خداوندگارا! چه نسبتی است مثلا بین تجربهی مدیریتی سیمایی با منصب هولدینگ پتروشیمیایی!؟
خداوندگارا! !؟
روزنامه اطلاعات نوشت: بهتر از وضعیتی که شاهد هستیم، نمیشد که منصبدهیها و جایگذاریها صورت گیرد. گویی یک پازل هزارقطعهای بدون کمترین ناهماهنگی و نافرمی- چه در صورت و چه محتوا- در حال کاملشدن است؛ و فکر میکنم ملت نیز در پس فراز و نشیبهای تنشزای گذشته در هماوردی حریفان سیاسی، امروز لااقل به این راضی باشد، که بحمدالله در درون و بیرونِ یک مجموعهی یکدست دعوا و نزاعی نیست؛ پس دیگر چه حجتی میمانَد برای عدم رفع مشکلات عدیده!؟
میمانَد این نکته، که این یکدستی اعجابآور وخیرهکننده، در بسیاری موارد به بهای چشمفروبستن بر کارآمدیها و تخصصها صورت گرفته؛ که اگر به واگشودن گرههای کور باقیمانده از گذشته، مثل برجام و افایتیاف بینجامد بازهم باکی نیست!
…و اما باز هم میماند دو دیگر نکته!:
راستی؛ در کشوری هفتاقلیم و چهارفصل و هفتادبوم، آیا ذخائر نیروی انسانی متخصص و کارآمد اینگونه به کف نشسته، که برخی کسان به حجّتِ قدمت در سنّتِ مسئولیّت همچنان باید در جای بمانند و یا در جایی نو دوباره ببالند و فقط کرسی جابهجا کنند؟ و تأملبرانگیرتر آن که، آیا ضرورت وحدت و یکدستی در مسئولیّت باید تمام مرزهای تخصص و کارآمدی را جابهجا کند؛ بهتر بگویم، از جای برکنَد؟
در نخستین روزهای استقرار دولت محترم، گاه با انتصابهایی مواجه میشدیم که از باب حمل به صحّت و امید به مصلحت و حدس حکمت، دیده بر آن فرو میبستیم و اِعجاب خویش فرو میخوردیم اما هرچه میگذرد احساس میکنیم، چرخ گردون بر همان پاشنهی گردونهی جابهجایی از سَمتی به سِمتی دیگر- هرچند نامرتبط- میچرخد و ما خیرگانِ خاکی بر این شاهدانِ افلاکی همچنان چشم میچرخانیم؛ حیران و مُعجب؛ که یا خداوندگارا! چه نسبتیاست مثلا بین تجربهی مدیریتی سیمایی با منصب هولدینگ پتروشیمیایی!؟ و یا چه تناسب و ربطیاست میان تخصص کارشناسی در تاریخ و روایتگری، با احراز مقام در هولدینگ گردشگری!؟