به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه ۲۱ تیرماه در حالی چاپ و منتشر شدند که قرارداد ۲۵ساله ایران و چین و بحثها و تحلیلها پیرامون آن یکی از اصلیترین محورهای تحلیلی بیشتر روزنامههای امروز است؛ موضوعی که با تیترهایی همچون «ایرانستیزی پشت سپر چینهراسی» (شرق)، چرا با توافق راهبردی مخالفم؟ (اعتماد)، عصبانیت آمریکا و غربگرایان از دور زدن تحریمها (کیهان)، ملاحظاتی درباره یک سند همکاری (ابتکار) و سریال شایعه سازی این داستان؛ چین (ایران) در صفحات نخست روزنامهها برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم.
عباس عبدی در بخشی از یادداشت امروز خود با عنوان چرا با توافق راهبردی مخالفم؟ در شماره امروز روزنامه اعتماد نوشت: نفس ورود به این توافقات به منزله رویکرد جدیدی در کشور است که از وضعیت تافته جدا بافته بودن خارج میشود و این نکته مهمی است. حتی آغاز آن با چین نیز مشکلی ندارد. هم به لحاظ امکانات و تواناییهای چین و هم به لحاظ سوابق نسبی مثبت در روابط میان دو کشور این اقدام مطلوب است. البته مشروط بر اینکه این رویکرد محدود به چین نباشد و با بلوک غرب و روسیه و هند و همسایگان جنوب و سایر قدرتهای منطقهای و اقتصادی نیز میتواند یا بهتر است، گفته شود که باید انجام شود.
ولی چرا مخالفم؟ یک علت آن را در بالا گفتم. فردگرایی و عوامگرایی غالب بر فرآیندهای سیاسی داخلی ایران چنان گسترده است که مانع از ثبات سیاستگذاری و پایبندی به هر نوع توافق بلندمدتی میشود. شکاف درونساختاری نیز مزید بر علت میشود. در حوزه روابط خارجی هیچ نوع وحدت نظری وجود ندارد. در مجموع شرایط برای رسیدن به هیچ توافق راهبردی با کشورهای دیگر فراهم نیست و اگر به هر دلیلی و با فشار و دستور از بالا این توافق رخ دهد، پایدار نخواهد ماند. در نهایت هزینههایش را میدهیم بدون آنکه از منافعش بهرهمند شویم.
علت دوم مخالفتم این است که این رویکرد باید شامل همه کشورهایی شود که میتوانند و میخواهند وارد این نوع توافقات شوند و اگر قرار است که فقط با یک کشور قدرتمند رخ دهد، نتیجهای جز وابستگی نخواهد داشت.
ولی علت سوم مخالفتم مهمتر است. فارغ از اینکه جزییات این توافق چیست و از چه زمانی این توافق مطرح شده اکنون بدترین زمان برای نهایی کردن آن است. در واقع محدودیتهای مالی کشور انگیزه اصلی برای ورود به چنین توافقی است. این محدودیتها موجب میشود که انگیزه اصلی توافق را جبران کسر بودجه بدانیم. با توجه به ناکارآمدی و فسادی که در تخصیص منابع وجود دارد هر گونه ورود سرمایه به ایران در شرایط کنونی جز اتلاف آنها و بدهکار کردن کشور، نتیجه دیگری نخواهد داشت. کافی است که بدانیم در دوره طلایی اصولگرایان یعنی احمدینژاد (۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲) ۷۰۰ تا ۸۰۰ میلیارد دلار درآمدهای نفتی را اتلاف کردند و هیچ اشتغالی نیز اضافه نشد. اکنون هم اگر هزار میلیارد دلار پول چینیها وارد ایران شود هیچ اتفاق مهمی رخ نخواهد داد جز آنکه برخلاف گذشته، که آن ۸۰۰ میلیارد را از منابع زیرزمینی خوردند، این بار هزار میلیارد باید بدهکار چین یا هر کشوری دیگری شویم. بدون اصلاحات سیاسی داخل کشور هیچ اقدام خارجی نمیتواند مفید باشد. علت شکست برجام منحصر به بدقولی امریکاییها نمیشد بلکه ضعف پیریزیهای سیاسی داخلی آن هم بود. بنابراین فارغ از اینکه این توافق با چین باشد یا کشوری دیگر و فارغ از اینکه جزییات آن چه باشد در شرایط کنونی و با وجود ضعف عمومی و نیز وضعیت ناپایدار سیاسی هر نوع توافقی از این گونه به زیان کشور است و ابتدا باید اصلاحات جدی داخلی را ایجاد کرد سپس به مسائل خارجی پرداخت.
محمد صرفی در بخشی از یادداشتی با عنوان تپه به تپه تا ترکمنچای آمریکایی؟! در شماره امروز روزنامه کیهان نوشت: مراودات خارجی با سایر کشورها از طریق توافقات دو یا چندجانبه یکی از راههای ایستادگی مقابل فشارهای اقتصادی آمریکاست اما همه آن نیست. مهمتر از آن مسائل داخلی کشور است که دو جنبه روانی و عینی دارد. ظاهراً کل پیشنهاد نخستوزیر ژاپن که سال گذشته به ایران آمد اعتباری ۵ میلیارد دلاری بوده و مبلغ وامی که ما از صندوق بینالمللی پول درخواست کردهایم نیز همین بوده است. آنچه اروپاییها در مذاکرات خود با طرف ایرانی عرضه کردهاند هم آنقدر اندک است که بیشتر به توهین میخورد تا پیشنهادی برای تامل کردن. چرا میگوییم مسائل و روندهای داخلی و حس روانی مردم مهمتر از مسائل و پیشنهادات خارجی است؟ برای نمونه فقط به یک مورد اشاره میکنیم.
این روزها یکی از دادگاههای مفسدان اقتصادی مربوط به خریداران شرکت هفتتپه است. جوانکی که به همراه شریک فراری خود در فرایندی عجیب شرکت دولتی را خریده و به زبان سادهتر بالا کشیده و به نام ارتقای تولید یک و نیم میلیارد دلار ارز دولتی دریافت کرده اما یک قران آن خرج شرکت و کارگران نمیشود. بلکه در بازار آزاد با چند برابر قیمت بهفروش میرسد. ژاپنیها برای ما پیشنهاد ۵ میلیارد دلاری میآورند و از صندوق بینالمللی پول همین میزان وام درخواست میکنیم -که با مخالفت آمریکا نمیدهند-، اما به جوانکی یک و نیم میلیارد دلار ارز دولتی میدهیم!
نتیجه این نوع مدیریت را امروز به عینه میبینیم. کارگران مظلوم هفتتپه برای دریافت حقوق چندین ماهه خود باید دست به اعتراض و راهپیمایی بزنند و اولین حرفشان هم این باشد که رسانههای داخلی بخصوص صدا و سیما صدایشان را به گوش مسئولین برساند و از بیبیسی و من و تو و سایر کفتارهای رسانهای دشمن اعلام برائت کنند. شرکتی که خریدارانش چنین مبلغی از ارز دولتی را به جیب زدهاند، کارگرانش چند ماه حقوق نمیگیرند. هفتتپه تنها یکی از تپههای بیتدبیری است و اگر بخواهیم لیست اینگونه بیتدبیریها را ردیف کنیم، مثنوی هفتاد من کاغذ میشود.
اگر ۱۸ میلیارد دلار ارز دولتی را برای واردات همه رقم کالایی-حتی غذای سگ و گربه و دسته بیل و... -با دلار ۴۲۰۰ تومانی بر باد نمیدادیم، لازم نبود برای ۵ میلیارد پیش صندوق بینالمللی پول دستمان را دراز کنیم یا آقای آبه از آن سوی دنیا تا تهران بیاید و از طرف آمریکا بگوید ۵ میلیارد بگیرید و بدهید برود و خلاص! مذاکره و توافق با چین نیز از این قاعده عقلی و منطقی بیرون نیست. هرچقدر اوضاع کشور و مردم سر و سامان بیشتری داشته باشد، میتوان محکمتر پشت میز نشست و حرف زد و از منافع کشور دفاع کرد. البته اینجا یک مسئله دیگر هم وجود دارد. برخیها بدشان نمیآید تپههای مختلفی از بیتدبیری عامدانه را یکی پس از دیگری ایجاد کنند تا در نهایت کشور را به یک ترکمنچای آمریکایی برسانند.
مسیح مهاجری مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان گفتا ز که نالیم؟ نوشت: مردم جهان نباید اشتباه یک قرن قبل را تکرار کنند. در سال ۱۲۹۷ هجری شمسی (۱۹۱۸ میلادی) یکی از شدیدترین بیماری واگیردار تاریخ که آنفولانزای اسپانیائی بود رخ داد که دو سال طول کشید. این بیماری ۵۰۰ میلیون نفر را مبتلا کرد و ۵۰ میلیون نفر را کشت. در آن واقعه، چون مردم از قرنطینه و رعایت سایر دستورالعملهای بهداشتی موج اول خسته شده بودند، به زندگی عادی خود برگشتند، ولی بعد از چند هفته، موج دوم بیماری به جان مردم افتاد و جان دهها میلیون نفر را گرفت.
با بیماری کرونا هماکنون دولتها و ملتها درست همان رفتاری را میکنند که یک قرن قبل با آنفولانزای اسپانیائی شد. برای آنفولانزای اسپانیائی هیچ داروئی کشف نشد و بعد از دو سال خود به خود پایان یافت. با شباهتهائی که میان رفتار امروز ملتها و دولتها با کرونا و رفتار ملتها و دولتهای یک قرن قبل با آنفولانزای اسپانیائی وجود دارد، به نظر میرسد اکنون اشتباه آن زمان درحال تکرار شدن است و خطر بزرگی همه را تهدید میکند.
در کشور خودمان، تازهترین مطلب قابل تامل، سخنان شکایتگونه چهارشنبه گذشته وزیر بهداشت و درمان است که در کنار مشکلات اقتصادی، بیتوجهیها به دستاوردهای مقابله با کرونا در ماههای اول را از دلایل اوج گرفتن دوباره این بیماری دانست.
سخنان وزیر بهداشت از این نظر قابل تامل است که از روز اول شکلگیری ستاد ملی مقابله با کرونا اختیارات کامل و جامعی به این ستاد داده شد و از همان زمان نقش دو نفر در این ستاد بسیار برجسته بود؛ رئیسجمهور و وزیر بهداشت و درمان. اختیارات ستاد بقدری جامع و گسترده بود که تمام ارکان نظام با آن همراهی کردند و کلیه امکانات به خدمت گرفته شدند. سابقه ندارد بزرگترین ارکان مذهبی، سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی کشور یکجا و همزمان در اختیار یک ستاد قرار گرفته باشند و خود را تابع تصمیمات آن بدانند. این واقعیت مبارک در ماجرای مقابله با کرونا اتفاق افتاد و ستاد ملی مقابله با کرونا با چنین جایگاه و اختیاراتی شکل گرفت و شروع به کار کرد.
جالب است که رسانههای کشور، اعم از رسانه ملی، رسانههای مکتوب و فضای مجازی، تمامقد به کمک ستاد شتافتند و با تمام توان خود از یکطرف برای اجرائی شدن تصمیمات ستاد تلاش کردند و از طرف دیگر با موانعی که عدهای بر سر راه ستاد به وجود میآوردند، مبارزهای جدی کردند. مردم نیز با ستاد همراهی کردند و برای اجرای مصوبات ستاد سنگتمام گذاشتند. تلاشهای جهادگونه کادر درمانی کشور هم که واقعاً ستودنی و تاریخی بوده و هست.
با توجه به چنین زمینه مساعدی، چرا آنهمه موفقیت که درحال شکل گرفتن بود، یکباره تبدیل به یک بازگشت غمبار به دامن ویروس کرونا شد؟ در این زمینه، وزیر بهداشت و رئیسجمهور نمیتوانند زبان به گلایه بگشایند، آنها باید به سوالها پاسخ بدهند.
مشکلات اقتصادی و مزاحمت آن در برابر اجرائی شدن مصوبات ستاد برای همه قابل درک و فهم است، ولی نکته مهم اینست که تمام مزاحمتها به مسائل اقتصادی مربوط نمیشوند. ستاد ملی مقابله با کرونا در هفتههای اول، بدون آنکه با این و آن تعارف کند تصمیمات مهمی گرفت و برای عملی ساختن مصوبات خود، ایستادگی قابل تحسینی کرد. تعطیل کردن زیارتگاهها و نمازجمعهها و مساجد، کار آسانی نبود. مقاومتهای زیادی در برابر این اقدامات صورت گرفت، ولی ستاد توانست با حمایت بالاترین مقامات نظام و همراهی رسانهها، این مقاومتها را درهم بشکند و به موفقیتهای زیادی برسد. متاسفانه این مقاومت دوام نیاورد و کسانی که نقش اساسی را در ستاد برعهده دارند، در برابر خواستههای غیرمنطقی و فشارها در زمینههای مختلف تسلیم شدند و به هشدارها نیز توجهی نکردند. نتیجه این شد که تعداد قربانیان کرونا که در اثر آن موفقیتها در ۵ خرداد به ۳۴ نفر کاهش یافته بود، حالا به ۲۲۱ نفر افزایش یافته است!
بارها تاکید کردیم که آزاد گذاشتن مطلق سفرها، بیتوجهی به وضعیت مترو، اتوبوسها، هواپیماها، بازگشائی پارکها، از سر گرفتن اجرای طرح ترافیک، کاهش محدودیتهای زیارتگاهها و مساجد و نمازهای جمعه، بیتفاوتی در برابر برگزاری عروسیها و عزاداریها و... که به اقتصاد ربطی ندارند کاملاً اشتباه بوده و بخش مهمی از انتقال ویروس کرونا را سبب شدهاند. امروز آقای وزیر بهداشت به جای گلهگذاریها باید به این سوال جواب بدهد که ستاد چرا در برابر فشارها تسلیم شد و تن به لغو محدودیتها داد؟ مسئولان ارشد ستاد ملی مقابله با کرونا، که مسئول جان مردم هستند، باید این روزها به جای گلهگذاریها این بیت از قصیده پرمغز ناصرخسرو را تکرار کنند که:
چون خوب نظر کرد، پر خویش در آن دید
گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست