به گزارش تابناک به نقل از شهروند، آنها در یکی از سرقتهایشان، چندین دستگاه ماینر و کارت گرافیک را دزدیده بودند. ماینرهایی که هرکدام ۱۶ میلیون تومان قیمت داشتند. با این حال، خوردن چایی کار دستشان داد و خیلی زود لو رفتند.
ماجرای این پرونده به ۱۴ آبان امسال برمیگردد. روزی که به ماموران کلانتری ۱۴۱ شهرک گلستان، خبر یک سرقت مسلحانه از یک کارگاه تعمیر قطعات کامپیوتر رسید. بلافاصله موضوع به کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت نیز اعلام شد و به دنبال این موضوع ماموران وارد عمل شدند.
در ادامه بررسیها مشخص شد کارگاه، تنها محل تعمیر کامپیوتر نبوده و با توجه به کشف چندین دستگاه ماینر (استخراج رمز ارز) محلی برای استخراج رمز ارز بوده است.
اما فیلم ضبطشده توسط دوربینهای مداربسته موجود، وقوع سرقت مسلحانه را تایید کرد. دوربینها نشان میداد متهمان قبل از سرقت، به عنوان مشتری وارد شده بودند و حتی چای خوردهاند.
بنابراین ماموران اقدام به اثربرداری انگشت از روی لیوانهای چای کردند. آثار انگشت آنها را به متهم سابقهداری به نام میلاد رساند که چندین بار بازداشت شده بود. با شتاسایی هویت میلاد، همدستان او نیز دستگیر شدند.
احمد یکی از اعضای همین باند است. مرد چوپان عشایرنشین که با وعده پول چند صد میلیون تومانی وارد این باند شد و نقشه سرقت مسلحانه را اجرا کرد. اما تنها ۷۰ میلیون تومان پول گیرش آمد:
اولین بار است که سرقت میکنی؟
بله. من سابقهای ندارم. چوپانم و در یکی از شهرستانها جزو عشایرنشین هستم. باجناقم مرا فریب داد.
چطور تو را فریب داد؟
او خودش قبلا در کارگاه کار میکرد. به من گفت اگر با هم از آنجا سرقت کنیم حداقل ۷۰۰ میلیون تومان پول گیرمان میآید.
واقعا ۷۰۰ میلیون پول گیرت آمد؟
نه. همه این حرفها سراب بود. من فقط ۷۰ میلیون تومان پول گیرم آمد.
نقشه سرقت را چطور اجرا کردید؟
من با باجناقم به همراه دو نفر دیگر به کارگاه رفتیم. در آنجا یک خانم و آقا مشغول به کار بودند. ما به عنوان مشتری وارد شدیم. حتی چایی هم خوردیم. اما پس از چند دقیقه به سمت آنها اسلحه گرفتیم.
پس از بستن دست و پای آن دو نفر، اقدام به سرقت کارتهای گرافیک گرانقیمت، لوازم کامپیوتر، تعدادی گوشی موبایل و ابزارآلات جمعا به ارزش تقربی یک میلیارد تومان کرده و متواری شدیم.
سرقتهای دیگری هم انجام دادید؟
دو سرقت مسلحانه دیگر هم داشتیم. یکی از آنها را به دستور یک خانم اجرا کردیم. خانمی که با همدستم آشنا بود. او از ما خواست به خانه یکی از بستگانش برویم و از آنجا دزدی کنیم.
میخواست با صاحبخانه تسویهحساب کند. برای همین به ما پول داد تا از آنجا دست به سرقت مسلحانه بزنیم. یک بار هم به یک دامداری رفتیم و هفت رأس گوسفند سرقت کردیم.