به گزارش «تابناک»، مهدی مطهرنیا در گفتوگو با ایلنا، در تحلیل آخرین وضعیت روند احیای برجام و در پاسخ به این سوال که با توجه به سخنان روز سهشنبه مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا مبنی بر قرار گرفتن یک پیشنهاد روی میز برای تهران و واشنگتن و ذکر این مطلب که چنانچه توافق مورد قبول واقع نشود «یک بحران هستهای خطرناک» در انتظار خواهد بود، سناریوهای پیش روی توافق هستهای سال ۲۰۱۵ چه خواهد بود، گفت: پرونده هستهای ایران متوجه یک بحران بینالمللی است؛ بحرانها مرحله تولد، شکوفایی، فروکش و پیامد دارند. هر بحرانی در مسیر حرکت خود از شکل معنادار، محتوایی تعریف پذیر، فراز و نشیبهایی سخت و پیامدهای متمایزی برخوردار است و به تبع بازیگران دخیل در همان بحران، به واسطه جایگاهی که از منظر قدرت در پس مدیریت آن بحران دارند، با یکدیگر در تعارض قرار میگیرند و تلاش میکنند که به نفع منافع تعریف شده خود از آن بحران، آن بحران را رهبری، مدیریت و اجرای سیاست اعمالی خود را فراسازند. لذا از این منظر، باید بگویم که بحران موسوم به پرونده هستهای ایران که مشهور به برجام شده، از شکل معناداری برخوردار است به این معنا که این بحران متوجه ایجاد یک فضای برخورد با تهران در چهارچوب نگرش انقلابی است. پس از انقلاب اسلامی، ایران تلاش کرد به عنوان یک بازیگر چالشگر در برابر نظم بینالمللی ایفای نقش کند. نظامات حاکم بر نظم بینالمللی را استعماری و امپریالیستی دانست و در برابر آن صف آرایی کرد و به این ترتیب رویکرد مقاومت در برابر نظام بینالملل را در ایران و سپس در منطقه ایجاد کرد.
وی ادامه داد: پرونده هستهای از نظر آرایش شکلی متوجه ایجاد فضای اصطکاک بیشتر با تهران بود و این اصطکاک در دو دهه ادامه یافت و از نظر محتوایی موجب تحریمهای فلجکننده علیه تهران شد. لذا محتوای آن محدود کردن نظام جمهوری اسلامی ایران با رویکردی است که چالشگر است. این بحران بعد از جنگ خلیج فارس و به موازات برخورد با صدام حسین صورت پذیرفت و تلاش کرد نوعی توازن منطقهای را در منطقه خاورمیانه حفظ کند و تولد آن ناشی از همین رویکرد است.
وی افزود: پرونده هستهای اکنون با گذار از مرز برجام یعنی برنامه جامع اقدام مشترک با تعریف موسع و گسترده ای که غرب از آن از منظر محتوایی داشت به این معنا که غرب اساسا برجام را یک اقدام برای بازگرداندن ایران به عنوان یک بازیگر عادی برای نظام بینالملل تعریف کرد و تنها محدود به پرونده هستهای نبود، این پرونده را در مرکز توجه قرار داد. لذا بعد از آنکه برجام در یک تعریف محدود از نظر محتوایی اما از نظر دستاوردها بسیار گسترده تعریف شد، تنشها میان ایران و ایالات متحده آمریکا از نو آغاز شد. ایران عملکرد خود را محدود به پرونده هستهای میداند اما خواستار لغو همه تحریمها و رودرروییهای آمریکا و همپیمانانش است و امروز این بحران در اوج شکوفایی قرار دارد. پرونده هستهای ایران در سالهای گذشته فراز و نشیب های فراوانی را تجربه کرده است و اکنون دیگر به ایستگاههای نهایی وارد شده است. امروز به ادعای غرب ایران در مرز دستیابی به گریز هستهای قرار داشته و از سوی دیگر ایالات متحده در پی ایجاد حرکت بر ضد ایران با کمک ائتلاف عربی، عبری و غربی است.
این تحلیلگر روابط بینالملل گفت: پیمان موسوم به اورشلیم به عنوان مکمل پیمان ابراهیم و حرکت در جهت تحریمهای بیشتر و محاصره منطقهای علیه ایران به نحوی پیش میرود که وزیر جنگ اسرائیل اعلام جنگ را علنا در فضای رسانهای مطرح میکند که همگی نشان از پایان مسیر برجام دارد اما هیچ کدام از طرفین حاضر به قبول ننگ اعلام مرگ برجام نیستند چرا که این موضوع برای هرکدام هزینه در بر دارد و این اتحادیه اروپاست که اعلام خطر میکند. این بار باید جوزپ بوررل سنجیده سخن بگوید و پیامد سخنانش را محاسبه کند.
این استاد آینده پژوهی گفت: آینده برجام را میتوان در چهار سناریوی کیش و مات، قیصر، لبه مقاومت و آفتاب زمستانی مورد بررسی قرار داد که پیشتر هرکدام را توضیح دادهام. و لذا اگر بخواهیم این چهار سناریو را در هم ادغام کرده و دو سناریو را بررسی کنیم اکنون فرمان مقاومت شکل گرفته است و از طرف دیگر باید بپذیریم که از یک طرف ایران درگیر مسائل مربوط به اقتصاد است و آمریکا نیز نمیتواند تضمین های بین المللی به ایران بدهد و از کدام از بازیگران بر سر مواضع خودشان اصرار دارند و هر دو فرمان مقاومت گفتمانی خود را نادیده نمیگیرند. به نظر میآید در این وضعیت هر دو باید به پلن دوم بیش از گذشته بیندیشند.
مطهرنیا در پاسخ به این سوال که با توجه به هشدارهای چند روز گذشته مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی و همچنین به نوعی اتمام حجت هماهنگ کننده برجام آیا میتوان انتظار داشت که نشست ماه سپتامبر شورای حکام با صدور قطعنامه علیه ایران همراه بوده و زمینه ساز بازگشت پرونده ایران به شورای امنیت باشد، گفت: آنچه که نشانگان به نمایش میگذارد نوعی ضمیمه رسانهای در حرکت علیه نظام جمهوری اسلامی در پرونده هستهای دیده میشود؛ آنچه که گروسی تکرار میکند با مکمل سخنان جوزپ بوررل و تحولات تلآویو و تغییر دکترین بایدن در قبال خاورمیانه همگی بصورت همگن پیش میروند و نماینده این ادعا هستند که اکنون افکار عمومی آماده پذیرش بازگشت تحریمها علیه ایران، بازگشت پرونده ایران به شورای امنیت و حتی قرار گرفتن این پرونده ذیل فصل هفتم منشور است و روی این مساله کار میکنند.