الناز رکابی معروف به دختر عنکبوتی ایران، ملی پوش سنگنوردی کشورمان این روزها به چهره رسانه ها و شبکههای اجتماعی بدل سده است.
به گزارش تابناک ورزشی؛ الناز در اغلب رقابت ها از یک تکه پارچه که اسکارف نامیده میشود، برای بستن و پوشش موهایش استفاده کرده است و هیچوقت حجاب او سوژه رسانهها و مردم نشده بود اما در جریان مسابقات قهرمانی آسیا که اخیرا برگزار شد، ادامه موهایش از اسکارف خارج شد و با توجه به اتفاقات اخیر در مورد حجاب در کشور، حواشی زیادی ایجاد کرد!
الناز رکابی یکسال پیش در گفتوگویی با روزنامه اعتماد گفت: با ۳۲ سال سن نه بيمه دارم نه شغل و نه آينده اما مهاجرت نميكنم چون دوست دارم نماينده ايران معرفی شوم.
کسی در ورزش کشور و مسوولان مختلف به این حرف او توجه نکرد اما امروز بیرون ماندن بخشی از موها ، به جنجالی بزرگ تبدیل شد.
فارغ از ماجرای این روزها، حرف این پدیده سنگنوردی چه بود؟ آیا کسی به حرف دل ورزشکاران نخبه و برتر ایران به خصوص زنان ورزشکار توجه میکند؟
من سالها تنها تلاش كردم. سالها در رشتههای بولدرينگ و سرطناب تنها بودم و تنها اعزام میشدم. اين عشق به ورزشم بوده كه من را سالها زنده نگه داشته است. عشق به اينكه خودم را نماينده ايران میدانستم من را نگه داشته.
در بين خارجیها من به عنوان نماينده ايران شناخته شدم و اين باعث شد هيچوقت نتوانم مهاجرت كنم. اسمش را بگذاريم عرق به وطن يا هر چيز ديگري اما دوست داشتم بگويم ما با همين امكانات ميتوانيم خودمان را برسانيم به سطحي كه ميخواهيم با همين حجاب و اوضاع ايران.
فعلا چيزی راجع به تجليل و پاداش به من گفته نشده ولی اميدوارم به حق و حقوق خودم برسم. فكر ميكنم براي من كه عمرم را در مربيگری و سنگنوردی گذاشتم كمترين حقم اين باشد كه مشكلاتم را درك كنند. من نه بيمه دارم و نه شغلي. من تمام وقتم را برای اين رشته گذاشتم. من با ۳۲ سال سن هيچ آينده تاميني ندارم. حداقل میخواهم به من شغلي بدهند و بيمه بشوم.
تصور غلطی در تمام دنيا و به خصوص ايران وجود دارد كه فكر ميكنند ورزشهاي سخت و سنگين برای زنان خيلي عجيب و غريب است. مخصوصا اينكه در سنگنوردی دست و پاها درگير است و آن ظرافتها ممكن است از بين برود. يعني ورزش زمختي به حساب ميآيد. ولي خب خود ورزش پر از تكنيك و ظرافت و مهارتهاي ريز است. چيزهايي كه باعث شده صعود كردن يك زن خيلي جذابتر باشد چون پر از تكنيك و خلاقيت است.
من آنقدر درگير ورزش هستم كه يكسری معيارهایی كه براي يك زندگي خوب است را در نظر نميگيرم. من هميشه در حال تمرين و ورزش قهرمانی هستم. از صبح كه ميآيم بيرون تمرينم را ميكنم و به مربيگريام ميپردازم كه بتوانم بخشی از هزينههای زندگیام را تامين كنم و بعد هم به خانه برمیگردم. جز اين دغدغه ديگري در زندگي ندارم. ولي خب قطعا زندگي خرج دارد و حقوقي كه از طريق مربيگری به دست ميآورم كفاف زندگیام را نمی دهد و مزد زحماتم نمی تواند باشد.