به گزارش تابناک به نقل از همشهری آنلاین، تشکیل ارتش ملی خواسته همه شاهان ایران بود؛ از فتحعلیشاه که با تلاش های عباسمیرزا آغاز، تا زمان رضاشاه که بالاخره این امر محقق شد. وقتی آقامحمدخان قاجار از ارتش روسیه تزاری شکست سختی خورد و تحقیر شد جرقه ایجاد ارتش آموزشدیده به جای ارتش سنتی ایران، که بیشتر مزدورانی بودند که به این یا آن قبیله می پیوستند و فقط به فکر پول و غنیمت بودند، زده شد.
ناصرالدینشاه وقتی که در تشکیل ارتش مدرن موفق نمیشود از روسیه کمک می گیرد و بریگاد قزاق را ایجاد می کند و سربازان آن هم با بنچیهبندی(روستاها و ایالاتی که قادر به دادن مالیات نبودند، تعدادی از جوانان را به جای مالیات به مرکز می فرستادند) تامین می شد و چون جوانان روستا به زور به سربازی فرستاده میشدند میلی به ماندن نداشتند و فرار میکردند و همین دردسرهای دیگری برای کشور درست میکرد.
سربازگیری اجباری در تکیه دولت
میل به نوسازی و تشکیل ارتش ملی هم بین سران مشروطه و هم تعدادی از سران قزاق وجود داشت، بویژه که گفته میشد قزاق از روسیه دستور میگیرد و این به نفع امنیت داخلی نیست. رضاخان سال ۱۳۰۴ که وزیر جنگ بود از مجلس خواست خدمت سربازی را اجباری کند. ابتدا از مجلس ۱۳ هزار تومان بودجه گرفته شد و ۵۶ دانشجو و ۴ افسر برای تحصیلات نظامی به فرانسه اعزام شدند. دانشکده افسری ایجاد شد و سامانه آموزش نظامی در مدارس نظام و دانشکده افسری بر اساس پیادهنظام مدرن اروپایی تدوین شد. مدت سربازی هم ۲ سال و برای دارندگان گواهینامه تحصیلی متوسطه یا بیشتر، یک سال تعیین شد.
نخستین پایگاه سربازگیری اجباری در تکیه دولت تهران در سال ۱۳۰۵ شمسی برپا شد که مشمولان وظیفه احضار شدند. در آن دوره چون سربازی اجباری شده بود، از سربازی با نام «اجباری» یاد میشد و مثلا گفته میشد فلان فرد به اجباری رفته است که این جمله یعنی فرد به سربازی رفته است.
غذای سربازان در آن دوره آش بود که بعدها در ظروف یکدست و مخصوصی به نام «یقلاوی» یا «یقلوی» سرو میشد. اصطلاح «آشخور» مربوط به همین دوره تاریخی است و اشاره به غذای سربازان دارد.