۱۶ آذر امسال را میتوان مطلع شروعی تازه خواند و از رقم خوردنش خرسند شد؛ بازگشت «روز دانشجو» به مسیری که باید در آن باشد.
به گزارش «تابناک»؛ نزدیک هفتاد سال قبل در چنین روزهایی، اتفاقی در تهران رقم خورد که به نوعی شروع مسیری تازه و متفاوت برای کشورمان بود و میتوان اثر پررنگش را در بسیاری از وقایع رقم خورده در همه این سالها دید؛ رویدادی خونین که متاسفانه به مرور گرفتار زنگار زمان شد و بعدها آنقدر دچار استحاله گردید که مرور تاریخچه ماجرا چارهای باقی نمیگذاشت جز تاسف و تاثر.
درباره آذرماه سال ۱۳۳۲ سخن میگوییم. زمان کوتاهی بعد از رقم خوردن کودتای خونین و ننگینی که موجب سقوط دولت ملی مصدق گردید و عنان مطلق امور را به دست پهلوی دوم داد تا همه چیز در کشورمان به سمت و سویی دیگر هدایت شده و آیندهای متفاوت برای ایرانیان رقم بخورد؛ آیندهای برآمده از کودتایی که حالا همه جهانیان میدانند آمریکا و انگلیس در رقم زدنش چه سهم بزرگی داشتهاند.
رویدادی که هنوز تامل در جزییاتش ممکن نیست، مگر با حرص و جوش خوردن و رنج کشیدن از آنچه بر سر ایران و ایرانیان رفت؛ وضعیتی که عدهای در آن روزها، صدها و هزاران برابرش را تحمل میکردند و میکوشیدند از هر مجالی برای ابراز مخالفت با آن بهره بگیرند و با همین روحیه بود که وقتی خبر رسید، عوامل خارجی کودتا خودشان را به جشنی که ترتیب داده بودند رساندهاند، ۱۶ آذر رقم خورد.
کمتر از چهار ماه از کودتا نگذشته بود که مقامات وقت، روابط با انگلیس را از سر گرفته و به همه دستاوردهای دولت ملی پشت پا زدند و بعد پا را فراتر گذاشته و برای ورود عامل اصلی رقم زدن کودتا یعنی حاکمان آمریکا به کشور، فرش قرمز پهن کردند. فرش قرمز مقابل ریچارد نیکسون، معاون رئیسجمهور وقت ایالات متحده، که با اعتراض مردم همراه شد و در دانشگاه متجلی گشت تا فصل جدیدی از فعالیتهای مبارزاتی در کشورمان گشوده شود.
این توضیحی کوتاه برای رویدادی است که در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در دانشگاه تهران رقم خورد، به ورود و هجوم نظامیان به کلاسهای درس دانشگاه منجر گردید و در مقابل دانشکده فنی به تیراندازی به سمت دانشجویان معترض رسید و در نهایت به شهادت «احمد قندچی»، «آذر شریعترضوی» و «مصطفی بزرگنیا» رسید؛ شهادت سه آذر اهورایی که فتح کامل دانشگاه را به همراه داشت تا همه چیز آماده حضور نیکسون در دانشگاه در ۱۷ آذر و اهدای دکترای افتخاری به وی شود.
بدین ترتیب «روز دانشجو» زاده شد؛ روزی که برای ثبتش در تقویم رسمی کشورمان چند دهه زمان نیاز بود، اما بعدها به مسیری متفاوت رسید و آنقدر دستخوش تغییرات و گرفتار استحاله شد که شاید باور پذیر هم نبود. اینکه کمتر کسی از پیشینیه این نامگذاری آگاهی داشته باشد و بسیاری تصور کنند که با روزی مشابه یکی از جشنهای رایج مواجهیم که باید با برگزاری جنگهای شادی و ارسال پیام تبریک به دانشجویان، این روز را گرامی بداریم!
ااوضاع به قدری تغییر کرده بود که برخی مسئولان دانشگاهها برای روز دانشجو، کیک ویژه سفارش میدادند و در میانه مراسم مفرح و شاد آن را برش میزدند و میان حضار توزیع میکردند و عجیب اینکه با همراهی انبوه دانشجویانی مواجه میشدند که خودشان را به همایشهای شاد روز دانشجو میرساندند تا فضایی شاد را تجربه کرده و خوش بگذرانند! اتفاقی که احتمالا خاطر آنهایی را که عمیقتر نگاه میکردند، میآزرد.
فضایی که در روز دانشجوی امسال به کلی اثری از آثار آن باقی نمانده و در بسیاری از دانشگاهها جایش را به تریبونهای پرسش و پاسخ و فضای ملتهب حاکم بر آنها داد؛ به گردهماییهایی که سالها جای خالیشان احساس میشد و چه بسا آسودگی خاطر زیادی به بسیاری از مسئولان داده و این باور را در این سو و آن سو به وجود آورده یا تقویت کرده بود که دانشگاه مرده است. حیاتی که حالا ثابت شده ادامه دارد و میتواند به تعالی کشور کمک شایانی کند.
اتفاقی که میشود از رقم خوردنش خرسند بود و حتی به نوعی شکرگزار روز دانشجویی بود که امسال تجربه کردیم؛ روزی که میشود به دستاوردهای رقم خورده در آن اندیشید؛ صرف نظر از همه تلخیها و زشتیهای رقم خورده در هفتهها و ماههای اخیر و التهاباتی که در دانشگاهها رقم خورد و حتی به جامعه سرایت کرد و البته برخی از آنها اصلا خوشایند نبود. میشود خرسند بود بابت آنچه امروز رقم خورد و امید میرود در آینده تداوم بیابد و به رقم خوردن فردایی بهتر منجر شود.