به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز شنبه ۸ مرداد در حالی چاپ و منتشر شد که سیلاب فراموشی و ترک فعل همزمان با بارشهای تابستانی در ۲۱ استان کشور، دستور رئیس جمهور به وزیر امور خارجه برای پیگیری حقابه هیرمند، ماجرای سرقت از موزه همدان و توهم را کنار بگذاریم، امیکرون جدی است! در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
زهرا چیذری طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان فراخوان دیرهنگام برای ثبتنام پرستاران تعدیلشده نوشت: با آغاز موج هفتم کرونا سازمان نظام پرستاری در فراخوانی از همه پرستاران و مدافعین سلامت تمدید طرحشده در دوران کرونا که اکنون تعدیلشده یا در شرف تعدیل (تا دو ماه آینده) هستند؛ خواست که به سامانه نظام پرستاری کشور مراجعه و ثبتنام کنند. این در حالی است که با فروکش موج ششم کرونا و صفر و یک شدن رقم فوتیها، با این تصور که کرونا تمام شده با تعدیل گسترده پرستارانی مواجه شدیم که در پیکهای قبلی کرونا و ثبت آمارهای نجومی از ابتلا و مرگ، با انواع و اقسام قراردادها از جمله قراردادهای ۸۹ روزه برای مواجهه با بحران کرونا به کار گرفته شدهبودند! به گونهای که به گفته محمد شریفیمقدم، دبیر کل خانه پرستار علاوه بر ۵ هزار نیروی طرحی، حدود ۴، ۳ هزار نفر هم نیروهای قرارداد موقت در این دوران تعدیل شدند. این ۸، ۹ هزار نفر در حالی تعدیل شدهاند که وزارت بهداشت به شدت کمبود نیرو دارد و هنوز هم به خاطر کمبود نیرو مردم هزینه پرداخت میکنند و حتی آمار مرگ و میر بیماران بالا میرود!
فراخوان دیرهنگام سازمان نظام پرستاری برای ثبتنام در سامانه این سازمان آن هم درست در میانههای موج هفتم کرونا نه فقط نمیتواند تعدیل پرستارانی را که در موجهای قبلی جانشان را در کف دست خود گرفته و در خط مقدم جبهه مبارزه با کرونا حضوری تعیینکننده داشتند، جبران کند، بلکه این مسئله را به ذهن متبادر میکند که سازمان نظام پرستاری در میانههای موج هفتم کرونا به دنبال ایجاد بانکی اطلاعاتی از پرستاران فاقد شغل است تا بتواند به هنگام لزوم دوباره با قراردادهای موقت ۸۹ روزه یا استخدامهای شرکتی از خدمات این نیروها بهرهبرداری کند. قدر مسلم آن است که بخش عمدهای از پرستاران کشورمان با عنایت به تعهد و وظیفه شناسی خود و احساس مسئولیتی که در قبال جان بیماران دارند، حتی حاضرند بدون دریافت دستمزد در بخشهای کرونایی مشغول به کار شوند تا شاید جان بیماری را نجات دهند و مرهمی بر درد آنان بگذارند. گواه این مسئله هم تقدیم بیش از ۲۰۰ شهید از جامعه پرستاران در دوران مبارزه با بیماری کروناست، اما این مسئله و این تعهد نافی وظیفه وزارت بهداشت در قبال این فرشتگان سفیدپوش عرصه سلامت نیست. همچنان که رهبر معظم انقلاب نیز همواره با نگاهی مشفقانه جامعه پرستاری را مورد عنایت قرار داده و مطالبات این قشر را از لزوم استخدام نیروهای تازه نفس گرفته تا اجرای قانون تعرفهگذاری خدمات پرستاری از تریبونهای رسمی بیان کرده و پیگیر بودهاند.
حضرت آیتالله خامنهای در موضوع قراردادهای ۸۹ روزه پرستاران در ایام کرونا نیز با انتقاد از ایجاد عدم امنیت شغلی برای این گروه فرمودند: «در سالهای گذشته اتفاق افتاده، در همین قضیه کرونا هم اتفاق افتاد که فراخوان دادند برای کسانی که آمادگی دارند که بیایند، مشغول کار بشوند؛ آمدند قراردادهای کوتاهمدت با اینها بستند، بعد که نیازشان برطرف شد، گفتند بفرمایید بیرون! خب این آدم که امنیت شغلی ندارد، با چه دلگرمیای بیاید کار بکند و پرستاری کند؟ بنابراین امنیت شغلی هم یکی از مسائل گوناگون است. به پرستار، نگاه کارگر فصلی نداشتهباشید که امروز بیاوریم، فردا بگوییم لازم نیست، بروید؛ نه، امنیت شغلی! البته اینها ساز و کارهایی دارد که اهل فن میدانند. دوستان به خصوص در وزارت بهداشت و درمان اینها را دنبال کنند.»
دکتر صلاحالدین هرسنی طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان ضربالاجل اروپا برای احیای برجام نوشت: جوزف بورل برنامهای را برای نجات و احیای برجام ارائه داده است. برنامه پیشنهادی و به روایتی همان ابتکار عمل دیپلماتیک بورل در روزنامه (فایننشالتایمز) بریتانیا انعکاس یافته است. بورل در این روزنامه اینگونه اظهار کرده است که کارزار فشار حداکثری واشنگتن بر ایران شکست خورده است، اما به رغم تلاش اعضای باقی مانده در برجام، مردم ایران نتوانستند به جهت برقراری نظام تحریم، از عواید و مزایای پیشبینیشده در برجام استفاده کنند. حال اگرچه طرح پیشنهادی بورل در احیای برجام بینقص نیست، اما بهترین توافقی است که میتواند به عنوان تسهیلکننده مذاکرات به کار گرفته شود، چرا که در آن طرح به همه عناصر ضروری پرداخته شده و دربردارنده خواستهها و مطالبات همه طرفهاست.
در خاتمه طرح، بورل قویا هشدار میدهد که در صورت رد شدن این مصالحه پیشنهادی خطر یک بحران هستهای خطرناک پیشرو خواهد بود؛ بنابراین و آنگونه که بورل تاکید میکند نیک پیداست که این طرح و برنامه او را باید گام آخر و تنها فرصت آخر برای نجات و احیای برجام دانست. به عبارت دیگر متن تهیه شده آخرین فرصت ممکن مصالحه حول احیای برجام است؛ بنابراین طبق ابتکار عمل دیپلماتیک بورل میتوان گفت که توپ مذاکره در زمین تهران قرار گرفته است. حال در شرایطی که اروپا به واسطه ابتکار دیپلماتیک بورل ضربالاجلی را در دستور کار قرار داده است، شاهد ابهام و حتی سردرگمی در تیم مذاکرهکننده هستهای هستیم، به این معنی که تصمیم جدی و عزم راسخی برای زندهسازی و احیای برجام از سوی تیم مذاکرهکننده دیده نمیشود و گاه به میخ مذاکره میزنند و گاه به نعل غنیسازی میکوبند. ضمن آنکه تمایلی هم ندارند که تحت سیاست اغوا و ترغیب مسکو، هشدارهای اروپا را راهنما و دستور کار احیای برجام کنند. تحت این شرایط، تصمیمات و رفتار تیم مذاکرهکننده طبق اصل (یک گام به پیش و دو گام به پس) موجب سوءبرداشت طرف مقابل شده است. این رفتار ایران برای غرب حامل این پیام است که تهران در این دست از رفتارها در واقع درصدد خرید زمان است و به جای آنکه برای احیای برجام به پای میز مذاکره بیاید، به صورت هدفمند در مسیر کاهش تعهدات برجامی یعنی غنیسازی اورانیوم و حتی عبور از نقطه «گریز هستهای» گام برمیدارد. نقطه گریز هستهای به مرحلهای در سیاستهای هستهای گفته میشود که دولتهای دارای پروژههای هستهای بالقوه و حتی بالفعل میتوانند به سوی تولید تسلیحات هستهای نظیر بمب و کلاهک هستهای حرکت کنند. نکته آن است که سیاست تعلل تهران در حرکت به سمت مذاکره متوجه آژانس هستهای نیز شده است به گونهای که همین دست از رفتارها به ویژه مخالفت با نصب دوربینها در مراکز هستهای، آژانس را در مسیر صدور قطعنامه و محتملا در آینده در ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد قرار میدهد. واقعیت آن است که رابطه ایران با آژانس در قضیه نصب دوربینها بابت واپایش فعالیتهای هستهای به مخالفت و مناقشه فزاینده رسیده و همین مخالفت موجب گزارش چندنوبته رافائل گروسی حول فعالیتهای هستهای تهران شده است.
گزارش گروسی اگرچه گفته میشود که به نوعی به سیاسیکاری دچار است، اما بر این نکته تاکید میکند که تهران تحت نظارت آژانس و پادمانی هستهای عمل نمیکند؛ بنابراین طبق انگارهها و قالبهای ادراکی- تحلیلی رافائل گروسی، غیرمنتظره نیست که نشست بعدی شورای حکام منتج به صدور قطعنامه دیگری علیه ایران شود. همه این جزر و مدها و تنشها در شرایطی رقم میخورد که مقامات تلآویو تحت تاثیر سیاست خاورمیانهای جدید بایدن نقشه تهدید و توانایی ضربه زدن به پروژه هستهای را در دستور کار قرار دادهاند و با تمهید سامانه «پرتو آهنین» خود را در قبال پاسخ، واکنش و اقدام متناسب تهران ایمن ساختهاند. حال با توجه به شرایط اقتصادی و تهدیدات فزاینده مقامات تلآویو و همچنین سایه انداختن صدور قطعنامههای آژانس که دیگر نمیتوان آنها را کاغذپاره خواند، بهتر آن است که مقامات تهران ضربالاجل بورل را دستمایه مذاکره حسابشده حول محور احیای برجام کنند و از قرار دادن جهان در آستانه یک تنش و جنگ هسته خودداری نمایند.
سیدحسن موسوی چلک رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران طی یادداشتی در شماره امروز آزمان ملی نوشت: این روزها خبر مربوط به وقوع سیل بخش عمدهای از اخبار کشور را در فضاهای مجازی و واقعی و در گفتمان مردم به خود اختصاص داده است. با توجه به تجارب قبلی که ما داریم و داشتیم، انتظار میرفت که هوشمندانهتر در این زمینه عمل میکردیم. گرچه از همین ابتدا به این نکته اشاره کنم که ساختن خانه و اماکن مختلف در مسیر رودخانه خودش اشتباه بزرگی است که ویرانیهای ناشی از سیل، تاوان همان اشتباهها و توجه نکردن به هشدارها و ایمنیها برای پیشگیری از وقوع چنین مباحث و موضوعات و پدیده طبیعی است. با توجه به این سوابق و تجارب قبلی خساراتی که ما از سیل و سایر بلایای طبیعی دیدیم، اینکه هوشمندانه باید عمل میکردیم، هم مردم و هم سازمانهای مختلف، انتظار نابجایی نیست. ولی متأسفانه ما همیشه عادت کردهایم که مردان پس از بحران باشیم. ما اگر از قبل هماهنگیهای لازم را انجام داده باشیم، حتی در زمان وقوع هر بحرانی، مثل سیلی که اتفاق افتاد، هر سازمانی کار خودش را میکرد و نیازی اصلا به حضور مسئولان ارشد نیست. تجربه چندین ساله کشور ما نشان داد که ما معمولا برای پیشگیری و ایمنی برنامهای نداریم و بعد از بروز بحرانها و خساراتهای زیادی انسانی و مادی که وارد میشود، میخواهیم ورود پیدا کنیم و معمولا هم ورود ما کوتاه مدت است و آن آثار و عوارض علاوه بر اقتصادی که قطعا فشار بر مردم میآورد، آن پیامدهای روانی اجتماعی را که معمولا جدی نمیگیریم، لذا بحرانهایی از این دست برای کشور، مردم، خانواده و به معنای عام آن برای جامعه خسارتبار است. حتی در همین کلیپها میدیدیم به رغم اینکه برخی مردم سعی میکردند به بقیه مردم هشدار دهند، اما باز مردم باور نمیکردند و جدی نمیگرفتند. اینها نشان میدهد که یک مشکلی داریم. مشکل ما این است که هیچ وقت بحران را جدی نمیگیریم و همیشه فکر میکنیم که مرگ مال همسایه است و ما گرفتارش نمیشویم.
معمولا در بحران نمیایستند عکس و فیلم بگیرند که منتشر کنند و لایک بخورد. ولی میدیدیم برای اینکه فیلم بگیرند و پخش بکنند، یک جاهایی همدیگر را هول میدادند که زودتر فیلم بگیرند یا فیلم بهتری بگیرند! اینها نشان میدهد که نه مردم و نه ما ایمنی و پیشگیری و موضوعاتی از این دست را جدی نمیگیرند و طبیعتا هم بعد از وقوع چنین بحرانهایی سازمانهایی که در این حوزهها مسئولیتهای مستقیمتر دارند مثل هلال احمر در عمل بیشتر از بقیه سازمانها درگیر هستند، لذا مدتی انرژی و زمان این سازمانها و کشور برای سروسامان دادن اولیه به همین بحرانها اختصاص پیدا میکند. اینکه ما کی قرار است از این بحرانها درس بگیریم و کی قرار است ایمنی و پیشگیری را جدی بگیریم، واقعا من شخصا پاسخی برایش ندارم.