غزلی از شیخ بهایی
ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانی
تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی
بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان را
آنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانی
بیوفا نگار من، میکند به کار من
خندههای زیر لب، عشوههای پنهانی
دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم
در قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی؟
ما ز دوست غیر از دوست، مقصدی نمیخواهیم
حور و جنت ای زاهد! بر تو باد ارزانی
رسم و عادت رندیست، از رسوم بگذشتن
آستین این ژنده، میکند گریبانی
زاهدی به میخانه، سرخ روز میدیدم
گفتمش: مبارک باد بر تو این مسلمانی
زلف و کاکل او را چون به یاد میآرم
مینهم پریشانی بر سر پریشانی
خانهٔ دل ما را از کرم، عمارت کن!
پیش از آنکه این خانه رو نهد به ویرانی
ما سیه گلیمان را جز بلا نمیشاید
بر دل بهائی نه هر بلا که بتوانی
حکایت
شیخ بهایی وزیر دانشمند صفویان و میرداماد، فیلسوف بزرگ صفویه در راه مشهد، شاه عباس را همراهی میکردند. شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند! به شیخ بهایی که اسبش جلو میرفت گفت: این میرداماد چقدر بیعرضه است اسبش دائم عقب میماند.
شیخ بهایی گفت: کوهی از علم و دانش برآن اسب سوار است، حیوان کشش اینهمه عظمت را ندارد.
ساعتی بعد شاه به میرداماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمیکند، دائم جلو میتازد.
میرداماد گفت: اسب او از این که آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمیشناسد و میخواهد از شوق بال در آورد!
پریسکه
پریسکه گونه جدید شعر پارسی است که براساس فرهنگ اسلامی ایرانی وبا رویکرد مقابله با ورود عرفانهای نوظهور و عرفانهای شرقی و واژه های نامانوس در زبان و ادبیات فارسی ایجاد گردیده است. پریسکه متشکل از 2 یا 3 یا 4 (مصراع) بوده و شاعر میتواند در صورتی که تمامی ویژگیهای شعر پریسکه را رعایت نماید در یک فصل هم شعر بگوید. پریسکه میتواند سپید و نیمایی یا موزون و مقفی باشد به شرط آن که تساوی عروضی در فصلها اعمال نشود. در مباحث بعد به مختصات شعر پریسکه پرداخته خواهد شد.
شیخ بهایی
شیخ بهاء الدین، محمدبن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی دانشمند بنام دوره صفویه است. اصل وی از جبل عامل شام بود. بهاء الدین محمد ده ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی از بزرگان علمای شام بسوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول گردید. ۱۰۳۱ هجری در پایان هشتاد و هفتمین سال حیاتش ذکر کرده اند. او در شهر اصفهان روی در نقاب خاک کشید و مریدان پیکر او را با شکوهی که شایسته شان او بود، به مشهد بردند و در جوار حرم هشتمین امام شیعیان به خاک سپردند.
شیخ بهایی مردی بود که از تظاهر و فخر فروشی نفرت داشت و این خود انگیزه ای برای اشتهار خالص شیخ بود.شیخ بهایی به تایید و تصدیق اکثر محققین و مستشرقین، نادر روزگار و یکی از مردان یگانه دانش و ادب ایران بود که پرورش یافته فرهنگ آن عصر این مرز و بوم و از بهترین نمایندگان معارف ایران در قرن دهم و یازدهم هجری قمری بوده است.
شیخ بهایی شاگردانی تربیت نموده که به نوبه خود از بزرگترین مفاخر علم و ادب ایران بوده اند، مانند فیلسوف و حکیم الهی ملاصدرای شیرازی و ملاحسن حنیفی کاشانی وعدهای دیگر که در فلسفه و حکمت الهی و فقه و اصول و ریاضی و نجوم سرآمد بوده و ستارگان درخشانی در آسمان علم و ادب ایران گردیدند که نه تنها ایران، بلکه عالم اسلام به وجود آنان افتخار میکند.
از کتب و آثار بزرگ علمی و ادبی شیخ بهایی علاوه بر غزلیات و رباعیات دارای دو مثنوی بوده که یکی به نام مثنوی «نان و حلوا» و دیگری «شیر و شکر» می باشد و آثار علمی او عبارتند از جامع عباسی، کشکول، بحرالحساب و مفتاح الفلاح و الاربعین و شرع القلاف، اسرارالبلاغه و الوجیزه. سایر تالیفات شیخ بهایی که بالغ بر هشتاد و هشت کتاب و رساله میشود، همواره کتب مورد نیاز طالبان علم و ادب بوده است.
او در اکثر علوم و حتی مهندسی سرآمد بود. اشعارش لطیف و قوی و خوش ترکیب می باشد و به موضوعات متعددی در شعرهایش پرداخته است.
حکایتی از قابوسنامه
جوانی از روی تمسخر به پیری 100ساله و خمیده قامت و عصا به دست گفت: این کمانک را چند خریدهای تا من نیز یکی بخرم.
پیر گفت: اگر صبر کنی و عمر یابی، خود به رایگان یکی به تو میدهند. حتی اگر پرهیز کنی.
غزلی از مریم کرمانی
می افتی از سرم به همین روسری قسم
بر گیسوان منفعل یک وری قسم
هرگز نریختهست دل این، درّ قیمتی
جز پیش پای تو؟ به زبان دری قسم
عشق از دریچه آمد و نبض مرا گرفت
بر هر چقدر آیه که میآوری قسم
از اصفهان گرفته به سونات بلخ برد
فهمید شاعرم، به همین انوری قسم
جان مرا گرفت، به موچین و آینه
به شکلهای سادهترِ دلبری قسم
در این میانه یک نفر انسان و عشق را
ذبح رقیب کرده! به بالاسری قسم
پیرم برای زیستن اما برای مرگ
شاید جوان، به این دل خاکستری قسم
شخصات شعر پریسکه
مهمترین شاخصه این نوع سرایش،مختصر و موجز بودنش است که فقط در سه یا چهار سطر کوچک و اندک مفاهیم بزرگ را بیان کنی. تمامی آرایه های ادبی نیز در آن کاربرد دارند. از دیگر مختصات پریسکه:
- سادگی
- منطقی
- ارتباط عمودی در مصراعها
- از عنصر کشف استفاده می شود.
- خواننده در کشف مشارکت داده میشود
- دارای ضربه نهایی در فصل آخر است