به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه ۲۶ مردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که تعدادی از آنها در آستانه تعطیلات محرم با تیترهایی همچون ثبت رکورد جدید مرگ با کرونا و ماندن مردم در صف تدفین عزیزانشان، درخواست محاکمه مقصران و آخرین وضعیت افغانستان و حوادث دلخراش فرودگاه کابل بر پیشخوان مطبوعات قرار گرفتند.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
مهرداد احمدی شیخانی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان تور گردشگری طالبان نوشت: این روزها با ماجراهایی که در افغانستان میگذرد، بسیار یاد روزهای مقاومت خرمشهر میافتم. سلاح من یک تفنگ «ام یک» بازمانده از زمان رضا شاه بود و تا روز ۱۷ مهر که برادرم برایم یک تفنگ ژ ۳ تهیه کرد، با همان میجنگیدم. مادرم هم از آخرین زنانی بود که شهر را ترک کرد که روایت حضورش را در داستانی در کتاب داستان همشهری نقل کردهام. برادرم را در یک غروب دلگیر به همراه مادرم و دو سه نفر دیگر، بدون غسل و کفن و با همان لباس خونین، در ۳۰ مهر سال ۱۳۵۹ در گورستان آبادان دفن کردیم. چند سال پیش با دوستی از بازماندگان آن مقاومت، بر اساس مقر نیروها تعداد نفراتمان را با فرض دست بالا محاسبه و به عدد ۱۸۰۰ نفر رسیدیم که مطمئنا نصف این تعداد هم نبودیم. افرادی که یک به یک کشته میشدند ولی پا پس نمیکشیدند و وقتی فرمان عقبنشینی به آن سوی رودخانه و عبور از پل رسید، کسی راضی به عقبنشینی نمیشد. این را گفتم تا مقایسهای باشد با آنچه این روزها در افغانستان میگذرد. قطعا و حتما آنچه در مورد طالبان گفته میشود درست است و کشور ما، صحت آن را در ماجرای حمله به کنسولگری ایران در مزار شریف تجربه کرده، تجربهای که هیچوقت فراموش نمیشود و یکی از زخمهایی است که همیشه بر تن ما خواهد ماند. این روزها، در افکار عمومی کشورمان و به خصوص در بین نخبگان و جمعی از زنان فرهیخته مشاهده میشود، آن فضای تیره آینده کشور افغانستان به ویژه برای زنان آن کشور است. اما آیا اکثریت مردم افغانستان هم چنین تصوری از آینده خود دارند؟
این چند روز ویدیوهای بسیاری از ابراز نگرانی زنان افغانستانی و گفتن از آینده وحشتناک در فضای مجازی منتشر شده است. نگرانی از دست دادن آنچه طی این ۲۰ سال نصیب مردم افغانستان بهطور عام و زنان بهطور خاص شده است. ولی تصویر عینی این دلهره و وحشت در واقعیت بیرون از این ویدیوها کجاست؟ عراق که به ایران حمله میکند، آن دلهره از دست دادن سرزمین و استقرار یک ارتش خونریز را تجربه کردهایم. آن دست بالا ۱۸۰۰ نفر با کمترین تجهزات و پشتیبانی و با اطمینان از اینکه کمک نخواهد رسید، بر سر وجب به وجب خاک خرمشهر خون دادند و زنان بسیاری همچون مادر من حاضر به ترک شهر نمیشدند. اما در افغانستان چه؟ آیا مقاومت قابل اشارهای در برابر این قشون عصر حجری دیدهایم؟ آیا غیر از این است که طالبان در سفری سیاحتی، کل افغانستان را در دو سه هفته تصرف کرده است؟ آن ارتش ۳۰۰ هزار نفری افغانستان و مجهز به مدرنترین ادوات جنگی، به کنار، آیا این ادعای دلنگرانی نخبگان و زنان، جایی به صورت مقاومت بروز یافته؟ چرا هیچ مقاومتی از این جماعت نگران از آینده، نمیبینیم؟ اصلا کسی در مقابل طالبان مقاومت کرد؟ میگوییم افغانستان با طالبان به عصر حجر برمیگردد؛ آخر مگر افغانستان به دوران مدرن رسیده بود؟ کی رسیده بود و چطور؟ با زور و در سایه سرنیزه؟ آیا منظور از دوران مدرن، همین آخرین انتخابات افغانستان بود که از بین ۲۵ میلیون واجد شرایط، کمتر از یک میلیون نفر رای دادند؟ جامعه ما نگرانیها و دغدغههایی دارد که الزاما دغدغههای عموم مردم افغانستان نیست. دغدغهها و آرزوهای خود را به جای دغدغههای مردم افغانستان ننشانیم و بر این اساس شرایط آنجا را تحلیل نکنیم. واقعیت این است که طالبان بدون هیچ مقاومتی از طرف مردم و در یک تور گردشگری، افغانستان را تصرف کرد.
محسن پاکآیین تحلیلگر مسائل بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: اشرف غنی، متحــد آمریکا و وابستهترین رئــیس جمهور افغانستان به غــرب، پس از سالها کرنش در مقابل کاخ سفید، به پایان راه رسید و از کشور خود فرار کرد. گروه طالبان نیز با حداقل تلفات و خسارت و بدون ورود در یک جنگ فراگیر، به کابل آمد و کاخ ریاست جمهوری را در اختیار گرفت. عملکرد و سرنوشت اشرف غنی را شاید بتوان با عملکرد و سرنوشت معمر قذافی رهبر فقید لیبی مشابه دانست. قذافی پس از سالها انقلابینمایی، با امید به لغو تحریمهای اقتصادی، شروط آمریکا و غرب را برای پایان دادن به برنامههای هستهای و توقف برنامههای دفاعی لیبی پذیرفت. او حتی در ادامه کرنش در مقابل کاخ سفید، مسئولیت حمله به هواپیمای خطوط هواپیمایی پانآمریکن و یا حادثه هوایی لاکربی، و پرداخت خسارت به خانوادههای قربانیان را قبول کرد. اما پاداش قذافی این بود که آمریکا با متحد خود انگلستان، اعتراضات مردمی در لیبی را بهانه قرار داد و به کشوری که قبلا خلع سلاح شده بود حمله کرد. اینگونه شد که قذافی پس از پنج سال خوش خدمتی به امریکا، همهچیز حتی زندگی خود را نیز از دست داد. اشرف غنی هم همچون قذافی به آمریکا اعتماد کرد و پس از تصدی ریاست جمهوری به شدت از سیاست مستقل و غیرمتعهدانه افغانستان فاصله گرفت. در دوره وی ساختارهای دولتی و نظامی و امنیتی افغانستان به ویژه ارتش و نیروهای اطلاعاتی، تحت امر آمریکا قرار گرفتند و بر اساس نظرات کاخ سفید اداره شدند. اشرف غنی در اجرای سیاست آمریکا، تحت عنوان عادی سازی روابط با طالبان، زندانیان این گروه را آزاد کرد و موجب خروج طالبان از لیستهای تروریستی، یافتن جایگاه بین المللی و حتی مذاکره با آمریکا شد.
در دوره ریاست جمهوری وی درافغانستان، اقوام تاجیک، هزاره و ازبک و سایر اقوام غیرپشتون، نقش سیاسی خود را از دست دادند و کاملا به حاشیه رفتند. غنی به دستور آمریکا، چشم خود را بر روی انتفال داعش به افغانستان بست و باعث شد تا اعضای این گروه تروریستی پس از شکست در سوریه و عراق، در افغانستان وظایف خود را به نیابت از آمریکا دنبال کنند. اشرف غنی در همسویی با واشنگتن، مناسبات خود با همسایگان و دوستان افغانستان از جمله ایران، روسیه و چین را تضعیف کرد و از زبان فارسی انتقام گرفت. اما آمریکا اشرف غنی را نیز همانند قذافی تنها گذاشت و نقره داغ کرد. ارتش آمریکا پس از بیست سال ناکامی در مبارزه با طالبان، افغانستان را ویران کرد از این کشور خارج شد. ارتش ضعیف افغانستان که قرار بود توسط ناتو به یک ارتش قوی مبدل شود، نیز تنها و رها نظاره گر پیشرفتهای طالبان شد... اینگونه بود که طالبان با وجود عدم برتری نظامی، به راحتی شهرهای افغانستان و بالاخره کابل را تصرف کردند. در این عرصه، مردم افغانستان که دل خوشی از اشرف غنی نداشتند و دیگر گروههای قومی که رئیس جمهور افغانستان را فردی ضعیف النفس و سرسپرده آمریکا میدانستند، فقط به تماشای پیشروی طالبان بسنده کردند. نتیجه حضور نظامی آمریکا و ناتو در افغانستان، فرار رئیس جمهور قانونی این کشور و تسلط طالبان بر افغانستان بود.
امروز افغانستان کشوری با اقوام مختلف که هیچ کدام حائز اکثریت مطلق نیستند، دوران پیچیده و حساسی را طی میکند. تردیدی نیست که طالبان، بخشی از اقوام افغانستان هستند و نمیتوان سهم آنها را در روند تشکیل دولت آینده انکار کرد. نباید فراموش کرد که اصرار طالبان بر خروج نیروهای خارجی از افغانستان و اقدامات عملی این گروه علیه نیروهای بیگانه، علت اصلی خروج آمریکا و ناتو از افغانستان بود. در عین حال، اقوام و گروههای دیگر از جمله تاجیکها، شیعیان هزاره و ازبکها نیز باید در سرنوشت آینده کشور سهیم شوند تا صلح عادلانه و پایدار ممکن گردد. نباید مجاهدت این گروهها در مقابله با اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی را نیز فراموش کرد. سلطه مطلق طالبان بر دولت و مردم افغانستان و ایجاد استبداد نوین به نفع مردم این کشور و منطقه نبوده و آرزویهای مردم افغانستان را برای داشتن یک سرزمین آباد و با ثبات، محقق نمیسازد. طبعا تشکیل دولتی متشکل از همه گروهها و اقوام برای ایجاد ثبات و امنیت در افغانستان مقبول مردم این کشور و داری مشروعیت بین المللی خواهد بود. در این شرایط مناسب است ایران و دیگر کشورهای منطقه به فعالیتهای میانجیگرانه خود ادامه داده و خیرخواهانه به ایجاد یک افغانستان مستقل، با ثبات و آباد کمک نمایند.
مجید ابهری طی یادداشتی در سرمقاله امروز روزنامه آفتاب یزد نوشت: بالاخره عزاداری سیدالشهدا (ع) به داد ما رسید و با وصل کردن دو روز تعطیلی به قرنطینه ۵روزه رسیدیم. کمتر کسی میداند که این گونه تصمیمات در کجا و چگونه گرفته میشود؟ دو روز جلوتر تعطیلی اعلام میشود و صاحبان مشاغل آزاد و دارندگان شغلهای خودگردان حداکثر قید دوروز را زدند و بار وبندیل سفر را بستند و شیپور حمله به سواحل خزر زده اند. این در حالی است که تمهیداتی که باید در این زمینه فراهم میشد عبارت بودند از؛
-اعلام تعطیلی پمپ بنزینها در جادهها برای جلوگیری از حرکت درصد قابل توجهی از هموطنان. البته اگر بنزین آزاد به لیتری صد دلار برسد باز مشتری مخصوص خود را خواهد داشت.
-مسدود نمودن مبادی ورودی وخروجی شهرهای توریست پذیر واعلام رسمی وبدون اغماض ممنوعیت.
در تمام کشورهای جهان قرنطینه (لاک داون) دارای مبانی واصول مشخصی هستند که بدون رعایت آنها این مفهوم تحقق نخواهد پذیرفت. تعطیل نمودن اماکن عمومی از جمله سینماها و مراکز تفریحی ورزشی، ادارات وبانکها، مغازهها وپاساژها و... یکی از وجوه اصلی این قرنطینه میباشد. اما حتی برنامهای برای مطالبات و دیون کسبه به بانکها تهیه نشده، مترو واتوبوسها با همان ازدحام سنتی خود دایر هستند، ترافیک در خیابانهای اصلی غوغا میکند وهیچگونه طرح یا برنامه کمک مالی و جنسی برای اقشار نیازمند و فرودست تدارک دیده نشده است. از همین رو امیدواری به گرفتن نتایج مناسب و کمی مطلوب.
ساده اندیشی و دوری از منطق عقلی و اجتماعی میباشد. درست در محل تلاقی نقل وانتقال دولت قدیم وجدید و تعلل و فرصت سوزی این فاصله هر حادثه و واقعهای قابل پذیرش خواهد بود. ارائه آمار کذب، تعلل وکندی حرکات در پروسه اجرایی سفارش وحمل وترخیص اقلام ضروری و حیاتی، وضع را بگونهای تبدیل کرده که نه تنها فاقد هرگونه سود برای مردم بوده بلکه شرایط قبل وبعد از برخی از اعتراضات را طبیعی جلوه میدهد. آیا دولتمردان یا مسئولین سود یا زیان این تعطیلی را محاسبه کرده و میدانند به نفع کدام جناح و ملت و دولت میباشد؟