به گزارش «تابناک»، روزنامههای امروز یکشنبه یکم بهمن ماه در حالی چاپ و منتشر شد که شهادت ۵ عضو سپاه پاسداران در دمشق، ۲۰ هزار نوزاد فلسطینی در چند قدمی مرگ، چشم ایران در فضا ماهواره ثریا در مدار، آینده ایران در منطقه پرآشوب خاورمیانه چه میشود؟ در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
محمد لسانی طی یادداشتی در شماره امروز وطن امروز نوشت: در حالی رژیم صهیونیستی ظهر روز گذشته به ساختمان مستشاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه حمله کرد که از شمال، جنوب و غرب درگیر حملات گروههای مقاومت است و کاملا در لاک دفاعی فرورفته و در صورت آتشبس و اتمام جنگ باید منتظر پسلرزه در موجودیت سیاسی حزب حاکم نیز باشد.
انگیزه و هدف حملات دیوانهوار صهیونیستها در تدارک و اجرای فهرست بلندبالای ترور چیست؟ به نظر میرسد باید انگیزه را از هدف جدا کنیم. انگیزه، بیشتر ساحت روانی و هدف، ساحت محاسباتی دارد. آنچه مشخص است بنیامین نتانیاهو سعی دارد با زنجیرهسازی از عملیاتهای پیوسته، وجههسازی کرده و برای خود اقتدارآفرینی کند. این انگیزه، بسیار سطحی و کودکانه است چرا که به هیچ عنوان، پرکننده خلأهای موجود با وجود شکافهای جاری در بدنه اجتماعی و سیاسی داخل این رژیم نیست. اما هدف رژیم صهیونیستی از ورود به چند جبهه و باز کردن آتش به جغرافیاهای مختلف، گسترده کردن میدان نبرد و به میدان آوردن قدرتهای فرامنطقهای است تا بتواند برای ستون فقرات شکسته شده و ترمیمناپذیر خود، تکیهگاهی هرچند موقت پیدا کند. ترور سردار شهید حجتالله امیدوار معروف به حاج صادق، معاون اطلاعات نیروی قدس سپاه پاسداران در سوریه به فاصله چند روز از اصابت موشک به مقر صهیونیستها در اربیل، شاید این شبهه را ایجاد کند که اسرائیل، جواب آن حمله را داده و موازنه را برقرار کرده است. این برداشت از اساس خطا است چرا که اگر ساختار و بافتار هر یک از این عملیاتها را بررسی کنیم درمییابیم به هیچ عنوان از یک جنس و وزن نیستند که در یک کفه قرار بگیرند.
۱- جمهوری اسلامی به شبکه ارتباطی حمله کرد، اما رژیم صهیونیستی به فرد موثر (حاجصادق)؛ در وزنکشی بین شبکه روابط و یک چهره قطعا شبکه انسانی اهمیت بالاتری دارد و به سختی قابلیت جایگزینسازی دارد.
۲- جمهوری اسلامی، زیرساخت آموزشی و اقتصادی طرف عملیات نظامی را هدف قرار داد، اما رژیم صهیونیستی عامل نظامی را. گروههای مختلف که در مقر صهیونیستها در اربیل تجمع کرده بودند بر صادرات نفت، هتلسازی، گزینش و عضوگیری موساد، آموزش چریکی و میدانی تمرکز داشتند. یعنی زیرساخت عملیات نظامی و امنیتی توسط سپاه پاسداران مورد هجوم واقع شد، اما در حمله اسرائیل عملا نیروهای نظامی که آخرین حلقه هستند ترور شدند. به عبارت بهتر، جمهوری اسلامی، زنجیره تأمین آشوب را از هم پاره کرد که موفقیتی استراتژیک و طولانیمدت است.
۳- عملیات ایران، افشاگرانه و بیدارکننده بود، بر خلاف عملیات مخفی و سکوت کامل رژیم صهیونیستی پس از حمله به ساختمان سوریه. در حالی که اقلیم کردستان بارها ارتباط خود با عوامل موساد را تکذیب میکرد، اما عملیات ایران، عملا برجسته کردن دروغ و افشای واقعیت بود که در ملتهای منطقه نیز توانست یک موج حمایتی را زنده کند. اعلام رسمی این حمله از سوی چهرههای اصلی سپاه پاسداران مانند سردار امیرعلی حاجیزاده، فرمانده هوافضای سپاه پاسداران نیز نشان از اقتدار در اجرا و اعلام داشت. این مساله برخلاف ترور بزدلانه و مخفیانه سرداران سپاه در ساختمان مستشاری سوریه توسط عوامل رژیم صهیونیستی است.
۴- ایران بدون حضور میدانی و صرفا با به کارگیری مختصات جغرافیایی توانست از چندصدکیلومتر دورتر به هدف ضربه بزند، اما در عملیات صهیونیستها در سوریه، نیروی هوایی این رژیم مداخله میدانی و حضوری داشت. اعمال قدرت ایران از فواصل دور یک مزیت و عامل هشدار برای ماجراجویان منطقهای و فرامنطقهای است، اما رژیم صهیونیستی صرفا با بلندکردن هواپیماها و پهپادهای خود توانست ضربه میدانی وارد کند.
۵- عملیات ایران در داخل خاک کشوری انجام شد که همسو با راهبردهای مقاومت است و یک دولت متخاصم به حساب نمیآید، اما رژیم صهیونیستی در حالی به خاک سوریه حمله کرد که هویتا، در جنگ و نزاع سرزمینی با آن قرار دارد و این اقدام میتواند شعلهورکننده اختلافات بیشتر و گسترانیدن آتش به درون سرزمینهای اشغالی باشد.
به عبارت دقیقتر، عملیات پیشدستانه ایران با کمترین هزینه برایش بوده، اما عملیات رژیم صهیونیستی میتواند جبهه مقاومت را در سوریه یا لبنان، شعلهور و ترور را به جنگ ویرانکننده علیه اسرائیل بدل کند.
۶- جمهوری اسلامی در عملیات اربیل از صفر تا صد بر توانمندی اطلاعاتی و عملیاتی خود متکی بود، در حالی که رژیم صهیونیستی از پشتیبانی سیا و همراهی جاسوسی کشورهای دیگر برخوردار بود. یادمان نمیرود ۷ ماه پیش نام صادق امیدزاده در واشنگتنپست مطرح شد و گرا به تیمهای ترور داده شد. نکته جالب توجه اینکه در مطلب این نشریه آمریکایی، از این شهید بزرگوار به عنوان طراح و مغز متفکر اخراج آمریکا از سوریه نام برده شده بود و چه بجاست که وی را شهید تقابل با آمریکا و شیطان بزرگ بدانیم. رژیم صهیونیستی به واقع سپر بلای آمریکا در منطقه و مجری طرحهای آن است و هویتی از خود ندارد. اینکه آمران ترور را آمریکاییها و عاملان آن را صهیونیستها بدانیم واقعیتی است که قابل کتمان نیست و بهای آن نیز فقط و فقط اخراج آمریکا از سوریه و کل منطقه است.
محمدصادق جنانصفت طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با تیتر سوگواری برای حقوق ومزدبگیران نوشت: بدون، چون وچرا باید به این هستی تن در دهیم که جسم و جان کارمندان دولت و نیز کارگران مزدبگیر در ایران در دهههای تازه سپریشده لاغر و رنجور شده و روزنههای زندگی شاداب و آبرومندانه مادی به روی آنها بسته شده است.
این بسیار دردناک است که دولت سیزدهم برای دومین سال پیاپی باز هم میخواهد نرخ رشد حقوق کارمندان را کمتر از ۵۰ درصد نرخ رشد تورم که خود ساخته، اندازهگیری کند و بر دوش کارمندان بیندازد. مگر با خرد و دادگستری در دستکمها جور درمیآید که حقوق کارمندان در دو سال پشتسر هم نصف شود. به این ترتیب که اگر میانگین افزایش حقوق در سال ۱۴۰۲ و سال پیشرو (۱۴۰۳) برابر با ۱۰ میلیون تومان افزایش یابد، بخش اصلی آن پیشخور تورم شده است؟
مگر میشود با کارمندان بیپناه دولت که نهادی مدنی دنبال کار آنها نیست و از سر هراس بیکار ماندن دلاوری اعتراض را از دست دادهاند، را خوار و زبون کرد؟ این چه دادخواهی و دادگستری است که دستمزد و رنج کار میلیونها کارمند و نیز احتمالا کارگر را به پای ارادهگرایی دولتی ناکارآمد دود هوا کرد و در دل خانوادههای مزدبگیر، بذر کینه و خشم کاشت؟ شوربختانه دولت سیزدهم میخواهد این کار را انجام دهد و در یک نبرد پوشالی با مجلس بر سر افزایش دو درصدی حقوق کارمندان جنجال راه انداخته است.
واکنش کارمندانی که اینگونه رنجور و دردمند شدهاند و پیشپای تورمزایی نهاد دولت زانوهایشان خم شده است، چه خواهد بود؟ هیچکس نمیتواند این نارضایتی روزافزون را بدون، چون وچرا قبول کند. بدیهی است برخی کارمندان با ترس و لرز و با شرم و آزرم رفتاری در پیش بگیرند که درآمدهای پنهان داشته باشند. برخی دیگر باید سراغ کار دوم و سوم بروند تا بتوانند دخلوخرج خود را در تعادل آبرومندانه نگه دارند. به هر ترتیب و با توجه به تجربه امسال، کارگران زیر بار اینکه باید رشد نرخ مزد ۲۰ درصدی را قبول کنند، نخواهند رفت و بازار کار ازهمگسیخته خواهد شد و محیطهای کار و تولید و بازرگانی پردردسر.
در این وضعیت تاسفبار جز سوگواری برای بازنشستگان کارگری و حتی بازنشستگان لشکری و همچنین میلیونها کارمند دولت راهی باقی مانده است؟ پس تا فرصت هست راهی برای افزایش خردمندانه و دادگسترانه حقوق و مزد بیابید و از انباشت خشم و نفرت و اندوه این قشر زحمتکش جلوگیری کنید.
نصرتالله تاجیک دیپلمات پیشین طی یادداشتی در اعتماد نوشت: تا با گستردهتر شدن زمینه درگیری فشار از روی اسراییل و شخص نتانیاهو برای کنار رفتن فشارهای سیاسی بر وی برداشته شود.
اما عملیات اخیر اسراییل پیامهایی را برای بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به دنبال خواهد داشت، نخستین پیام برای سوریه است چرا که اسراییل با حملات اخیر خود به شکلی آشکار حاکمیت سرزمینی سوریه را برخلاف قوانین و هنجارهای بینالمللی نقض کرد. در این زمینه توجه به سوریه و چگونگی عملکرد پدافند هواییاش و نیاز به تشدید مسائل حفاظتی و بررسی اوضاع حفظ اطلاعات و عدم درز آن به جاسوسان اسراییلی باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد. دست یافتن اسراییل به اطلاعات دقیقتر میتواند حاصل تشدید اقدامات اطلاعاتی خودش در راستای استراتژی زدن سر مار باشد، میتواند از کمک نیروهای وابسته داخلی سوریه بهره ببرد و میتواند از کمک کشورهای عربی و همجوار استفاده کند و هم میتواند از طریق فعالیتهای اطلاعاتی غربی و مخصوصا انگلیس و امریکا باشد. اینها همگی در تبعات مخاطرهآمیز آتی از هم اکنون باید مورد توجه قرار گیرد و دولت سوریه در این زمینه نقش و مسئولیت پذیری بیشتری تقبل نماید.
پیام دوم این حملات برای روسیه و چین است، دو بازیگری که ظاهرا از تمام قدرت و توان دیپلماتیک خود در مجامع بینالملل و توازن قوایی که با امریکا دارند به عنوان اهرمی برای جلوگیری از تشدید تنشها استفاده نمیکنند. در بیعملی چین که فقط به اقتصاد داخلی و مشکلاتی که دارد چسبیده و روسیه که منفعل و هر دو در این وضعیت بی منفعت نیستند، اما ضرورت دارد به مخاطرات آتی توجه داشته باشند. پیام سوم، برای اروپا و امریکا است.
حملات اخیر اسراییل جدا از اینکه ایران پاسخ دهد یا خیر؟ یا اینکه تهران از چه استراتژی پیروی میکند، پیامی برای حلقه اول امنیتی منطقه یعنی اروپا است و نه امریکا. ایالات متحده در برابر تشدید تنشها مسوولیت دیگری دارد که تمام قد از اسراییل و نتانیاهو حمایت میکند. به بیانی دیگر اروپا نه تنها در برابر تشدید تنشها مسوول است بلکه حلقه اول امنیتی خاورمیانه قلمداد میشود و جامعهاش متاثر از تحولات ناامنی این منطقه است. از همین رو تصاعد بحران در راستای منافع کشورهای عضو قاره سبز نیست. از همین رو اروپا باید سریع واکنش نشان دهد چرا که اگر چنین عملیاتی باعث تغییر استراتژی ایران شود و تهران بخواهد دست به عملیاتی مشابه بزند و مقابله به مثل کند، امنیت اروپا هم به شکلی غیر مستقیم و منفی متاثر خواهد شد. پس اروپا باید مسوولانه عمل کند که این برای جلوگیری از تشدید تنشها لازم و ضروری است تا بدین طریق سطح تنش محدود بماند و گسترش پیدا نکند تا مادامی که اسراییل و فلسطین بتوانند راهی برای حل چالشهای خود بیابند.
متاسفانه دولتهای اروپایی و سایر کشورهای غربی و مخصوصا امریکا که چک سفید به اسراییل داده شهامت و عرضه ندارند که اسراییل را به خاطر حملات بی پروایش به دمشق و هدف قرار دادن وقیحانه اتباع کشورهای دیگر در خاک سوریه که نقض فاحش حاکمیت و تمامیت ارضی سوریه است محکوم کنند و اجازه ندهند منطقه و دنیا از این طریق به آشوب کشیده شود. اگر آنها فقط نظارهگر اقدامات تحریکآمیز اسراییل علیه ایران باشند و صرفا تا آغاز یک جنگ خانمانسوز در منطقه بخواهند به سکوت و نظارهگری بپردازند تبعات آتی آن را نیز باید متحمل شوند. این گزارهها پیامدهای منطقهای و بینالمللی جدی به دنبال دارد. پس ناظران در سطح جهان باید کنشها و واکنشهای تنشزای اسراییل را لحاظ کنند تا متوجه شوند که روند تخریبی منطقه به کدام سمت و سو میرود؛ و در نهایت پیام آخر به ایران است و باید گفت ایران در واکنش به استراتژی نقطهزنی که در قالب ترور فرماندهان؛ خواه رهبران و فرماندهان حزبالله یا سپاه پاسداران خود را نشان میدهد، باید چند گزاره را لحاظ کند، نخست تحولات خاورمیانه به سرعت پر تنش شده و رویارویی با آن نیاز به آرامش دارد و از همین رو ایران با تکیه بر هر اهرمی باید از استراتژی خویشتنداری پیروی کند و درگیر رویارویی احتمالی نشود چرا که چنین کنشی بازی در زمین دشمن است. دوم، ایران باید این مقوله را لحاظ کند که نباید تحت تاثیر فشار رسانهای و افراد مغرض و با اهداف متفاوت در داخل و خارج قرار بگیرد؛ افرادیکه هدفشان کشاندن پای ایران به درگیریها است. از همین رو تهران باید منافع بلندمدت خود را لحاظ کند.
ایران میبایست خیلی سریع استراتژی آرامش و فضا دادن به رویکردهای دیپلماتیک را در دستور کار قرار داده و اقدامات حقوقی در سطح جهانی را لحاظ کند. در همین زمینه یارگیری و ایجاد اجماع برای حرکتهایی که میتواند از گسترش تنش فراتر از اسراییل و فلسطین و ورود آن به سطح وسیعتری جلوگیری کند، اهرمهایی است که باید لحاظ شوندو علاوه بر این رایزنی در سطوح مختلف به ایران کمک میکند تا تبعات ماجراجوییهای اسراییل را با بازیگران منطقهای و نهادهای جهانی به اشتراک گذاشته تا بدین طریق زمینه را برای روشن کردن مخاطرات سیاستهای اسراییل هموار کند. پس تهران در کنار اینکه مسائل حفاظتی و دسترسیهای جاسوسی از جانب اسراییل با حمایت ایالات متحده را لحاظ میکند، باید دیپلماسی را در اولویت قرار دهد. درفقدان یک استراتژی بلندنگر و دیپلماسی قوی ایرانی برای یارگیری و ایجاد اجماع جهانی علیه کشاندن منطقه به جنگی خانمانسوز، غرب اشتباه هولناکی میکند اگر اوضاع منطقه وجهان را به سرنوشت نتانیاهو گره بزند.
اقدامات اسراییل به نوعی گسترش تروریزم فرامرزی است و رویارویی با آن یارگیری و اجماع بینالمللی میطلبد و راهی جز صبوری استراتژیک و آرامش تاکتیکی نداریم و عجله نباید کرد. از آنجا که اسراییل در شرایط سخت داخلی، منطقهای و بینالمللی قرار گرفته و برای برونرفت از این شرایط تنها راه را گسترش سطح تنش و درگیریها میداند. این امر مزید بر مشکلات داخلی، منطقهای و بینالمللی خود نتانیاهو است و باید توجه کنیم که او سرنوشت خود را با پیروزی مطلق در این میدان تعریف کرده است؛ و از سوی دیگر درست است که در یک نبرد اطلاعاتی- نظامی تلفات غیرقابل اجتناب است ولی نباید دنبال استراتژی انتقام سخت و پاسخ هم سطح بود. ضربه کاری از جهت مادی و معنوی به اسراییل توسط فلسطینیها در عملیات ۷ اکتبر وارد شده و الان با توجه به اقدامات دیوانهوار آنها باید بسیار محاسبه شده از کارتهای دیگر بدون رویارویی مستقیم استفاده کرد و با توجه به تبعات سیاسی، اجتماعی و امنیتی که اینگونه عملیات برای ایران ایجاب میکند کارهای اطلاعاتی و حفاظتی بیشتر را در دستور کار قرار داد. انشاءالله!