باید آفرین گفت به سیستمی که یک پیرمرد هشتادودو ساله را وا میدارد مقابل دوربین اینطور در دفاع از حقش ضجه بزند و با آخرین رمقهای نهفته در جانش، به مدیریت سلیقهای کشور یورش ببرد؛ سلیقهای که گندش را در آورده و تمام حرفش این است که یا همه باید مثل من فکر کنند، حرف بزنند، فیلم بسازند، شعر بگویند، بنویسند، بپوشند، بخورند، بگردند یا اصلا حق ندارند وجود داشته باشند.
داریوش مهرجویی اما تنها نیست. ما عادل فردوسیپور را هم داریم که سه سال پیش درست در چنین روزهایی خانهنشین شد و ویژه برنامه شب عیدش را پخش نشده توی سطل آشغال ریختند.
ما علی دایی را داریم که به خاطر یک مصاحبه ممنوعالکار شده است. ما پیمان قاسمخانی را داریم که به خاطر عقایدش از تلویزیون پرت شده بیرون. ما محمدرضا حیاتی را داریم که بعد از این همه سال کار برای تلویزیون، فقط به جرم این که به صدای یک خواننده هموطنش ابراز علاقه کرد، مثل یک دستمال کاغذی کنارش انداختند. مهم نیست که موافق حیاتی و بقیه باشیم یا نه.
شاید فیلمهای آخر مهرجویی قوت روزهای اول را نداشته، شاید به دایی و فردوسیپور دهها نقد وارد باشد که حتما هم همینطور است، اما چه کسی به سلیقه حاکم حق داده هر که را عشقش نمیکشد کنار بزند و از هستی ساقط کند؟ یعنی این سینمای پت و پهن برای داریوش مهرجویی جا ندارد؟ پیرمرد را میچزانید که چه چیزی را نشان بدهید؟ زور بازویتان را؟ نگران نباشید؛ او هم دیر یا زود کنار شجریان خواهد رفت و صورت مسالهتان به کلی پاک خواهد شد.
آیا این فوتبال نمیتواند هیچ استفادهای از امثال علی کریمی و علی دایی ببرد؟ اگر دایی نبود، الان راه به راه میتوانستید پز مهدی طارمی را بدهید؟ این که عادل فردوسیپور گزارش نکند، بیشتر به ضرر اوست یا مخاطب بینوای بختبرگشته؟ چرا هر جا که هستید، قد و قامت آدمها را کوتاه میکنید؟ فکر میکنید اینطوری خودتان رشیدتر جلوه خواهید کرد؟ به خدا که چنین نیست. کورسوی فانوس شما به جایی نمیرسد، حتی اگر همه چراغهای شهر را خاموش کنید.
منبع:ورزشمدیا