به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه ۲۱ مردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که گفتوگوهای ایران و امریکا و تبادل زندانیان دو کشور با تیترهایی همچون توافق مبادلاتى ایران و آمریکا، آلودگی نامرئی تهران، مبادله ۶ میلیارد دلاری، گامهای متقابل ایران و آمریکا، توافق بدون باج و مبادله در اوج تنش در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
مسعود پیرهادی طی یادداشتی در شماره امروز رسالت با عنوان لعنت بر خودباختگی؛ درود بر خودباوری؛ مرگ بر خودشیفتگی نوشت: وجود غرب زدگی و خودباختگی در کشوری که سابقه نفوذ طولانی مدت استعمارگران را دارد امری طبیعی است. انقلاب اسلامی با دم مسیحایی امام خمینی رحمةالله علیه به مثابه یک طبیب حاذق، ضربهای سهمگین بر این ام الامراض وارد کرد و خلف صالحشان نیز پیوسته کشور را با رهنمودهایشان واکسینه میکنند، اما طبیعی است که برخی خود را از درمان طبیب و واکسنها محروم میکنند و با حضور پررنگ و پرسروصدا، روح و جان سایرین را نیز در معرض خطر قرار میدهند. تفکر غربی شدن از نوک پا تا فرق سر و ما قادر به انجام هیچ کاری نیستیم جز درست کردن آبگوشت بزباش، نه فقط در دورانی که حکام دست نشانده انگلیس و آمریکا بر این کشور، پادشاهی کردند بلکه حتی بعد از انقلاب نیز در میان برخی تفالههای آن جریان که در مسند قدرت هم بودند، جاری و ساری بوده و هست. گام نخست اصلاح و حرکت، همین است که «بدانیم که میتوانیم» یعنی خودباوری؛ کسی که بداند که نمیتواند، هیچ گاه به مرحله طلب و عزم و اراده نمیرسد و به تبع حرکتی شروع نمیشود. دشمنان و فریب خوردگان چه از روی علم و آگاهی و چه از روی جهل و غفلت، که البته اثری یکسان دارد، مهمترین رکن را هدف گرفته اند و باید با آن به صورت جدی و بی تعارف مقابله کرد؛ جنس این مقابله نیز باید به پیچیدگی اقدام طرف مقابل باشد وگرنه کم ثمر یا بی اثر خواهد بود.
یک شخص یا یک کشور وقتی میتواند آغازگر یک حرکت الهی و پیروز باشد که خود را باور کند و به قابلیتها و استعدادهای خود ایمان آورد. بالاترین مرحله خودباوری نیز خداباوری است. این دو شناخت و باور در لسان روایات نیز گره خورده و جدایی ناپذیرند. «من عرف نفسه فقد عرف ربه». دشمن خیلی دقیق و عمیق روی این مسئله کار کرده است و امام خمینی رضوان الله علیه مکرر این امر را با عبارات گوناگون انذار میدادند: «تبلیغاتی که اینها کردند ما به خودمان هم حتی سوءظن پیدا کردیم. یعنی خودمان هم باختیم خودمان را» ما باید به حقیقت وجودی خود در جنبه شخصی و ظرفیت و استعداد کشور و جامعه در جنبه ملی، آشنا و واقف باشیم تا با تبلیغات مسموم دشمن یا سمپاشیهای گرفتاران داخلی، این بیماری، همه گیر نشود و بامقاومت و البته به مرور زمان، ریشه آن خشکانده شود و این امر محقق نمیشود مگر با اثبات عملی کارآمدی دین و انقلاب در اداره امور جامعه و رفع حوائج و مطالبات مردم.
آفت بعدی در این مسیر، خودشیفتگی است. برخی افرادی که گرفتار خودباختگی نیستند، متأسفانه دچار یک توهم و بیماری چهبسا سختتر شدهاند و آن خودشیفتگی است. کسانی که خود را مبرای از خطا و اشتباه میپندارند و غیر خود را آلوده به همه اشتباهات و خطاها میانگارند؛ غافل از آنکه نه آنان مطابق توهمشان مثل برف سفیدند؛ نه دیگران مثل نیمهشب، سیاه!
برای حرکت روبهجلو باید حدود و ثغور و افراد و مصادیق تفریط و خودباختگی مشخص شود؛ از طرفی باید افراط و توهمات و القائات خودشیفتگی نیز احصا شود تا خودباوری، اعتدال حقیقی و رفتار عالمانه بر فرد و جامعه حکمفرما شود.
سید عطاءالله مهاجرانی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد نوشت: انتخابات مجلس دوازدهم در روز جمعه ۱۱ اسفندماه امسال برگزار میشود. برای من نام مجلس و انتخابات مجلس و کار در مجلس یا با مجلس دوستداشتنی است! دوره اول (خرداد ۱۳۵۹ تا خرداد ۱۳۶۳) نماینده مجلس بودم و دوازده سال هم معاون حقوقی و امور مجلس نخست وزیر و رییسجمهور بودم، بعد هم از مجلس رای اعتماد گرفتم، استیضاحم هم که به معنی بقای رای اعتماد بود، ماجرا شد! میخواهم بگویم به چند اعتبار مجلسی بودهام و علاقهمند به انتخابات فراگیر و ملی و تشکیل مجلسی دانا، کارشناس و البته انقلابی و نیرومند. آیا چنین چشمانداز روشنی را در پیشرو میبینیم؟ به هزار و یک دلیل تواناترین و کارشناسیترین مجلسی که در تاریخ هر یازده دوره مجلس شورای اسلامی تشکیل شده، همان مجلس دوره اول بوده است که فعلا درصدد سنجش نیستم. اما مجلس اول سه مشخصه بسیار مهم داشت.
یکم: مردم به شکل طبیعی و واقعی مجلس را از خود میدانستند و امام خمینی هم مجلس را «عصاره فضایل ملت» نامید. مردم به محض بروز بحرانی یا مشکلی در برابر مجلس جمع میشدند. تا قبل از خرداد سال ۱۳۶۰، آمد و رفت مردم به مجلس و دسترسی به نمایندگان آسان و عادی بود. بسیاری از مردم، به ویژه شهرستانیها که با نمایندگان قرار داشتند، به داخل مجلس و حتی به رستوران مجلس میآمدند، همراه با نماینده چای مینوشیدند یا غذا صرف میکردند. اصلا گاهی ملاقاتکننده با نماینده درون ساختمان مجلس میآمد و نماینده را پیدا میکرد و با او حرف میزد. یکبار دیدم بهآذین، نویسنده و مترجم مشهور در داخل مجلس، کنار صندلی دکتر گلزاده غفوری، نماینده تهران روی زمین نشسته و دارد با او گفتگو میکند. بهآذین را میشناختم، اما تا آن روز او را از نزدیک ندیده بودم. عضو هیات رییسه بودم، رفتم سلامی و کلامی و او را برای ناهار دعوت کردم! مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی هم سلام و احوالپرسی گرمی با بهآذین کرد و از بهآذین به عنوان یاران زندان (اصحاب سجن) نام برد.
دوم: مجلس اول اکثریت داشت و اقلیت، هر دو واقعی و اصیل و صادق بودند و چهرههای شناخته شده انقلاب در هر دو جمعیت اکثریت و اقلیت دیده میشدند. مهندس بازرگان، دکتر یدالله سحابی، مهندس عزت سحابی، مهندس معینفر، مهندس هاشم صباغیان، دکتر احمد صدر و حاج سید جوادی به عنوان چهرههای شاخص اقلیت مجلس، موجب اعتبار مجلس اول بودند.
سوم: هیچ نمایندهای دنبال سود شخصی و منفعت نبود. نگاه و جهت نمایندگی با خدمت به مردم و انقلاب و نظام تحقق مییافت. زندگی نمایندگان ساده و شبیه مردم بود. نمایندگانی بودند که ماشین نمیگرفتند یا بخشی از حقوق یا همه حقوق خود را برمیگرداندند.
چگونه میشود، مجلسی نزدیک به مجلس اول ساخت؟ وقتی فضای انتخاباتی عادلانه و رقابتی و توام با حفظ کرامت و شخصیت نامزدها شکل بگیرد. اگر فضا به گونهای باشد که افرادی که توانایی و دانش و تخصص مناسب و تجربه لازم را برای نمایندگی دارند؛ اما بیم ردصلاحیت یا عدم احراز صلاحیت! داشته باشند، نمیآیند. چنانکه در فضای موجود و اگر همین فضا تداوم یابد، بسیاری نمیآیند، به ویژه وقتی جریان تند غوغاسالاری در فضای سیاسی کشور شکل میگیرد که چهرههای شاخص جریان اصولگرایی مانند دکتر علی لاریجانی و مهندس محمدرضا باهنر هم ناخالص و غیرخودی تلقی میشوند، حساب دیگران با کرامالکاتبین است.
حامد رحیم پور طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با تیتر آن سوی مبادله زندانیان و پول! نوشت: ایران و آمریکا در موضعگیریهای جداگانهای و به صورت رسمی اعلام کردند که در ارتباط با تبادل زندانیان بین دو کشور و همچنین آزادسازی چند میلیارد دلار از داراییهای ایران که برای چندین سال به طور غیرقانونی در کره جنوبی به بهانه تحریمهای واشنگتن علیه تهران توقیف شده بود، به توافق رسیدهاند و روند این دو موضوع آغاز شده است. البته مذاکرات ایران و آمریکا بر سر مبادله زندانیان دو کشور همزمان با مذاکرات وین، انجام شد، ولی با توقف مذاکرات هستهای و شروع اغتشاشات در ایران که غربیها روی آن برنامهریزی کرده بودند، گفتگوها تا مدتی متوقف شد، اما در ماههای اخیر با وساطت عمان و قطر مذاکرات درباره آزادی زندانیان دوباره از سرگرفته شد و در نهایت به توافقاتی در این زمینه دست پیدا کردند. توافقی که جزئیات آن برخلاف دفعات قبل تا شروع مراحل اجرایی به طور محرمانه حفظ شده بود. اگرچه در بیانیه کاخ سفید هیچ اشارهای به آزادی ۵ ایرانی در آمریکا نشده؛ کما این که در بیانیه ایران نیز بر آزادی زندانیان ایرانی تمرکز شده و درباره آزادی زندانیان آمریکایی تنها به این عبارت اکتفا شده است: «زندانیان مدنظر آمریکا همچنان در ایران حضور دارند.»
از طرفی دیگر؛ برآورد دقیقی نیز دربیانیهها و رسانههای رسمی در خصوص میزان منابع آزاد شده ایران بر اساس این توافق ارائه نشده است. این رقم از ۶ میلیارد دلار گرفته تا بیش از ۱۰ میلیارد دلار ذکر شده است، اما بدیهی است که دولت برای پرداخت واردات کالاهای اساسی مشکلات مالی دارد که آزادسازی منابع برای واردات کالاهای اساسی بخشی از این مشکل را در مقطع فعلی حل میکند. طبعاً با آزادسازی این پولها، ارزهایی که از مسیر دور زدن تحریم و ... به صورت تهاتر به دست میآید به منابع کشور اضافه میشود. افزون بر این، یکی از مشکلاتی که کارشناسان همواره به آن انتقاد دارند، تکیه بیش از حد کشور بر امارات و درهم آن به عنوان پایه واردات کالاهای اساسی به کشور است. هرچند ایده آل این بود که اموال مسدود شده به تهران تحویل نقدی شود، اما حالا نیز انتقال بخشی از سیکل ارزی به قطر و عمان این وابستگی را در کوتاه مدت کاهش میدهد و استفاده از یورو، وابستگی به نظام دلاری را تداوم میبخشد.
افزون بر این، رویکرد اصلی آمریکا در پرونده تبادل زندانیان این بود که این توافق در قالب احیای برجام دنبال شود. تیم بایدن قصد داشت که بخشی از امتیازها را در آن قالب فروخته و ستانده را از داده در توافق بیشتر کند. مقاومت ایران این استراتژی بایدن را خنثی کرد. با این حال باید مبتنی بر تجربه اجرای برجام، توافق اخیر را نیز بر مبنای دستاوردهای واقعی و مورد نیاز اقتصادی پیش ببرد. به عبارتی مانند دولت روحانی نباید جنبههای سیاسی بر بخش اقتصادی غلبه یابد که این بزرگترین آفت چنین توافقی خواهد بود. اما چنین توافقی از نظر سیاسی نیز در نقطه مقابل خواست اپوزیسیون جمهوری اسلامی قرار دارد که طی یک سال گذشته خواستار محدود شدن روابط غرب با ایران شده بودند. اکنون با این توافق پیام ناامیدکنندهای در سطح عمومی برای براندازان صادر شده است.
همان طور که اشاره شد سال گذشته همین ایام مذاکرات تبادل در حال انجام بود، اما به دنبال اغتشاشات، فرایند آن متوقف شد. اگرچه چندی بعد آمریکاییها با برقراری آرامش در ایران تلاش کردند بیسرو صدا با ارائه سیگنالهایی مثبت، مذاکرات را فعال کنند، اما نهایی شدن این فرایند کمتر از یک ماه به سالگرد اغتشاشات نشان میدهد آمریکاییها هم از جان گرفتن دوباره پروژه آشوب ناامید هستند. به هر حال، ️آزاد کردن بخش قابل توجهی از پولهای بلوکه شده ایران آن هم در آستانه سالگرد اغتشاشات سال ۱۴۰۱، آثار مثبت و فوری بر ثبات و آرامش بازار ایران میگذارد. افزون بر این، این توافق موجب بیاعتبار شدن بیشتر آمریکا نزد متحدانش در منطقه نیز خواهد شد. آمریکا در حالی که مقاماتش هر روز به یک کشور سفر میکنند و به مسئولان آن کشور فشار میآورند که با ما همکاری نکنند یا ایران را ناامن کنند و ... حال خود با ایران توافق کرده است و طبعا این سوال در ذهن سیاستمداران سایر کشورها پدید میآید که وقتی خود واشنگتن با تهران معامله میکند، چرا ما نباید این کار را بکنیم؟
هر چند این توافق و توافقهایی از این دست به آن معنا نخواهد بود که آمریکا تلاش خود را برای تضعیف ایران و تحریک و پشتیبانی مخالفان متوقف خواهد کرد. درمقابل شاید بتوان گفت اصلیترین ایراد این توافق، اجرا در زمان افزایش فشارهای منطقهای آمریکایی هاست. شواهد متعددی وجود دارد که نشان میدهد نظم سنتی در منطقه با تغییر نقش بازیگران اصلی و همچنین اضافه شدن مولفههای جدید در حال دگردیسی است. در چنین شرایطی آمریکا به عنوان کشوری که بر اساس تجربیات گذشته همواره در تنگناهای سیاسی و امنیتی سعی میکند با استفاده از رویکردهای نظامی به اهداف خود دست یابد، بازی جدیدی را آغاز کرده که میدان آن از شرق سوریه تا افغانستان و خلیج فارس گسترده شده است. آنها با اعزام نیرو به منطقه در حال طراحی یک کارزار رسانهای و تلاش برای ایجاد ناامنی در کشور در هفتههای آتی یا انجام حرکات ایذایی و تروریستی علیه مقاومت هستند و اجرای این توافق هر چند در جهت خلاف آن تلاشهاست، اما پیامی منفی نیز در خود دارد، اگر چه باز هم عمل گرایی مذاکره کنندگان و تلاش دولت برای انتفاع اقتصادی با ابزار مذاکره و دیپلماسی قابل تحسین است.