به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه ۳۰ فروردین ماه در حالی چاپ و منتشر شد که بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از دانشجویان، مقصدیابی پولهای بلوکه شده خودرو و پاسخ رئیسی به سران رژیم صهیونیستی در روز ارتش در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
جلال خوشچهره طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با تیتر شرط ماندگاری بهار در روابط منطقهای نوشت: چنین مینماید که شکفتن بنفشهها از شروع بهار در روابط زمستان زده تهران و پایتختهای عربی خبر میدهد. این روزها اخبار منطقه پر از رخدادهایی است که تا پیش از این اگر نه ناممکن، اما دور از انتظار بود.
مقامهای تهران و ریاض مانند کسانی شدهاند که پس از مدتها قهر و فراق، آشتی کرده و به جای حواله کردن دشنام و تهدید، حالا از هم دلربایی میکنند. متحدان منطقهای تهران که در شمار اعضای «جبهه مقاومت» شناخته میشدند، اکنون در ریاض پذیرایی گرم میشوند بیآنکه «توافق ابراهیم» مانند پتک بر سر دولتهای سازشکار عربی فرود آورده شود. در صنعا، مقامهای سعودی و حوثیها نرد عشق میبازند و زندانیان جنگی را تبادل میکنند. همه این اتفاقها با سکوت و استقبال تهران همراه است.
اخبار حکایت از دیدار رسمی مقامهای ایرانی و عربستانی از پایتختهای یکدیگر در روزهای نزدیک دارد. سفارتخانههای دوکشور نیز بزودی باز گشایی میشوند. دیر نیست که بنفشههای بهاری در روابط تهران و مصر هم شکوفه دهد. آیا توقف آتش جنگ تبلیغاتی - سیاسی کنونی را باید به مثابه پایان «جنگ سرد» طولانی مدت میان تهران و پایتختهای عربی به حساب آورد؟ یا «آتش بس ضروری» در بزنگاهی که همه طرفها براهمیت آن باور دارند؟
شواهد نشان از امتیازهایی دارد که سعودیها از استقرار آرامش کنونی از آن خود کردهاند. امتیازهای تهران، اما در این میان کدام است؟ سعودیها در آشتی با تهران، بهانهها و استدلال قابل توجهی برای فروش نزد افکار عمومی کشور خود و منطقه دارند. آنان در این رهگذر توانستهاند بر آتش جنگ خونین و پر هزینه یمن، آب سرد بپاشند؛ خاطر خود را از آسیبها و تهدیدهای ناشی از منازعه با تهران آسوده کنند؛ جریانهای مقاومت از جمله «حماس» را به رویکرد سیاسی تعاملگرا وادارند؛ همزمان پذیرای دو هیئت بلند پایه حماس و تشکیلات خودگردان فلسطینی در ریاض شوند؛ شدت کلام و تبلیغات تند حزبالله لبنان را علیه نظام سیاسی عربستان سعودی متوقف کنند؛ جاده صاف کن بازگشت «بشار اسد» در جمع سران اتحادیه عرب شوند و در این حال موضوع عادی سازی احتمالی روابط با اسرائیل را به امری پنهان در لایههای تحولات اخیر تبدیل کنند. مهمتر از همه، برای سرمایهگذاریهای خارجی در کشورشان چتری از امنیت را بگشایند.
در این حال، بازگشت آرامش در روابط تهران و پایتختهای عربی، بیشترین سود را برای وجهه جهانی چین فراهم کرده است. چینیها اکنون نخستین نمایش قدرت نرم خود را در عرصه دیپلماسی منطقهای به رخ غرب و به ویژه امریکا میکشند. آنان خیال خود را برای سرمایهگذاری صدها میلیارد دلاری در کشورهای عربی آسوده میکنند.
تهران، اما هنوز گزارش روشنی از دستاوردهایش در قبول آرامش در روابط با ریاض و به تبع آن دیگر پایتختهای عربی گزارش نکرده است. اقدام برای آشتی بیگمان در خدمت به منافع ملی خواهد بود. زمان مشت کوبیدن بر میز مذاکرات گذشته است. به قول «هنری کسینجر» نگرش انطباقی به تغییرات زمانه، امری ضروری در سیاست خارجی است. غیر از این، ناتوانی و آشفتگی در درک و فهم ویژگیهای وضع جدید بهوجود خواهد آمد. مقاومت در این امر جز پرداخت هزینههای گران و قفل شدن سیاست خارجی، هیچ سودی در بر ندارد. سیاستخارجی هوشمند برای یافتن نقطه تعادل باید که تلاش کند. عمل کردن در بیرون از این چارچوب همواره خسارتبار میتواند باشد. مشکل تهران در گزارش دستاورد خود به رودربایستیهایش نه تنها نزد برخی گرایشهای افراطی، بلکه پرهیز از تبیین روشن میان «آرمانخواهی» و «منافع ملی» در سیاست خارجی است. به عبارت دیگر، عملگرایی در سیاستخارجی همواره مقابل آرمانخواهی تبلیغ شده است. لازم است تهران به دور از شائبههایی که همواره در رقابتهای جناحی علیه عملگرایی در سیاست خارجی روا داشته شده، به روشنی از این رویکرد دفاع کند. مائوئیستهای چینی نمونه روشنی از این رویه هستند. آنان ضمن حفظ اصول ایدئولوژیک خود با شکستن قفلها، توانستهاند عضوی فعال و مؤثر در جامعه جهانی شوند. همانگونه که روسیه به رغم شدت اختلافات منازعه آمیزش با جامعه بینالمللی، همچنان میخواهد عضو مؤثر این جامعه باقی بماند.
رویکرد عملگرایانه خواهد توانست راه را برای بازگشت تهران نه فقط منطقه بلکه جامعه جهانی باز کند. مهم این است که تهران بپذیرد؛ تنش زدایی با دولتهای منطقه، هرگز جایگزین برتری نسبت به روابط با جامعه بین الملل نیست. تهران از فرصت گشایش در روابط منطقهای میتواند برای ترمیم روابط با پایتختهای جهان استفاده کند؛ اگر همان رویکرد عملگرایانه را بپذیرد که برای دولتهای منطقه و خاصه عربستان سعودی قائل شده است. در این صورت تهران مزایای قابل فروش خواهد داشت.
رضایت از مزایای اندک، محدود و نامتوازن، پاسخ ترغیب کننده به مطالباتی نیست که مردم از یک سیاستخارجی پویا دارند.
بهار روابط ایران و کشورهای عربی هنگامی زودگذر نخواهد بود که تهران گسترهای بزرگتر از منطقه را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار دهد.
غلامرضا صادقیان در بخشی از سرمقاله امروز جوان با تیتر «رفراندوم» چگونه بامبول میشود، نوشت: به دلایل فراوان رفراندوم نباید لقلقه زبان فعالان سیاسی و دانشجویان باشد.
مدعای اصلی پیشنهاددهندگان رفراندوم آن است که میگویند «فلان موضوع (حجاب، رابطه دوستانه با امریکا، تغییرات گسترده در قانوناساسی و مانند آن) آنقدر فراگیر شده و از پشتوانه گسترده افکارعمومی برخوردار است که به رفراندوم گذاشتن آن منطقی و دموکراتیک است.»، اما این خود مغالطهای آشکار است، زیرا ادعای فراگیربودن آن به حرف این و آن نیست، بلکه خود نیاز به یک رفراندوم دیگر دارد و این «رفراندوم برای رفراندوم» یک دورباطل و تسلسل بیپایان ایجاد میکند. فیالمثل اگر گفته شود، چون بیحجابها نسبت به گذشته زیادتر شدهاند یا مردم انتظار گشایش اقتصادی از رفع تحریمها را دارند، پس حجاب و رابطه با امریکا باید به رفراندوم گذاشته شود، به دو دلیل این ادعا مغالطه و سخنی تبلیغاتی است؛ اول آنکه مثلاً انتظار گشایش اقتصادی، خودبهخود به معنی آن نیست که مردم انتظار دوستی با امریکا را داشته باشند. فهم این مسئله بسیار ساده است و هیچ برهان عقلی نمیتواند بگوید بین ایندو، رابطه علت و معلولی وجود دارد. دیگر آنکه اگر امروز پذیرفته شود و رابطه با امریکا به رفراندوم گذاشته شود و فردای آن روز دوباره فعالان سیاسی مخالف رابطه با امریکا و گروههای دانشجویی و روزنامهها خواهان رفراندوم دیگری برای قطع رابطه با امریکا شدند، چه کسی یا چه سازوکاری میتواند مانع آنان شود، جز آنکه دوباره جمعه هفته بعد رفراندومی برگزار شود تا معلوم گردد که بالاخره رابطه یا قطع رابطه!
دلیل دیگر همان است که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند: «مسائل گوناگون کشور مگر قابل رفراندوم است؟ کجای دنیا این کار را میکنند؟ مگر همه مردم که باید در رفراندوم شرکت کنند امکان تحلیل آن مسئله را دارند؟ این چه حرفی است؟!»
یک بار در یک جمع دانشگاهی که بسیار از رفراندوم سخن میگفتند، پرسیدم کدامشما در همهپرسی (رفراندوم) بازنگری قانوناساسی در سال ۶۸ شرکت کردید؟ بیشتر آنان که سنشان اجازه میداد شرکت کرده بودند. مجدداً پرسیدم دقیقاً بهچه تغییراتی در قانوناساسی رأی دادید؟! بهجز یکی آن هم ناقص بقیه چیزی به یاد نیاوردند! این تازه یک جمع دانشگاهی بود. تصور کنید الان یک رئیسجمهور سابق بامبولباز حرف از رفراندوم تغییرات گسترده در قانوناساسی یا مسئله پیچیده روابط بینالملل بزند و نظام بخواهد برای رضایت آن شخص یا دسته و گروه سیاسی او رفراندوم برگزار کند. چه ظرفیتی لازم است که فقط بخش نخبگانی جمعیت در ماههای طولانی با آنچه قرار است در عبارات پیچیده و سنجیده و حقوقی قانوناساسی تغییر کند، آشنا شود تا بفهمد به تغییر چه چیز رأی میدهند.
این تازه با فرض مثبتاندیشانهای است که بعد از این آشنایی، همگان تحلیل منطقی و درستی از رأیدادن یا ندادن به این تغییرات داشته باشند. بقیه مردم که در روستاها و نقاط دور و نزدیک کشور زیست غیرسیاسی دارند و از سیاست و تحلیل مسائل دشوار حقوقی فاصله دارند، چه؟! با پوپولیسم و پروپاگاندای وسیع رسانهای یک دسته یا گروه خاص چه باید کرد؟! اینجاست که همان نظام دموکراتیک و مردمسالارانه به شما میگوید تعیین نمایندگان پارلمانی و مجالس سنا و منتخبان مردم در دولتها برای همین تصمیمگیریهاست تا نمایندگان به جای عموم مردم تصمیمات کلی و اساسی را بگیرند و نه اینکه هربار اختلافی در سلیقه حکمرانی یا الگوی حکمرانی پیش آمد، صدای بلندگوی رفراندوم را بالا ببریم.
نشانه اینکه رفراندوم برای هر فرصت و هر زمینهای نیست، همان است که چنین امکانی در نظامهای دموکراتیک معروف جهان، بسیار نادر است و نه در فرانسه و نه در امریکا هر صبح و شام حرف از رفراندوم نیست با آنکه مردم برای بسیاری از تغییرات ملی کف خیابان هستند و هرگاه نیز حرفی بوده حسابشده و برای مقاصدی بوده است که اجماع کلی درباره آن میان نمایندگان مردم و اقبال بالکل میان خود مردم وجود داشته است، مانند استقلال از قدرتها یا خروج از پیمانهای استعماری. با همه این حرفها حتی اصل رفراندوم با همه ملاحظات آن مورد نقد است و ایرادات حقوقی و مردمسالارانه زیادی به آن میتوان گرفت و گرفته شده است که از حوصله این نوشته خارج است.
نعمت احمدی طی یادداشتی در شماره امروز آرمان امروز با عنوان از شیخ بهایی تا «پایتون» نوشت: چند شب قبل فیلمی از جلسه حضوری نخبگان برتر یک درصدی در حضور رئیس جمهور از تلویزیون پخش شد که یکی از نخبگان دانشمندان یک درصدی که اتفاقا ریاست گروه نخبگان یکی از استانها را هم برعهده داشت با قیافهای جدی و مصمم، مطالبی را در جمع نخبگان حاضر در جلسه رئیس جمهور با آب و تاب بیان کرد و چنان آدرس غلطی داد که بعد از پخش تلویزیونی این جلسه، در فضای مجازی غوغائی برپا شد.
به نقل از خبرگزاریها یکی از مدعوین علی القاعده جزء دانشمندان یک درصد برتر است در اظهاراتی عجیب، زبان برنامه نویسی پایتون را برای رئیس جمهور شبکهای جهانی توصیف کرد که سرطان را پیش بینی میکند، آینده منطقه را ترسیم میکند و حتی رشد تورم را هم متوقف میکند!.
این شخص که عضو هیات علمی دانشگاه و یکی از دانشمندان یک درصد برتر جهان است به رئیس جمهور تحت عنوان ـ پیشنهاد من ـ این موضوعات را مطرح میکند. پیشنهاد من با یک نرم افزار جهانی است، تحت عنوان پایتون کارهای مختلفی را انجام میدهد، در حوزه پزشکی متحول میکند، ۴ سال آینده را پیش بینی میکند که چه سرطانی در واقع طرف دارد، ما در حوزه سیاست چنین مشکلی داریم آقای رئیس جمهور چرا؟ چون آیندهای که پیش بینی کنیم را نداریم.
چه اتفاقی در کشورهای آینده منطقه خواهد بود نداریم. ولی شبکه جهانی پایتون، میتوانیم در زمینه نظامی، میتوانیم در زمینه اقتصادی، میتوانیم در زمینه رشد تورم که رهبر معظم انقلاب فرمودند، میتوانیم در آن زمینه کار کنیم چگونه میتوانیم شبکه عصبی باهوش مصنوعی که در بدن ما وجود دارد. هر نقطهای از بدن ما تیغ بزنیم کاملا بقیه جاها خودش را نشان میدهند. ما به طریقی باید با این مجموعه به هم متصل باشیم... .
بیان چنین سخنان بی پایه و اساسی در جلسهای که بر پیشانی خود عنوان دانشمندان یک درصد برتر جهان را دارد. سئوال اینجاست چه کسی عنوان دانشمندان را به این آقا اعطاء کرده است. کافی است نگاهی به اطراف رئیس جمهور بیندازیم نزدیکترین فرد به رئیس جمهورآقای دکتر طهرانچی رئیس دانشگاه آزاد است که همانند رئیس جمهور مشتاقانه به حرفهای این آقای دانشمند گوش میدهد، پرسش از آقای طهرانچی این است، آیا اسم نرم افزار پایتون به گوشتان خورده بود. آیا دایره تعاریف این دانشمند برتر یک درصدی در قالب نرم افزار میگنجد. رئیس جمهور مشغول نوشتن بود. لابد حرفهای این آقای دانشمند اگر واقعیت میداشت جالب بود که رئیس جمهور نت برداری میکرد.
اما آقای طهرانچی چرا جلوی حرفهای بی پایه و اساس دانشمند برتر را نگرفت که جامعه دانشگاهی به خود ببالد که نماینده دانشگاه مانع بی پایه و اساس بودن مطالب مطرح شده در جلسه رسمی رئیس جمهور شده است صحنه طوری است که ظاهرا آقای طهرانچی هم حرفهای این آقا را باور کرده بود.
کافی است دوباره فیلم را ببینید. چرا به این وضع گرفتار آمدیم. چه اتفاقی برای دانشمندان ما افتاده است. چه کسی و با چه متر و متراژی عنوان دانشمند به این افراد میدهد. در طول تاریخ همیشه در مجالس سلاطین و شاهان، دانشمندان هم حضور داشته اند هر زمان دانشمندان قدری با دربارها رفت و آمد داشته اند جامعه از فیض وجود آنان برخودار بوده است.
عصر طلائی شاه عباس با حضور بزرگانی مانند شیخ بهایی ـ ملاصدرا ـ میرداماد بر غنای این دوره افزوده اند. سلطان محمود غزنوی با ابوریحان بیرونی شناخته میشود. معروف است ابوریحان در یکی از جنگها اسیر سپاهیان سلطان محمود میشود و به غزنین آورده میشود تا از دانش او استفاده شود، اما سلطان محمود دل خوشی از ابوریحان نداشته و در صدد بود تا دانش او را در حضور جمع به چالش بکشد.
روزی سلطان محمود در باغ هزار درخت غزنین بالای کوشکی که چهار در داشت استراحت میکرد و جمعی از شعرا و دانشمندان را به حضور پذیرفته بود. ابوریحان که منجم و ستاره شناس بود مورد خطاب سلطان قرار گرفت که من از کدام یک از این ۴ در خارج خواهم شد. قبل از خروج نظرت را مکتوب کن و زیر تشک من بگذار. ابوریحان بر روی کاغذ مطلبی نوشت و زیر تشک گذاشت، سلطان محمود مغرورانه دستور داد کارگران بیل و کلنگ بیاورند و در جدیدی باز کنند تا سلطان خارج شود. بعد از خروج سلطان محمود دستور داد که نوشته ابوریحان را بیاورند. نوشته بود سلطان از این چهار در خارج نخواهد شد بلکه دستور میدهد دیوار را بشکافند و از آن شکاف خارج میشود.
این روحیه شناسی دانشمندان بوده از کانون قدرت. مگر اینکه باور کنیم آقای طهرانچی یا آقای گنجی دوست دارند باب میل رئیس جمهور که میخواهد هر چیزی را با سرعت و انقلابی حل کند، مطالب غیر واقعی را ولو برای خوشحالی رئیس جمهور بیان کنند؛ که نگارنده براین باور نیستم که رئیس جمهور از چنین افراد دل خوشی داشته باشد.
به راستی چرا ما از ابوریحان ها، ابوعلی سیناها و شیخ بهاییها و میردامادها را به امثال این افراد رسیدیم. چه کسانی دنبال بودجه و هزینه برپایی چنین جلساتی هستند. نحوه گزینش دانشمندان برتر یک درصدی چگونه است؟