به گزارش «تابناک»؛ روزنامه های امروز سه شنبه دوازدهم مردادماه در حالی چاپ و منتشر شدند، بررسی گزینههای اصلی شهرداری تهران، افزایش شکاف طبقاتی در ایران، بالا رفتن قربانیان کرونای دلتا در ایران، اظهارات برخی از اعضای کابینه دوازدهم در روز آخر دولت در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در شماره امروز را مرور می کنیم؛
روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی در شماره امروز در سرمقاله امروز خود نوشت: ترسیم نقشه راه سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی توسط امام خمینی در روزهای اوجگیری انقلاب اسلامی در سال 1357 با شعار مهم و فراگیر آن روزها یعنی «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» یکی از اساسیترین عوامل درهم شکسته شدن رژیم فاسد و وابسته پهلوی و به پیروزی رسیدن قیام مردم علیه آن رژیم بود. این پیروزی، علاوه بر نفی رژیم استبدادی و دستنشانده پهلوی، پیام مهمی هم برای دو قطب استعمارگر آن روز بینالمللی یعنی اردوگاه سرمایهداری غرب به سرکردگی آمریکا و بلوک ماتریالیستی کمونیستی شرق به سرکردگی شوروی داشت. به همین دلیل بود که نام آمریکا و شوروی نیز در شعارهای انقلابی مردم به عنوان دو قطب خائن و ضد ملتها بهویژه ضد ملت ایران بر سر زبانها بود.
درباره خیانتهای آمریکا و سایر قدرتهای استعماری غربی مطالب زیادی در ادبیات سیاسی انقلاب اسلامی در طول چهار دهه گذشته مطرح شده و به همین دلیل اکنون نیازی به تکرار آنها نداریم. اما درباره اردوگاه شرق هرچند در مقطعی از تاریخ نظام جمهوری اسلامی بهویژه دوران جنگ تحمیلی مطالبی گفته و نوشته شد ولی سنگین شدن کفه آمریکا و غرب و نوعی گرایش به شرق در دهههای اخیر موجب شد خیانت اردوگاه شرق تا حدود زیادی به پستوی فراموشی سپرده شود و شعار راهبردی و محوری «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» رنگ ببازد. از آنجا که نقشه راه «نه شرقی، نه غربی» یک راهبرد استراتژیک و همزاد انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی است، نباید اجازه داد این نقشه راه به فراموشی سپرده شود.
دولتهای برجسته اردوگاه شرق در سالهای شکلگیری انقلاب اسلامی، چین و شوروی بودند که امروز آنها را در شمایل چین و روسیه میشناسیم. این هردو دولت از حامیان رژیم شاه بودند و هردو برای حمایت از رژیم پهلوی در برابر قیام مردم وارد عمل شدند ولی نتوانستند کاری از پیش ببرند. در جنگ تحمیلی، صدام از حمایت اردوگاه شرق نیز همانند اردوگاه غرب برخوردار بود. در ماجرای فعالیتهای هستهای، دولت چین حاضر نشد به تعهدات خود عمل کند کمااینکه تمام سرمایهگذاریهای اقتصادی خود در ایران را لغو کرد و بارها نشان داد که قابل اعتماد نیست. همین وضعیت را با روسیه نیز داشتیم کمااینکه این هردو دولت در ماجرای تحریمهای یکجانبه و ظالمانه آمریکا علیه ملت ایران با سوءاستفاده از ظلم آمریکا از فرصت پدید آمده به نفع خود بهرهبرداری کردند. روسیه حتی در همکاری وعده داده شده ساخت واکسن اسپوتنیک در ایران نیز مرتکب خُلف وعده شد.
اینها نمونههایی از عدم پایبندی چین و روسیه به تعهداتشان هستند که به روشنی نشان میدهند شرق نیز همانند غرب غیرقابل اعتماد است و همواره سود خود را محور تعامل با سایر کشورها ازجمله جمهوری اسلامی ایران میداند. این واقعیت نشان میدهد در روابط بینالملل، نقشه راه باید همچنان «نه شرقی، نه غربی» باشد و ما نباید به دلیل بیاعتمادی به غرب وادار به اعتماد به شرق شویم. به این نکته هم باید توجه داشته باشیم که معنای سیاست «نه شرقی، نه غربی» قطع رابطه با شرق و غرب نیست. تفسیر صحیح این سیاست اینست که بدون اتکا به این دو بلوک، با آنها تعامل داشته باشیم و در این تعامل همواره حفاظت از منافع خود را اصل بدانیم. به این واقعیت نیز توجه و باور داشته باشیم که ما انسانهای رشیدی هستیم و میتوانیم در تمام عرصهها ازجمله مذاکره با دولتها از منافع کشورمان دفاع کنیم و زیر بار تحمیلها نرویم.
جلال خوش چهره در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان بازی زیرکانه اسرائیل نوشت: تلآویو فرصت را غنیمت شمرده و بازی زیرکانهای را علیه تهران آغاز کرده است. اسرائیلیها با بهانه کردن حمله به کشتی «مرسر استریت» این بار علاوه بر تهدیدهای معمول خود در اقدام تلافیجویانه، دو حرکت توامان را علیه تهران دنبال میکنند: تلاش برای اجماعسازی در جامعه بینالمللی و دراینحال، تشویق بیاعتمادی عمومی به سیاستها و تعهدات تهران درصورت هرگونه توافق احتمالی در چارچوب برجام که ممکن است با استقرار دولت جدید در ایران ایجاد شود.
اگرچه تهران هرگونه دخالت در حمله پهپادی به کشتی تجاری مرسر استریت را رد کرده و هدف این اتهام را به ادعاهای اسرائیل برای تخریب چهره ایران نزد جامعه جهانی مربوط میداند، اما تایید این اتهام از سوی واشنگتن، لندن و بخارست میتواند فضای عمومی را در جامعه بینالمللی علیه اعتبار و چهره تهران با تحریک بیشتری همراه کند. تلآویو برخلاف رفتار گذشته خود که با درک ناامیدی از همراهی متحدان غربیاش؛ به ویژه واشنگتن و لندن، به اقدامهای خرابکارانه علیه تاسیسات هستهای و یا ترور دانشمندان ایرانی دست میزد، اکنون با تشخیص فضای تنشآلود در تعاملات ایران و طرفهای غربی در گفتوگوهای برجامی در وین، میکوشد از فرصت ایجاد شده در دور کردن هرگونه احتمال بازگشت به گفتوگوهای پیش برنده، بهرهبرداری کند. این فرصت در نگاه تلآویو از آن رو غنیمت شمرده میشود که دولت حسن روحانی به رغم همه تلاشهایش برای ایجاد توافق در گفتوگوهای وین، سرانجام بدون کامیابی در این امر، جای خود را به دولت تازهکاری داده است که هنوز روشن نیست چه سیاستی را در قبال برجام خواهد داشت. علاوه براین، انجماد در روند گفتوگوهای وین و آغاز دور تازه چالشها میان تهران و واشنگتن، تلآویو را به صرافت انداخته که با ایجاد اجماع علیه آنچه تهدیدهای امنیتی تهران میخواند، احتمالات بازگشت به گفتوگوها را هرچه بیشتر کمرنگ کند.
اسرائیلیها برای همراه کردن دولتهای ایالاتمتحده و بریتانیا در فاز نخست اجماعسازی علیه تهران، دست به ابتکارهای تبلیغاتی گسترده زدند. آنان توانستند با ایجاد فضای تبلیغاتی گسترده و رایزنیهای خود، سرانجام واشنگتن و لندن را به واکنش صریح علیه تهران واداشته و در ادامه آن، دولت رومانی را نیز با خود همراه کنند. در همین بستر، هدف دیگر تلآویو- و بیگمان واشنگتن - ناکارآمد کردن خواست تهران بر ضرورت دادن تضمینهای لازم از سوی دولت «جو بایدن» برای توافق احتمالی در وین است. به عبارت دیگر، با تشدید فشارها و ایجاد «بحران اعتبار» علیه ایران در جامعه بین المللی، القای این باور دنبال میشود که طرف اصلی برای دادن تضمین لازم در انجام تعهدات برجامی، باید تهران باشد؛ زیرا در حال حاضر این طرف ایرانی است که تهدیدهای خود را متوجه امنیت کشتیرانی و ثبات منطقهای کرده و میتواند در آینده نیز چنین کند.
رفتار تلآویو درپی حمله به کشتی مرسر استریت، برخاسته از تغییر تاکتیکی متناسب با رویکرد دولت بایدن است. اسرائیلیها دریافتهاند که اوضاع با دوران «دونالد ترامپ» و اقدام با دستهای باز تفاوت کرده است. بنابراین آنان برخلاف گذشته، میکوشند از دیپلماسی فعال به اقدامهای ایذایی احتمالی مانند آنچه در گذشته میکردند، نزدیک شوند. واداشتن و همراه کردن واشنگتن و لندن برای بردن پرونده کشتی مرسر استریت به شورای امنیت سازمان ملل متحد، ایدهآل تلآویو خواهد بود. در این صورت، بر شدت تنشها میان تهران و جامعه بینالمللی افزوده شده و روزنهها برای بازگشت به برجام نیز هرچه بیشتر بسته خواهد شد. در این میان باید دید که واشنگتن و لندن تا کجا با تلآویو در تعقیب سیاستهای تخریبگرانهاش همراه میشوند. آیا واشنگتن و لندن از بهانه کشتی مرسر استریت و پرخاشهای تلآویو به عنوان یک تیغ برای واداشتن تهران به عقب نشینی از شروط خود در بازگشت به برجام، استفاده میکنند؟ یا سیاستهای اخیر آنها در چارچوب تغییر در رویه تعاملی با تهران قابل تفسیر است؟
سکوت دیگر اعضای تروئیکای اروپایی گفتوگو کننده با تهران در وین در قبال حادثه کشتی مرسر استریت، نشان از احتیاط آنان در پرهیز از افتادن در چالهای دارد که اسرائیلیها علیه آینده برجام نیمه جان کندهاند. اگر تروئیکای اروپایی در این کارزار همراه شوند، آنگاه تلآویو با آسودگی بیشتری روبرو خواهد بود و اگر به سکوت خود ادامه دهند، اسرائیلیها همچنان در ایجاد اجماع و تشویق بحران اعتماد عمومی به تهران با مانع روبهرو هستند.
آنچه معلوم است اینکه تلآویو با درک تغییرات در سپهر سیاست جهانی، بازی زیرکانهای را علیه تهران دنبال میکند.
روزنامه شرق در بخشی از سرمقاله امروز روزنامه شرق با عنوان دیپلماسی در کابینه رئیسی نوشت: اجماع نخبگان اقتصادی اعم از مسئولان اجرائی یا دانشگاهیان و اقتصاددانان آگاه از سازوکار نظام پولی حاکم بر جهان بر این است که بدون عبور از گردنه FATF راه به جایی نخواهیم برد و قفل تعامل پولی و مالی با جهان باز نخواهد شد. با وجود همسویی سیاسی چین و روسیه با ایران، این دو به صراحت و تکرار به ما گفتهاند در فقدان پیوستن ایران به سازوکار FATF نمیتوانند با ایران تبادلات مالی داشته باشند؛ مضافا اینکه هیچ کشوری وارد همکاری جدی اقتصادی با ما نخواهد شد و ایران همچنان بهشت دلالان و کاسبکاران تحریم خواهد بود. تردید نباید کرد. تکیه بر قدرت اقتصادی چین به دلیل هژمونی آمریکا بر نهادهای بینالمللی از یک سو و حجم تجارت چین و آمریکا از سوی دیگر، سرابی بیش نیست. بدون توافق پایدار با آمریکا، سالهایی دشوارتر و شوکهایی بهمراتب مخربتر پیشروی اقتصاد کشور خواهد بود؛ چالشهایی که زنگ خطری جدی برای دولت رئیسی و طبعا کشور است.
- تعیین تکلیف روش و نوع «تعامل با آمریکا» از دیگر موضوعات مهم و تعیینکننده در رویکردهای سیاست خارجی در شرایط نوین و پس از تکیه رئیسی بر صندلی پاستور است. موضوعی که بیش از چهار دهه محل بحث و مناقشه است و هنوز هم نفیا و اثباتا راهبردی برای آن تدوین نشده و تا زمانی که تعامل با آمریکا ذیل کدخداپرستی و... تعریف شود، هیچ مهرهای در صفحه شطرنج روابط حرکت نخواهد کرد. به نظر میرسد زمان آن فرا رسیده که موضوع کاهش تنش با آمریکا و نه لزوما برقراری روابط، در دستور کار دولت جدید قرار گرفته و از دریچه «منافع ملی» به آن نگریسته و تصمیمات راهبردی اتخاذ شود. تنشزدایی و گفتوگو بر سر مسائل مورد اختلاف بین دو کشور در فضای بیاعتمادی مطلق کنونی که هر روز بر طبل آن نواخته میشود و هر اتفاق کوچک به عاملی برای تشدید بحران و تقابل بین دو کشور تبدیل میشود، راهبردی منطبق با واقعیتهای حاکم بر جهان و عبور عزتمندانه از شرایط دشوار کنونی است. شرایط بیبدیل همسویی اکثریت نهادهای قدرت با رئیس قوه مجریه، بهترین موقعیت برای حاکمیت برای رهایی از دغدغهای است که تاکنون به جناحبندیهای سیاسی و اختلافات جناحی و اینکه کدام جناح صلاحیت و اهلیت مدیریت مذاکره را دارد، سنجاق شده بود. شرایط کنونی ارزش فکرکردن و بازنگری در این مهم را فراهم کرده است.
- بهبود روابط با همسایگان از دیگر موضوعات مهم و مغفول در چند سال اخیر در روابط خارجی کشور است. پالسهای مثبت رئیسجمهور منتخب در این رویکرد و پاسخ هرچند محتاطانه گیرندگان پیام، نشانههای خوبی برای برونرفت از شرایط کنونی و آغاز فصلی نو در رابطه با کشورهای همسایه است. نگرانی اصلی در این مسیر، در سه محور است؛ اول، هژمونی غرب و تبعیت این کشورها، دوم، نگرانی آنها از عدم تغییر رفتار و راهبرد ایران و سوم، نقش نهادهایی که مدیریت میدان در سیاست خارجی در دست آنهاست. راهکار دو مورد اول، دیپلماسی و مذاکره جدی با این کشورهاست. در موضوع سوم اما ارزیابی دقیق از هزینه - فایده وضعیت در رابطه با برخی کشورهای منطقه، میتواند راهگشا باشد. نگرش یکسویه به وضعیت نظامی عربستان در یمن، بدون برخورداری از تحلیل دقیق از دلایل آمادگی این کشور برای مذاکره، نتیجهای جز استمرار وضعیت کنونی ندارد و رقابت ایران و عربستان در یمن باخت-باخت به دو کشور است و بازنده اصلی آن مردم یمن هستند که در وضعیت اسفناکی زندگی میکنند. پررنگترشدن نقش دیپلماسی و حضور سیاستمداران در مذاکراتی که در بغداد آغاز شد و ظاهرا بهرغم اختلافها همچنان ادامه دارد، میتواند روزنههای توافق را پررنگتر کند.
- در یک جمعبندی خلاصه به تبعیت از سه اصل «حکمت، عزت و مصلحت» بهعنوان راهبرد عملیاتی نظام در سیاست خارجی و در پرتو راهبرد جدید آمریکا در خروج از منطقه و تمرکز برای مقابله با چین و روسیه، شرایط برای بررسی تغییر نگاه در راهبردهای سیاست خارجی فرا رسیده است. محاسبه کارشناسانه و فارغ از هیجان و تابوهای ذهنی پیشساخته که زمان رهایی از آن مدتهاست سپری شده و تمرکز بر رهایی از وضعیت شکننده داخلی و قرارگرفتن در ریلهای رشد و توسعه کشور، از مسئولیتهای اصلی رئیسجمهور منتخب در تدوین راهبردهای سیاست خارجی در شورای عالی امنیت ملی است. استمرار وضعیت کنونی نتیجه محتومی جز اتلاف منابع، ازدسترفتن فرصتهای توسعه و لاجرم عقبافتادگی، تعمیق مشکلات داخلی و تحمیل هزینههای کلان برای دستاوردهای اندک نخواهد داشت. درک این واقعیت که همچون بسیاری از کشورهای جهان اعم از قدرتهای اقتصادی مانند چین و هند یا کشورهای مسلمان مانند مالزی و اندونزی میتوان با جهان و به شمول آن آمریکا روابطی به دور از تشنج داشت ولی تابعی از متغیر سیاستهای واشنگتن نشد، چندان معادله پیچیده و حلنشدنیای نیست. برونرفت از این بنبست، نیازمند تغییر در نگرشها و رویکردها و اولویتبخشی به منافع مردم و توسعه کشور است.