بعد از آن که از همسرم جدا شدم و او با مرد دیگری ازدواج کرد من هم با رومینا آشنا شدم که دختری مجرد بود ولی او در مدت کوتاهی پس از ازدواجمان، کرونا گرفت و بعد از 18 روز که در کما بود حافظه اش را از دست داد .به همین دلیل هم ...
به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات مرد 34 ساله ای است که دو روز قبل به اتهام جنایت وحشتناک درون خودروی پژو 206 توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شد و در شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد پای میز عدالت ایستاد و به صراحت قتل جوان 26 ساله (شاگرد بنگاه) را پذیرفت، اما مدعی شد که جوان مذکور را با انگیزه ظن به «ارتباط سیاه» کشته است.
متهم این پرونده جنایی پس از آن که به سوالات تخصصی قاضی دکتر صادق صفری درباره جزئیات این جنایت تکان دهنده پاسخ داد، درباره سرگذشت خود نیز به افسر پرونده گفت: قبلا اوضاع مالی خوبی داشتم و در زمینه کشتار و زنده فروشی مرغ فعالیت می کردم و مرغ ها را به کشتارگاه ها می فروختم، اما مدتی بعد به طور ناگهانی دچار ورشکستگی مالی شدم و همه اموالم را از دست دادم. در این شرایط همسرم نیز مرا رها کرد و طلاق گرفت.
او مدتی بعد در حالی با مرد دیگری ازدواج کرد که دختر 6 ساله ام چند روز را نزد مادرش می گذراند و چند روز هم به منزل من می آمد ولی وضعیت مالی ام هر روز آشفته تر می شد و دیگر در یکی از فروشگاه های گوشت کار می کردم و بعد هم در مرغ فروشی برای مشتریان مرغ ها را قطعه قطعه می کردم و از این راه زندگی ام می گذشت تا این که مهر سال 99 با رومینا آشنا شدم و با یکدیگر ازدواج کردیم.
او با آن که دختری مجرد بود ولی ازدواج با مرا پذیرفت اما در اواخر همان سال ناگهان به بیماری کرونا مبتلا شد و حدود 18 روز در کما بود. با آن که رومینا بیماری صعب العلاج سرطان هم داشت روزهای سختی را گذراند و پس از رهایی از چنگ کرونا، حافظه اش را به طور کامل از دست داد و به خانه مادرش رفت.
بعد از این ماجرا ما از یکدیگر جدا شدیم و او هم پس از بهبودی در یک بنگاه املاک مشغول کار شد. چند وقت قبل دوباره به یکدیگر رجوع کردیم و من حتی مجلس جشنی هم در یکی از باغ ویلاها به همین منظور گرفتم تا این که شهریور گذشته با هم به کیش رفتیم و من در آن جا در یک اغذیه فروشی مرغ بریان کار می کردم ولی آذرماه دوباره به مشهد بازگشتیم و من برای گذران زندگی سوئیت کوچکی را در بولوار شهید قرنی اجاره کردم و ماهانه 3 میلیون تومان هم اجاره می دادم. با وجود این احساس می کردم رفتارهای همسرم تغییر کرده است و او با فرد غریبه ای ارتباط دارد. خلاصه بعد از جست وجوهای زیاد و تعقیب او متوجه شدم که با شاگرد بنگاه که قبلا با هم همکار بودند ارتباط دارد.
اگرچه هیچ وقت با چشم خودم چیزی ندیدم اما ظن و بدگمانی وجودم را فرا گرفته بود. چند بار به همسرم تذکر دادم که ارتباطش را با آن جوان قطع کند، اما او مدعی بود که فقط به خاطر دلسوزی با او رابطه دارد حتی یک بار به آن پسر هم هشدار دادم که دست از سر همسرم بردارد و دیگر با او تماس نگیرد اما او هم ول کن ماجرا نبود و ادعا می کرد اگر این ارتباط را قطع کند مصرف مواد مخدرش بیشتر می شود! او حتی به همسرم توصیه می کرد که بعد از طلاق دیگر به من رجوع نکند!
بالاخره کار به جایی رسید که دیگر تصمیم گرفتم زهرچشمی از او بگیرم ولی قصد کشتن آن جوان را نداشتم. با این نقشه یکی از همکارانم را با خودم همراه کردم که او به بهانه رهن و اجاره منزل، شاگرد بنگاه را به محل خلوتی کشاند و من هم بعد از گفت وگوهای طولانی او را با چاقویی که همراه داشتم به قتل رساندم و پیکرش را در زمین های انتهای بولوار مجیدیه انداختم...
تحقیقات بیشتر در این باره توسط سروان عظیمی مقدم (افسر پرونده) همچنان درباره ادعاهای متهم ادامه دارد.