به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز سه شنبه ۴ مردادماه در حالی چاپ و منتشر که زمزمه افزایش سن بازنشستگی، بارانهای کمسابقه در جنوب و جنوب شرق کشور، «السودانی» کلید پایان بنبست سیاسی در عراق و مالیات خانههای خالی در نقطه «صفر» در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
یوسف مولایی استاد دانشگاه طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با عنوان برجام و چالشهای پیچیده آن نوشت: به رغم امیدواری که همیشه درخصوص برجام داشتم که باید امضا شود ولی روند امور به سمت و سویی است که این امیدواری خیلی کم شده است. مقامات ایران هم مواضعی اتخاذ میکنند که به نظر میرسد بیشتر عکسالعملی به مواضع آمریکا و اسرائیل است که اگر ایران به سمت و سوی تولید بمب برود، برخورد میکنیم و اقدامات دیگری انجام میدهیم. مخصوصا اظهارات آقای بایدن در سفر اخیرش و به دنبال آن آقای خرازی که گفتند توانایی ساخت بمب را داریم ولی چنین تصمیمی نداریم. اظهاراتی از این دست بیشتر عکسالعمل نسبت به مواضع آمریکاییهاست. اظهارات آقای اسلامی هم مبنی بر اینکه «اگر اتهامات غرب به ایران پابرجا بماند، دیگر دلیلی برای وجود دوربینهای برجامی نیست»، در همین چارچوب است. ایران از گزارش آژانس راضی نیست. آژانس ایرادات زیادی به مواضع ایران وارد و به نحوی گلایه کرده که ایران همکاری سازنده ندارد. بنابراین وقتی این مواضع، اظهارات و بیانات را که در کنار هم قرار دهیم، شاید خروجیاش بیشتر به این سمت و سو است که احیای برجام به صورتی که صحبت شده، شاید دیگر برای ایران آن مزایایی که پیش بینی میشد را نداشته باشد. از طرفی اروپاییها قطعا به دنبال احیای برجام هستند و امانوئل مکرون هم بیش از سایر رهبران اتحادیه اروپا علاقهمند است که برجام احیا شود و در مکالمات خود همانطور که در اخبار منعکس است، توصیه کرده که ایران گامهایی را سریع بردارد و نگرانیاش را از اینکه اگر این روند طول بکشد، ممکن است احیای برجام وجود نداشته باشد، ابراز کرده. بنابراین اراده اروپاییها قاطع است و آنها علاقهمندند که برجام واقعا احیا شود و نگران این هستند که وقفه ایجادشده باعث شود که کمکم دو طرف ایران و آمریکا انگیزههای خود را برای احیای برجام از دست بدهند یا این انگیزهها هر روز با توجه به گذر زمان ممکن است ضعیفتر شود و ما در مسیری بیفتیم که غیرقابل پیش بینی باشد. اروپاییها این نگرانی و دغدغه را کاملا لمس میکنند و به همین دلیل بیشتر توصیه میکنند که راهی پیدا کنند و مواضع خود را منعقد و برجام را احیا کنند، چون آنها دارند میبینند که گذر زمان تاثیر کاملا منفی بر فرآیند احیای برجام دارد و بعد از یک زمانی که به نظر میرسد خیلی نمیتواند طولانی باشد و شاید نهایتا یکی، دو ماه به طول بینجامد، دیگر قابل احیا نباشد و مانند انسانی که به کما رفته و اگر به موقع به هوش نیاید، دیگر قطعا نمیتوان برای سلامتیاش چارهای جست. درحقیقت مساله برجام دیگر فنی نیست که انعطافی صورت بگیرد و بیشتر موقعیت سیاسی دارد و در این حوزه شاید انعطاف خیلی راحت نباشد. ایران مساله هستهای را به صورت مستقل از مسائل دیگر نمیبیند و در چارچوب استراتژی کلی در مناسبات بینالمللی و در روابط خود با اروپا و غرب بهطور کلی میبیند. مساله اوکراین هم به نحوی به موضوعات برجام ارتباط پیدا کرده، برای اینکه روسیه یکی از اعضای ۱+۵ است و با توجه به تحولات اوکراین، روسیه با اعضای دیگر ۱+۵ غیر از چین، مشکلاتی دارد و تحت تحریم آمریکا و اتحادیه اروپاست. بنابراین در داخل گروه ۱+۵ آن توافق قبلی که در ۲۰۱۵ باعث شده برجام امضا شود الان دیگر بعد از جریان اوکراین یکدستی وجود ندارد و اختلاف فدراسیون روسیه با اعضای دیگر ۱+۵ باعث شده که مساله پیچیدهتر هم بشود. ایران هم در چارچوب استراتژی کلان خود برجام را میبیند بنابراین آنجا هم با توجه به مشکلاتی که بعد از خروج آمریکا از برجام به ایران تحمیل و هزینههایی که ایران متحمل شده، بنابراین بهراحتی ایران حاضر به انعطاف نیست برای اینکه هزینههایی داده و بر این باور است یا این انتظار را دارد که در مقابل این هزینهها یک دستاورد قابل توجهی داشته باشد. از آنطرف هم درخواست ایران برای اینکه آمریکاییها تضمینی دهند که دیگر از برجام خارج نمیشوند به سختی برای آمریکا قابل اجراست. بحث خروج سپاه هم از لیست تروریستی آمریکا برای این کشور تقریبا سخت است با توجه به اختلافات داخلی و فشارهایی که روی دولت بایدن وجود دارد. بنابراین موضوع کلا پیچیده شده و به نظرم از اینکه حداقل در کوتاه مدت به نتیجه برسیم خیلی دور شدیم.
روزنامه ابتکار طی یادداشتی در شماره امروز خود با عنوان اشرافیت فرهنگی در زمانه فقر فرهنگ نوشت: این روزها شرایط اقتصادی، اجتماعی در ایران امروز به اندازهای بغرنج و توانفرسا شده که کمتر کنشگری به مسئله فرهنگ به مثابه یک ضرورت اجتنابناپذیر میپردازد. حال آنکه بسیاری از رخدادهای کوی و برزن بیش از هر موضوع دیگری، پیوندی تنگاتنگ با مقوله فرهنگ، زیرساختهای فرهنگی و الزامات مرتبط با آن دارد.
با این اوصاف، پرداختن به موضوعی قدیمی، لیکن بسیار مهم حائز اهمیت است. مسئله فرهنگ در ایرانِ مدرن همواره با عارضهای نفسگیر و مزمن همراه بوده است. به واسطه نوع شکلگیری مناسبات در این جامعه و شکلگیری حلقهها و گعدههای فرهنگی در ادوار مختلف، همواره عدهای از اصحاب فرهنگ به عنوان «آریستوکرات»های این عرصه شناخته میشدند.
در ادوار نخستین، روشنفکرانِ از فرنگ برگشته؛ در دورههای میانی کنشگران متاثر از اندیشههای چپ و در دورههای پساانقلاب اسلامی، گروهی از «مذهبیهای نوپوش» به عنوان طبقه اشرافیت فرهنگی شناخته شدهاند. گذشتگان از این طبقه، با همه مسائل و مشکلاتی که فراروی «امر فرهنگی» در «جامعه ایرانی» قرار دادند، متضمن تولیداتی «فاخر»، «اصیل»، «نواندیشانه» و «بدیع» نیز بودند. در حقیقت با واکاوی و تبارشناسی آنها میتوان افزون بر مضرات و مصائبی که در عرصه فرهنگ پدید آوردند به «گنجهای ارزشمند» از «تولیدات ناب فرهنگی» نیز دست یافت.
حال آنکه «اشرافیت نوظهور» پساانقلابی، نهتنها به میراث نسلهای گذشته و «اسلاف فرهنگی» جامعه ایران پایبند نماندند، بلکه به جهت «فقر علمی»، «عدم توانایی در تحلیل پدیدههای معاصر» و «خودبزرگبینی» ناشی از «تقیدات شرعی» تاکنون حتی نتوانسته یک اثر قابل اعتنا در اقلیم فرهنگی ایران پدید آورند.
همین «سترونی فرهنگی» موجب شده تا پای را از عرصه فرهنگ فراتر گذاشته و در همسویی با نهادهای تولیدکننده «فرهنگِ دستوری»، پای به اقلیمهایی بگذارند که «میانمایگی» و بلکه «بیمایگی» شان بیش از پیش آشکار شود و در نهایت اندک «خودیهای فرهنگی» را نحیفتر و لاغرتر کنند.
مسئله مخاطرهآمیز در این میانه، اختیارات بی حد و حصر این جریان در عرصههای گوناگون مرتبط است. آنها که سوار بر اریکه قدرت و در تعاملی نزدیک با هسته اصلی اقتدار، کثیری از «بنگاههای ناسوده شبهفرهنگی» زیر مجموعه قدرت را در اختیار دارند، با هزینههایی گزاف، محصولی جز «هیچ» ندارند.
از سوی دیگر، تلاشگران میدان فرهنگ نیز به جهت فقر منابع دچار نوعی اضمحلال درونی و عدم تطابق با نیازها و خواستههای نسلهای نوظهور شدهاند. مشکل این تلاشگران نیز در «عدم امکان ارتباط میاننسلی» و «عدم توانایی بهرهمندی از وسایل ارتباطی جدید» است. چه اینکه این گروه نیز وارثان اشرافیت ادوار گذشته هستند و هرگز حاضر نمیشوند تا در زمینه و زمانه جدید از «برج عاج» خود پایین بیایند و در «همنشینی» و «همصحبتی» با «دیگرانِ» حتی غیرفرهنگی، تعریفی تازه از جامعه به دست آورند.
در این غوغای «فقدان فرهنگ» و «هیاهو برای هیچ» اشرافیتِ مذهبیِ مدرنِ وابسته به هسته قدرت تلاش میکند تا با بهرهگیری حداکثری از امکانات و فرصتهای بنگاههای پیشگفته، هر مسئله نهچندان مهم را به امری قدسی تبدیل کرده و مخالفت با هر پدیدهای را به منزله نشانه رفتن کلیت هویت فرهنگی جمهوری اسلامی قلمداد کند.
در این مسیر اظهارنظرهای «شاز» و «محیرالعقول» از جمله دمخروسهایی است که گاه و بیگاه بیرون میزند. برخی از این اظهارنظرها، نظیر توصیه به خروج غیرخودیها از مملکت یا قائل شدن توالی میان آزادی حجاب و بر پرچم کردن لباس زیر از سوی دو دستپروده بنگاههای شبهفرهنگی نهاد قدرت، یا نشانه نادانی و کمهوشی گوینده است و یا زنگ خطری است که جهتگیری فرهنگی «جریان انحصار» را بیش از پیش نمایان میکند.
به نظر میرسد احتمال نخست، چندان محلی از اعراب نداشته باشد. چرا که این عناصر آموزشدیده دستِکم در سالهای گذشته، با عواقب چنین اظهارنظرهایی در عرصه عمومی به خوبی آشنا شدهاند. با این فرض، به نظر میرسد «جریان انحصار» به جهت مسیر آماده پیش رویش و نیز به دلیل حضور در میدانی بیرقیب، این بار با تمام قوا به میدان آمده تا با دفاع تمامقد از این طبقه اشراف تا بن دندان مجهز، کار در عرصه فرهنگ را یکسره کرده و هر نوع «صدای غیررسمی» را در گلو خفه کند.
حسین فصیحی طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان بازخواست از دستگاههای کم کار در بحث عفاف و حجاب نوشت: چالشهای ایجادشده در موضوع عفاف و حجاب و انتقادهایی که به برخی از رفتارهای اشتباه مأموران گشت ارشاد و جریانهای برنامهریزی شده برای حذف این بخش از قانون کشور کشیدهمیشود، همچنان ادامه دارد. چالشهای صورت گرفته که هر روز بر دامنه آن افزوده میشود، به دنبال بیتوجهی ۲۵ سازمان به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی صورت میگیرد که آنها را مکلف به انجام وظایف قانونیشان در گسترش حجاب عفاف کردهاست، اما به آن وقعی نمیگذارند، از همینرو بار فرار از مسئولیت این سازمانها به دوش پلیس است که به وظایف خود در قالب گشتهای ارشاد عمل میکند. تجربه نشان دادهاست عمل به وظیفه قانونی پلیس در قالب گشتهای ارشاد منجر به بروز چالشهای بسیار برای حمله به عفاف و حجاب میشود. چالشهایی که به صورت برنامهریزیشده از سوی جریانهای خاص، هدایت میدان را با بروز یک اشتباه محاسباتی از سوی مأموران پلیس به دست میگیرد و با توسل به فضای رسانهای موجود موفق میشود با ایجاد فضای دو قطبی در جامعه، گروههای بسیاری را با خود همراه کند و بیعفتی را در جامعه شیوع دهد. انتشار کلیپ ممانعت یک مادر از انتقال فرزندش توسط خودروی گشت ارشاد از جمله همین اتفاقهاست که پیوستهای آن در فرار از مسئولیتهای قانونی همان ۲۵ سازمانی است که حاضر به پذیرش مسئولیت قانونی خود در بحث عفاف و حجاب نبوده و نیستند. بیتوجهی سازمانهای ناظر از جمله مجلس شورای اسلامی، سازمان بازرسی کل کشور و سازمانهای ناظر دیگر نسبت به چرایی عدم تمکین این سازمانها نسبت به انجام وظایف قانونیشان در همه دولتها منجر به شکلگیری شکافهای اجتماعی و فاصله گرفتن این سازمانها از رویدادهایی شدهاست که در بدنه اجتماعی در حال شکلگیری است. تأسفبارتر اینکه بسیاری از چهرههای سیاسی و اجتماعی که دارای جایگاه قانونی هستند، در مقام منتقد از رفتار قانونی پلیس بر آمده و به دوقطبیهای شکل گرفته در جامعه دامن میزنند تا جایی که رئیس دولت سابق به عنوان مدافع قانون اساسی بارها برای همراه کردن بخشی از بدنه اجتماعی با خود در نقد رفتار قانونی پلیس عمل کرد. همه منتقدان و برنامهریزانی که در مقام مقابله با عفاف و حجاب عمل میکنند، به خوبی میدانند در صورتی که وارد کشوری قانونمند در جوامع دیگر شوند، ناگزیر به تمکین از قانون همان کشور در رفتار اجتماعیشان هستند، اما در اینجا اهداف خود را در شکافهای ایجاد شده در بدنه اجتماعی دنبال میکنند، از همینرو آن گونه که اشاره شده چالشهای ایجاد شده که هر روز بر دامنه آن اضافه میشود، پیامدهایی است که در فرار سازمانها از پذیرش مسئولیتهایشان انجام میشود؛ فرارهایی که با بیتوجهی سازمانهای ناظر ممکن است از چالشی اجتماعی به چالشی امنیتی تبدیل شود.