تعطیلات نوروز و دو هفتهای ابتدای سال تمام شد و حالا همه برگشته ایم به زندگی عادی خودمان، اما فوتبال در همین دو هفته هم تعطیل نبود و کلی اتفاق و رویداد خاطره انگیز، تاریخی و البته گاهی زشت برای ما ساخت.
مهم ترین اتفاق فوتبال ایران در سال 1401 کدام است؟ شما اگر روزنامه نگار ورزشی بودید، به کدام یک از این اتفاقات بیشتر توجه نشان می دادید و هر یک از این رویدادها را چگونه تحلیل می کردید؟
با هم یکییکی به بررسی اتفاقات مهم در دو هفته آغازین قرن جدید بپردازیم که از قضا رکورد بیشترین رخداد نوروزی فوتبال را طی یکصد سال اخیر بر جای گذاشت.
مصدومیت عجیب و خطرناک انصاری فرد قبل از بازی پایانی
رسم مسخره کوبیدن کیک توی صورت بازیکنی که جشن تولدش برگزار میشود، چند سالی هست که به صورت یک شوخی لوس و بی مزه وارداتی، جای خود را در محافل فوتبالی ما باز کرده اما هیچ وقت اینگونه باعث تهدید جانی نشده بود!
بعد از شکست در سئول مقابل کرهجنوبی و چشیدن طعم انتقام کرهایها در غیاب چند مهره اصلی ایران، جهت عوض شدن حال و هوا در اردوی تیم ملی برای کریم انصاری فرد کیک تولد دو طبقه ای سفارش داده بودند که یک خلال دندان برای متصل نگه داشتن دو بخش آن، داخلش تعبیه شده بود! خلالی پنهان که نزدیک بود چشم کاپیتان نیمکتنشین ما را کور کند و همانطور که میبینید منجر به چندین بخیه روی پلک شد.
سوال! در کنار چرایی این شوخی لوس و احمقانه که کاش همین جا تمام شود، باید از سرپرست یا مدیر تشریفات یا هرکسی که سفارش کیک را داده پرسید: آیا شما به تولید کننده کیک هشدار داده بودید که یکی از کیک ها قرار نیست خورده شود و صرفا قرار است صورت بازیکن بدبخت داخلش فرو شود؟
چه کسی کیک را سفارش داده و چرا حواسش به نکته ای به این مهمی نبوده؟ حتما باید چشمی کور می شد تا یک نفر کارش را جدی بگیرد؟ گاف بعدی دوستان چیست؟ دفعه بعدی دیگر مشکل با کیک حل نمی شود. دفعه بعدی پاسپورت یا تدارکات تیم است که در هواپیمایی گم می شود یا جایی جا می ماند کما اینکه شنیده می شود در بازگشت از کره جنوبی، پاسپورت یکی از بازیکنان گم شده است!
فاجعه میزبانی مشهد از یک بازی ملی
اتفاق بزرگ دیگر، که حتی نمی دانیم چطور باید آن را پوشش بدهیم، قصه بسیار تلخ راه ندادن و بعد هم متفرق کردن بانوان به ضرب گاز اشک آور در مشهد است که حقیقتا به عقل جن هم نمی رسید!
یعنی اینکه رقبای ایران در گروه و حتی تیمهایی که در اروپا نتوانستند به جامجهانی برسند، اگر میخواستند ما را از این مرحله با حربهای حذف کنند و خود جای ما به جام جهانی پرواز کنند، چنین ترفندی به عقلشان نمیرسید. انتقال میزبانی به مشهد در اوج سفرهای زیارتی به این شهر در تعطیلات سال نو ، حتی در صورت بدون تماشاگر بودن بازی، ریسک بدون دلیلی بود که از اول نباید به آن تن می دادیم.
در مشهد، همه چیز برای یک بازی بدون تماشاگر – بخوانید بدون حضور بانوان- آماده بود که ستاد استانی مبارزه با کرونا در مشهد، یا هر اسم دیگری که دارد، ابلاغ کرد بازی های این استان مشکلی برای برگزاری با تماشاگر ندارند! نتیجه این بیانیه به فاجعه ای ختم شد که دیدید!
اینکه خانم ها در تهران برای تشویق تیم ملی به ورزشگاه آزادی بروند، تا همین لحظه تنها به ضرب و زور تهدیدهای فیفا صورت گرفته اما متاسفانه منافع فوتبال ایران در مشهد، خیلی محلی از اعراب ندارد!
نتیجه خریداری تعدادی بلیت توسط خانم ها - لابد با شماره ملی فیک - که تقلب دو کافینت کلاهبردار هم به آن چسبانده شده، و طبیعتا راه ندادنشان به ورزشگاه و بعد پخش رایگان و صلواتی گاز اشک آور در محل بود که خودش چند روزی به شایعات مبنی بر تعلیق فوتبال ایران و حذف از جام جهانی ۲۰۲۲ دامن زد! جدا که باید آفرین گفت به فدراسیونی که عقلش را دست احسان اصولی، عضو هیات رئیسه مشهدی و حسن کامرانیفر دبیرکل باز هم مشهدی خود داد و نتیجه خود را این گونه در مشهد دریافت کرد!
شاید حالا بیشتر از همیشه باید درک کنیم که حضور آدم های غیراصولی در راس کارها، به چنین فجایعی ختم می شود! خدا رحم کند به فاجعه بعدی!
سلام دوباره آقای ممنوع الکار
اما سرانجام قرعه کشی جام جهانی قطر در تالار مجلل دوحه برگزار شد و ما توانستیم علی دایی را با کت و شلوار و کراوات بعد از مدت ها از تلویزیون خودمان ببینیم. کلی فیلم و کلیپ هم در شبکههای اجتماعی از ورود غرورانگیز و اعلام نام دایی کنار ایران به عنوان یک اسطوره جهانی منتشر شد که نشان میدهد او محبوبیت عمومی بالایی دارد.
از همگروهی ایران با کشورهای جهانخوار آمریکا و انگلیس که بگذریم، سخن دوست از نظر دور شیرین تر و خوش تر می نماید.
همه می دانیم استاد دو سالی هست ممنوع الکار است؛ اما کسی رسما این عنوان را اعلام نمیکند! جرم او هم در افتادن با مدیر دو اسمه سایپای وقت بود که سبقه غیرورزشی داشت و آقای دایی اسم اول و دوم او را با شجاعت در کنفرانس مطبوعاتی افشاگرانهاش اعلام کرد و نتیجه این گردن کلفتی هم به ممنوع الکاری تلخی منجر شد که هنوز ادامه دارد.
تلخ است وقتی می بینی فوتبال ایران سال هاست مربیان بزرگ خود را به حاشیه می راند و نسلی از مربیان اهل حاشیه را به مرکز کار هل می دهد که نتیجه اش می شود لیگی که می بینیم. باز دم فیفا گرم که یادش هست علی دایی چه اسطوره ای بوده! مرسی دوستان.
امیدواریم ادامه سال به خیر بگذرد و فوتبال با این گاز و شتاب به خلق سوژه تلخ نپردازد و هر چه باشد، اخبار شیرین و مثبت باشد، وگرنه در پایان سال ۱۴۰۱ یک کتاب قطور از سوژههای تاریک بر جای میماند.
نویسنده: هومن جعفری