جام جم آنلاين ـ «سعي كن از رانندگي لذت ببري، درست مثل وقتي كه سر ميز غذا مينشيني.» اين توصيه يك مربي آموزش رانندگي به تمام كساني است كه 20 ساعت را با او براي اولين بار پشت فرمان مينشينند، كساني كه در روزهاي اول رانندگي، فاصله مجاز با خودروجلويي را رعايت ميكنند، با سرعت مطمئن ميرانند، پشت خط عابر پياده ميايستند، با چراغ زرد توقف ميكنند، هنگام تغيير مسير، راهنما ميزنند و...
اما فقط چندماه كافي است كه اين افراد تازه راننده شده، در حالي كه مهر گواهينامهشان خشك نشده به افرادي تبديل ميشوند كه نه قانون ميدانند و نه پايبندي به اصول رانندگي را ضروري. به گفته يكي از اين افراد، «روزهاي اول كه رانندگي ميكردم، قانون حرف اول را ميزد ولي با گذشت چند روز از رعايت قانون عذاب ميكشيدم چون كسي آن را رعايت نميكرد و احساس ميكردم حقم پايمال ميشود».
در شهرهاي پرجمعيت و پرتردد، معمولا افرادي كه به اصول راهنمايي و رانندگي پايبندند، به دليل رعايت نشدن قانون از سوي اكثريت رانندگان، مجبور به بيقانوني ميشوند، انحراف به چپهاي غيرمجاز، بوقهاي متوالي، نوربالاهاي مكرر و... معمولا پاداش رعايت سرعت مطمئن و خونسردي به هنگام رانندگي است.
نوربالا
ترافيك و شلوغي بزرگراه در غروب يك روز گرم تابستاني، همه رانندگان را كلافه كرده، بعضيها شيشه خودرو را بالا كشيده و از باد سرد كولرها لذت ميبرند، اما آنها كه خودروي مدل بالا ندارند، شيشه خودروها را تا آخر پايين كشيدهاند و گاهي سر از پنجره بيرون ميكنند تا شايد بادي به سرشان بخورد. در شلوغي و حركت لاكپشتي خودروها، يك خودروي تويوتا بدون اشاره و راهنما، مسير را تغيير ميدهد و به زور جلوي خودروي پرايد ميپيچد، راننده پرايد كه راه دادن به تويوتا را گناه نابخشودني ميداند، از زرنگي راننده تويوتا خونش به جوش ميآيد و در گرگ و ميش هوا نوربالايش را روشن ميكند تا از آيينه جلوي تويوتا، چشم راننده را آزار بدهد. او 100متر از مسير بزرگراه را سپر به سپر تويوتا ميرود تا هم انتقام گرفته باشد و هم راننده متخلف را ادب كند.
هر چند گفته ميشود كه در كشور ما «فرهنگ رانندگي» در حال ارتقاست، اما ديدن برخي رفتارهاي كودكانه و انتقامجويانه از سوي بعضي رانندگان هنگام رانندگي، نشان ميدهد كه اين فرهنگ همچنان نيازمند بازسازي است. به گفته بعضي كارشناسان بين شيوه رانندگي فرد با لايههاي دروني شخصيت او ارتباط وجود دارد. در واقع چگونگي رانندگي با خودرو به خوبي وجوه مختلف شخصيت و رفتار اجتماعي فرد را به نمايش ميگذارد، يعني رانندگي نمونهاي از اخلاق اجتماعي رانندگان است.
سميه كيانيان، كارشناس ارشد علوم اجتماعي كه پاياننامه دانشجويي خود را در زمينه اخلاق اجتماعي تدوين كرده، ميگويد: قانونمندي و پايبندي به اصول آن، كنترل اعصاب فردي در برابر محركهاي محيطي، كنترل عصبانيت و خشونت دروني و داشتن روحيه تسامح از جمله نمودهاي اخلاق اجتماعي است كه گاهي ناخودآگاهي از سوي افراد مورد بياعتنايي قرار ميگيرد و منجر به بروز تنش ميشود، اين مساله بخصوص در هنگام رانندگي در عدم رعايت قانون نمود پيدا ميكند.
بوق
معمولا هنگام خستگي، رانندگان عصبيترند، وقتي عرض خيابان محدود باشد، پيدا كردن جاي پارك خودرو حتي براي چند ثانيه بسيار دشوار است، پارك دوبله هم مشكل ساز است، در يكي از همين خيابانهاي كمعرض، خودرويي با سرعت 40 كيلومتر در حال حركت است، به يكباره راننده خودروي ديگر بدون راهنما از جاي پارك خارج ميشود به اين اميد كه خودروهايي ديگر توقف ميكنند.
اما راننده خودروي در حال حركت نميايستد و در واكنش به اين بيتوجهي و كاهش يكباره سرعتش، دستش را روي بوق فشار ميدهد، بوق ممتد خودرو براي مدت 5 ثانيه، توجه همه عابران را به خود جلب ميكند، صداي بوق گوشخراش در نقش يك فرياد و يك ناسزا نه فقط بر سر خودروي خاطي كه بر سر تمام رانندگان و عابران خيابان هوار ميشود.
س. محمدي، راننده تاكسي است كه به گفته خودش 17سال است درخيابانهاي تهران كار ميكند، ميگويد: وقتي شغل شما رانندگي باشد، اعصابتان به مرور ضعيف ميشود، خيلي از مردم ما فرهنگ رانندگي ندارند، طرف پشت بنز الگانس مينشيند و هنوز نميفهمد بايد هنگام پيچيدن به راست و چپ، راهنما بزند. شما هم اگر جاي ما بوديد حداقل برايش بوق ميزديد.
ورود ممنوع
كوچه باريك انتهاي بزرگراه تا نيمه دوطرفه است و از نصف كوچه به بعد يكطرفه ميشود، اما خيلي از رانندگان به علامت ورود ممنوع يا توجهي نميكنند يا آن را نميبينند، در اين كوچه پرتردد هر روز برخي صحنهها تكرار ميشود؛ راننده پژو با 4مسافر علامت ورود ممنوع را ميگذراند و به نيمه كوچه ميرسد كه از آن سوي كوچه سر و كله يك خودروي شاسي بلند و پهن پيكر پيدا ميشود، 2 خودرو سپر به سپر و شاخ به شاخ هم ميايستند، راننده تاكسي به عقب نگاه ميكند، خودروي متخلف ديگري پشت او ايستاده، نه راه پس دارد و نه راه پيش، آمرانه از خودروي جلويي ميخواهد كه عقب رود تا آنها بگذرند، اما سادهترين واكنش خودروي شاسيبلند اين است كه تكان نخورد و طلبكارانه ميخواهد كه آنها دنده عقب بروند بالاخره بعد از چند نگاه غضبناك و چند فحش و ناسزا 2 خودروي متخلف عقب ميروند و راننده پيروز، با فخر و مباهات از كنارشان ميگذرد.
اين روزها با افزايش تعداد خودروها در خيابانهاي شهر شاهد بروز رفتارهايي مبتني بر فرهنگهاي مختلفي هستيم كه كاملا نشاندهنده تضاد بين خرده فرهنگها هستند. لجبازي از جمله اينگونه رفتارهاست كه افراد وقتي پشت فرمان مينشينند از خود بروز ميدهند و جالب اين كه با خروج از خودرو اين رفتار به شكلهاي نامحسوسي ديده ميشود.
استفاده از سيستمهاي صوتي پرقدرت، شيشههاي دودي، پرده عقب خودرو، لامپهاي غيرمجاز، سرعتهاي غيرمطمئن، نصب بوقهاي گوشخراش و استفاده عمومي و بيمورد از آنها، اين روزها به ابزارها و شيوههاي رانندگي در شهرها تبديل شده است. محمدي راننده تاكسي در اينباره هم ميگويد: خيلي از افرادي كه تازه به نوايي رسيدهاند، اتومبيلهاي مدل بالا براي جواناني ميخرند كه هنوز فرهنگ رانندگي را نميدانند. بسياري از اين ماشينها هر روز در بزرگراهها چپ ميشوند چون راننده سرعت غيرمجاز دارد. خيلي وقتها سر به سر ما رانندگان تاكسي ميگذارند و سبقتهاي خطرناكي ميگيرند، چندي قبل در بزرگراه يادگار امام يك خودرو بيامو كوپه كه جوان حدودا 20 سالهاي پشت آن نشسته بود. چنان سبقتي از سمت راست من گرفت كه نزديك بود با 4 مسافر به گاردريلهاي كنار بزرگراه برخورد كنم.
سرعت
از اولين اصولي كه به رانندگان ميآموزند اين است كه هنگام زرد شدن چراغ راهنمايي بايد ايستاد، اما در ايران، چراغ زرد يا نارنجي يعني افزايش سرعت و عبور پرشتاب از چراغ راهنمايي كه تا چند ثانيه ديگر قرمز ميشود. اين مساله در بسياري موارد منجر به بروز حوادثي بويژه برخورد با عابرين پياده ميشود. بر سر چهارراه پررفت و آمدي، اتومبيلي ميخواهد با سرعت از چراغ زرد كه به ثانيههاي آخر رسيده عبور كند، راننده يكباره چشمش به مامور آن سوي چهارراه ميافتد، پا را روي ترمز ميگذارد و در يك چهارراه شلوغ روي خط عابر ميايستد، نه راه پس دارد و نه راه پيش، روي خط عابر مانده در حالي كه موجي از عابران ميخواهند از خط عبور كنند. شيشههايش را بالا ميكشد تا صداي اعتراض عابران را نشنود.
اين روزها هرچند ماموران راهنمايي و رانندگي و فرماندهان آنها، آبروداري ميكنند و از ارتقا و بهبود فرهنگ رانندگي و پايبندي به قانون خبر ميدهند، اما هنوز بوق زدنهاي بيمورد و متوالي، استفاده غيرمجاز از نور بالا، لجبازي با ديگر رانندگان، مسدود كردن راه، سبقت از سمت راست، بيتوجهي به چراغ راهنما، توقف در محلهاي غيرمجاز و در عرض خيابانها، تجاوز به خط عابر پياده، عدم استفاده از راهنما و عدم رعايت فاصله قانوني با خودروي جلويي، انجام حركات نمايشي و بيرون انداختن زباله از خودروها با وجود بالا رفتن مدل خودروها كه ميتواند نشانه تمكن مالي صاحبان آنها باشد، به وفور در خيابانها ديده ميشود كه آزاردهنده است.
كيانيان در اين باره توضيح ميدهد: «شيوه رانندگي افراد، وضعيت رواني آنها را نشان ميدهد، افرادي كه احساسي رانندگي ميكنند، بوق ميزنند، فحاشي ميكنند، فكر ميكنند افراد زرنگي هستند، اما از ضعف شخصيت رنج ميبرند، اين افراد معمولا در ساير مقاطع زندگي هم دچار خلأ شخصيتي هستند و حس انتقامجويي دارند. ما مردم ايران كه براي ورود همزمان به يك اتاق، بارها به هم تعارف ميكنيم كه شما بفرماييد، در هنگام رانندگي حس ميكنيم حقمان خورده شده و هر طور شده نبايد اجازه بدهيم خودروي ديگر از ما سبقت بگيرد يا جلوتر از ما حركت كند.»
در بزرگراه همت صبح يك روز تابستاني، ترافيك روان است، اما خودروها شانه به شانه هم حركت ميكنند. يك خودرو پژو با سرعت 40 كيلومتر در خط سبقت حركت ميكند. راننده در حال صحبت با گوشي همراه است و به چراغ خودرو پرايد كه از او ميخواهد به راست برود تا او سبقت بگيرد توجه نميكند. مكالمه راننده پژوه تمام ميشود، پرايد از سمت راست سبقت ميگيرد و راننده پرايد ناسزا ميگويد، پژو پا را به پدال گاز فشار ميدهد و از پرايد جلو ميزند، جلويش ميپيچد و تنها براي لجبازي سرعتش را كم ميكند. پرايد كه به سرعت در حال حركت بوده يكباره ترمز ميكند و به پشت پژو ميكوبد و... .