقص برجام و پذیرش تقصیر و جبران از سوی طرف مقابل بخواهد همچنان به برجام متعهد باشد، عملا اشتباهات گذشته را مرتکب می شود. الان نگاه تیم مذاکراتی ایران است. بنابراین از جهت احساس فوریت یک عدم توازن و عدم هماهنگی بین ایران و طرف مقابل وجود دارد.
مسئله مهم دیگر عدم شفافیت هدف است. یعنی به نظر می رسد دو طرف بر سر هدف واقعی در مذاکرات اجماع نظر ندارند. در ظاهر اعلام می کنند، در حال تلاش برای احیای برجام هستیم اما ایران روی جنبه هایی تاکید می کند که باعث می شود طرف مقابل به این نتیجه برسد که ایران در حال طرح خواسته های فرابرجامی است. در گفتارهای رسمی و غیررسمی مذاکره کننده ایرانی بعضاً می شنویم که بازگشت به برجام اصلی یا برجام سال ۲۰۱۵ لزوما کار درستی نیست به دلیل آنکه ایران عملا با این کار دست خودش را اصطلاحا زیر ساطور آمریکا قرار می دهد. به دلیل اینکه اگر آمریکا دوباره وارد برجام بشود، می تواند از مکانیزم های درون برجامی مثل مکانیزم snap back یا همان مکانیزم ماشه استفاده کند و فشار را بر ایران افزایش دهد.
بنابراین نسبت به اینکه این مذاکرات با هدف احیای برجام ۲۰۱۵ است یا نه با هدف رسیدن به یک توافق جدید است، برای طرف مقابل نیز مورد ابهام است. بارها و بارها اعلام شده که حتی اگر آمریکا به برجام برگردد قرار است این به یک پلتفرم و سکویی تبدیل شود برای پرداختن به موضوعات دیگر همچون موضوعات موشکی و منطقه ای. اگر بخواهم جمع بندی کنم، بحث و چالش اصلی در حال حاضر رویارویی ابزارهای دیپلماسی اجبار آمیز نامتقارن ایران و آمریکا در آوردگاه وین است. مشکل اصلی بر سر راه اجرای این دیپلماسی اجبار آمیز این است که دو طرف نسبت به بازه زمانی و فوریت زمانی رسیدن به توافق و در رابطه با هدف واقعی مذاکرات فعلی دچار تردیدها و ابهامات متقابل هستند و بنابراین این مانع جدی مهمی برای محتوایی شدن و جدی شدن مذاکرات تلقی می شود.
به نظرم این جنبه ها الان مسلط است و جنبه محتوایی مذاکرات خیلی نحیف و ضعیف است. گاهی از توییت ها و موضع گیری هایی که می شود می توان موضوعاتی را به خوبی متوجه شد. برای نمونه یکی از مسائل محتوایی مهم بحث بازگشت ایران به تعهدات هسته ای خودش است. برای مثال طرف مقابل روی بحث سانتریفیوژهای پیشرفته ایران و سرنوشت این سانتریفیوژ ها یک دغدغه و ملاحظه جدی دارد اما طرف ایرانی این دغدغه طرف غربی را نپذیرفته است و الان یکی از محدود مسائل محتوایی مورد بحث در مذاکرات همین بحث سرنوشت سانتریفیوژهای پیشرفته ایران است.
چیزی که به ذهن می رسد، این است که طبیعتاً اگر طرف های مختلف در مذاکرات وین در رابطه با بازه زمانی و هدف یک نوع اجماعی را پیدا کنند، آن وقت این مقدمه ای خواهد بود که طرفین وارد بحث های محتوایی بشوند. بنابراین ما اکنون دو دسته مشکل داریم: نخست مشکلات مربوط به فریم و شکل مذاکرات (بازه زمانی و هدف) که باید حل شود و بعد موانع محتوایی وجود دارد که باید روی آن ها توافق شود تا بتوان زمینه های لازم برای نوشتن متن نهایی توافق را فراهم آورد.