تابناک _ گاهی برخی از اخبار و وقایع بارها شنیده شده و تکرار میشوند و از آن جالبتر اینکه بارها واکنشهایی که نسبت به آن خبر بیان میگردد، با واکنشهای پیشین کاملا همسان بوده و گویی یک دایره تسلسل متشکل از خبر و واکنش شکل گرفته که شنوندگان هم به شنیدن آنها عادت کرده اند و هم به بی عملی مسئولان در قبال آن اخبار و وقایع. خبر بازنگشتن رییس فدراسیون بوکس به کشور که اخیرا شنیده شد را میتوان نمونه بارزی از این دست اخبار دانست.
بحث انتقاد از مسئولان دوتابعیتی یا مسئولانی که اعضای درجه اول خانواده آنها ساکن خارج از کشور هستند را حداقل در سالهای اخیر بارها شنیده و دیده ایم که در موارد بسیاری بر اساس گزارش نهادهای نظارتی و اطلاعاتی متاسفانه در قبال عملکرد این گونه افراد هزینههای مادی و معنوی متعددی به کشور وارد شده است و چه بسیار افرادی که به بهانههای مختلف و با سوءاستفاده از برخی وقایع و تحولات دالی، سعی داشته به قولی از آب گل آلود ماهی گرفته و در ظاهر به نفع مردم، ولی در باطن به نفع خویش گام بردارند.
فرض کنید مسئولی در هر سطحی حتی سطوح بالای مدیریتی، فرزند یا خانواده وی در خارج کشور زندگی یا حتی تحصیل میکند؛ آیا این مدیر نمیتواند طعمه بالقوهای برای سرویسهای اطلاعاتی، امنیتی کشورهای متخاصم باشد که با تهدید خانواده یا فرزند، او را به همکاری، جاسوسی و.. وادارند؟! اوضاع وقتی نگران کنندهتر میشود که مسئولینی که این قبیل افراد را در پستهای مدیریتی کشور منصوب میکنند، فکر میکنند چند تن از این قبیل مدیرانی که ترجیح میدهند خانواده یا فرزندشان در خارج کشور و بیشتر هم در کشورهای غربی و متخاصم (عمدتا انگیس، امریکا، کانادا، فرانسه، آلمان و..) تحصیل یا زندگی کنند در برابر این چنین تهدیدات یا اقداماتی مقاومت میکنند که این گمان قطعا اشتباه بوده و یقینا این قبیل افراد یک درصد هم مقاومت نخواهد کرد.
مسئولین فکر میکنند نفوذیهای داخل سیستم که گاه ضربات حاصل از همکاری آنها با دشمن را تجربه کرده ایم چه کسانی هستند و چگونه همکار دشمن میشوند؟ باید تاکید کرد که اصراری بر جلوگیری از تحصیل فرزندان و زندگی خانواده آنها در خارج نیست، ولی باید اصراری هم بر دادن پست مدیریتی به این قبیل افراد نباشد. مرتب مسئولین اظهار میدارند کشور در حال جنگ است و مدیران فرماندهان خطوط مقدم این جنگ قرار دارند. اگر راست میگویید، کدام آدم عاقلی در شرایط جنگی خانواده و فرزند فرمانده میدان جنگ خودش را به سرزمین دشمن مقابلش میفرستد و آنجا اسیر میکند که مورد سوءاستفاده دشمن قرار گیرد.
اینکه افراد مخیرند برای امور شغلی یا تحصیلی یا تجاری، اماکن و کشورهای مختلف را انتخاب نمایند و از وطن خود مهاجرت و در کشور دیگری فعالیت کنند، امری کاملا پذیرفته و منطقی است؛ اما آنچه موجب میشود انتقادهایی به اینگونه فعالیتها شود، این است که نیت و اهداف این مهاجرت، خلاف واقع بیان گردد؛ یعنی بسیاری از افراد بوده اند که از مدتها پیش برای این مهاجرت خود برنامه ریزی کرده اند؛ اما حال بر اساس تحولاتی که در کشور رخ داده، این رفتار خود را به گونهای دیگر جلوه دهند و در این ژست و قیافه قرار گیرند که برای دفاع از حقوق مردم و یا ... این کار را کرده اند.
اصولا مهاجرت و یا پناهندگی یک مجری تلویزیون یا یک رییس فدراسیون و یا یک مسئول به خودی خود نگران کننده نیست، زیرا بالاخره این کشور از معدن گرانبهایی به نام مردم وفادار و متعهد به کشور برخوردار است که هرگاه فرصت و زمینه مناسب برای آنها فراهم شده، توانسته اند به نحو شایسته امور محوله را به انجام رسانند، اما آنچه موجب گلایه میشود، سوء استفاده برخی از سودجویان است که میل باطنی خود به مهاجرت از کشور خود را به گونه دیگری برای افکار عمومی بازتعریف میکنند و به گونهای به کلاهبرداری ذهنی میپردازند.
اما نکته مهم اینکه متاسفانه شاهد بی عملی مکرر مسئولان نسبت به این وقایع هستیم و بدون تعارف باید گفت، این بی عملی در دولتهای مختلف بارها رخ داده و تاکنون نسبت به حل آن فکر و اندیشه اثرگذاری نشده است و گویا برخی از مسئولان نظارتی هم به این بی عملی مسئولان عادت کرده اند و در برابر آنها واکنش نشان نمیدهند!
واقعا انتظار بجا و بحقی است که دولت و مجلس فعلی که در همگرایی مهمی قرار دارند و از قضا افراد حاضر در دولت و مجلس از جمله افرادی هستند که در گذشته نسبت به این معضل به عنوان منتقد بیانات متعددی اظهار نموده اند، هم اکنون که در کسوت نمایندگی مردم در مجلس یا مسئول اجرایی در دولت قرار دارند، نسبت به این امور چاره اندیشی کنند تا دیگر شاهد نباشیم، سودجویان «خارج دوست»ی که هنر اصلی آنها ماهی گیری از آب گل آلود و رهزنی فکری افراد جامعه است، به عنوان دفاع از حق مردم در خارج از کشور مستقر شوند و هرازچندگاهی هم در بین امور تفریحی و تجاری خود یادی از معضلات و چالشهای موجود در کشور کنند.