اختلال بد ریخت انگاری جزو اختلالهای وسواسی است که در آن، افراد به جای وسواس پاکی، به ظاهر و زیبایی و تقارن اندام بدن خود توجه افراطی میکنند و حتی ممکن است به مراحلی از افسردگی یا احتمال خودکشی برسند. آنچه مورد توجه روان شناسان قرار میگیرد این است که فردی که دچار اختلال بد ریخت انگاری است، حتی بعد از جراحی هم حال خوبی ندارد و امکان دارد که همان جراحی هم تبدیل به دغدغه بعدی او شده و تبدیل به عاملی برای افسردگی شود.
این افراد بعد از چند سال که دغدغه ظاهر خود را دارند، مشکلاتی در زندگی شخصی و کاری پیدا کرده و حتی معاشرتهای آنها با مشکلاتی همراه میشود. زیرا مدام گمان میکنند که دیگران به نقص او توجه کرده و در نتیجه خودشان را منزوی میکنند. درصد زیادی از این افراد ممکن است به سمت خودکشی گرایش پیدا کنند؛ بنابراین بهتر است هرچه سریعتر با متخصص سلامت روان یا روان شناسان صحبت کنند تا تحت درمان قرار بگیرند.
این افراد، تصویر تحریف شدهای از بدن خود دارند و به طور مثال وقتی به دیگران میگویند که بینی من چقدر بزرگ است، دیگران چنین چیزی را قبول ندارند و این موضوع را فقط خود فرد باور دارد. این فرد مدام در حال اطمینان گرفتن از اطرافیان است.
بازماندن از ارزشهای دیگر زندگی
احساسها و هیجانهایی که این افراد تجربه میکنند، یکی از مواردی است که به شرم هیجانی برای آنها تبدیل میشود. فردی که همه دغدغهاش، بهبود ظاهر است، از ارزشهای دیگر زندگی باز میماند. یکی از دلایل افسردگی این است که فرد از ارزشهای زندگی خود باز مانده است.
این افراد، ساعتهای زیادی را برای رسیدگی به خود، جستوجو در اینترنت برای شیوههای جراحی، مراجعه به متخصصان مختلف صرف میکنند. حتی امکان دارد که رژیمهای غذایی سخت بگیرند تا به وزن ایده آل برسند.
زمان را از دست ندهید
نرخ خودکشی در افرادی که سالهای زیادی با این اختلال درگیر هستند، بیشتر است؛ بنابراین اگر این علائم در یکی از اطرافیان مشاهده میشود، نباید زمان را از دست داد و سریعتر باید به آن پرداخته شود.
معمولا افرادی که با ظاهر خود مشکل دارند، کمتر به روان شناسان مراجعه کرده و بیشتر به متخصصان پوست یا جراحان زیبایی مراجعه میکنند. زیرا بسیاری از این افراد بینش کافی به رنج هیجانی خود ندارند و فکر میکنند اگر به متخصصان پوست یا جراحان زیبایی مراجعه کنند، مشکل خود را حل میکنند.
علتهای بروز اختلال بد ریخت انگاری
از جمله علتهایی که برای این اختلال مشاهده میشود، ممکن است متلکها و عبارتهای کنایه آمیز اطرافیان و خانواده و دوستان باشد. به طور مثال اگر کودک قد کوتاهی داشته باشد، متلکهای اطرافیان میتواند در دوران رشد و هویت بخشی کودک، منجر به تاثیر روی باور او بگذارد.
افرادی که از نظر فکری و سیستم شناختی مستعد این هستند که همه چیز را به خودشان بگیرند نیز از جمله افرادی هستند که ممکن است دچار این اختلال شوند و حرفهای دیگران روی آنها اثر بگذارد.
علت دیگر این اختلال، اتفاقات مختلف و اضطرابهای زندگی است. وقتی عاملهای فشارزا در زندگی رخ بدهد، میتواند فرد را مستعد بد ریخت انگاری بدن کند. بسیاری از افراد از نظر شخصیتی مستعد این موضوع هستند.
از طرفی یادگیری مشاهدهای نیز باعث این اختلال میشود که در نوجوانان بیشتر مشاهده میکنیم. نگرش انسانها نسبت به گذشته بسیار تغییر کرده و تاکید بر ظاهر به عنوان یک عامل پذیرش اجتماعی همه گیر شده است. سن نوجوانی، سن تایید طلبی است و در نتیجه یادگیری مشاهدهای میتواند در بروز این اختلال موثر باشد.
آیا این اختلال درمان پذیر است؟
همیشه گفته میشود که پیشگیری بهتر از درمان است؛ بنابراین هرچه آگاهی کسب کنیم، میتوانیم از بروز این اختلال پیشگیری کنیم.
یکی از درمانهای این اختلال، درمان ERP است. در این درمان، فردی که از رو به رو شدن با اجتماع به خاطر نقص ظاهری اجتناب میکند، باید فضاهایی که از آنها اجتناب میکند را فهرست کند. سپس در جلسههای درمانی، آمادگیهایی ایجاد میشود که فرد، واکنشهای متداول قبلی را نداشته باشد. یعنی فرد تحمل پریشانی و اضطراب را به کمک روان شناس، کسب میکند.
درمان شناختی رفتاری نیز به تقویت باورهای فرد کمک میکند. ارزشمندی فرد به ظاهر او نیست، زیرا زیبایی یک امر نسبی است. ولی خود ارزشمندی یک باور شخصی است و نباید به مسائل تغییر پذیر منوط شود.
همچنین درمان ACT به پذیرش نقصهای فرد کمک میکند. درمان ذهن آگاهی نیز نوع دیگری از درمان است که مبتنی بر شواهد است.
البته دارو درمانی نیز خط اول درمان برای این افراد است که روان پزشکان تجویز میکنند؛ بنابراین میتوان با کمک گرفتن از روان پزشک و روان شناس، نتیجه سریعتری در این رابطه گرفت.
مبتلایان به بد ریخت انگاری چه زمانی به روان شناس مراجعه کنند؟
افرادی که به این اختلال مبتلا میشوند، دچار رنج هیجانی شده و دیگران را آزار میدهند. در این نوع اختلالها امکان دارد که فرد مراجعهای به روان شناسان نداشته باشند، ولی همین رنج هیجانی دلیل کافی است که فرد به علت آن باید به فکر بیفتد. اگر این افکار به حدی برسد که فرد از فعالیتها و مسئولیتهای اجتماعی باز بمانند و در ارتباطات خود دچار مشکل شوند، علامت مهمی است.
همچنین اگر دغدغه این افراد به حدی برسد که خلق افسردهای را تجربه کرده و زندگی برای آنها بی معنی شده باشد، علامت مهمی است که به واسطه آن باید به متخصص مراجعه کنند.
*دکترای روان شناسی بالینی