عکس آرشیوی است.
به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه اعتماد، در ادامه گفتگوی این دختر را میخوانید:
چرا جیببری میکردی؟
برای تهیه خرج مواد دزدی میکردم.
از چه زمانی معتاد شدی؟
۱۱ سالگی سیگار را شروع کردم و حدود ۱۴ سالم بود که مواد کشیدم.
کسی به جز خودت در خانوادهات اعتیاد دارد؟
پدرم معتاد بود تا زمانی که زنده بود در خانه جلوی همه ما مواد میکشید.
چرا پدرت فوت کرد؟
من ۱۱ سالم بود یک روز پدرم از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. بعد متوجه شدیم که تصادف کرده است. حدود یک ماه دنبالش میگشتیم جسدش به عنوان جسد بینشان در سردخانه بود.
خواهر یا برادر دیگری هم داری؟
مادرم بعد از پدرم ازدواج کرد. از شوهر دومش سه بچه دارد.
با مادرت در ارتباط هستی؟
وقتی شوهر کرد من را خانه مادربزرگم گذاشت و دیگر با او ارتباطی نداشتم. ماهی یکبار به دیدنم میآمد بعد که از خانه مادربزرگم بیرون آمدم دیگر او را ندیدم.
چرا از مادربزرگت جدا شدی؟
من ۱۵ ساله بودم که فوت کرد. داییهایم خانهاش را فروختند من هم آواره شدم بعد هم دیگر با کسی ارتباط برقرار نکردم.
کجا زندگی میکردی؟
بیشتر وقتها در پارکها. هوا که سرد میشد در گرمخانه میماندم. گاهی هم خانه این و آن.
یعنی با دوستانت بودی؟
حالا! بودم دیگر. بعضی وقتها خانه دوستانم بودم.
چرا مواد را ترک نمیکنی؟
برای چه باید ترک کنم؟ با چه انگیزهای این کار را بکنم. اگر من بمیرم هیچکس متوجه نمیشود حتی سرنوشتم از سرنوشت پدرم بدتر میشود. مادرم هم من را قبول ندارد. او از من خواسته سراغ او و بچههایش نروم. پدر هم ندارم به چه انگیزهای باید ترک کنم. زندگی من تیره و تباهتر از این حرفهاست.
میدانی زندانی میشوی؟
زندان برای من خوب است حداقل جایی دارم که شب سرم را زمین بگذارم.