به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه نهم بهمن ماه در حالی چاپ و منتشر شد که پرتاب موفقیت آمیز ۳ ماهواره ایرانی مهدا، کیهان ۲ و هاتف ۱ با ماهواره بر سیمرغ به فضا، رتبهبندی نومعلمان در ابهام، یک بام و دو هوای بلیت هواپیما و جدال بودجهای بین پاستور و بهارستان از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
پیمان مولوی طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با تیتر فرار از واقعیت یعنی ایجاد بحران نوشت: درباره اجرای سیاست تثبیت اقتصادی توسط بانک مرکزی، به نظرم دوباره درگیر یک کلمه اشتباه با عنوان تثبیت اقتصادی شدهایم، در صورتیکه در شرایط کنونی، هدف باید برقراری تعادل باشد. دو واژه تثبیت و تعادل از نظر ماهوی با هم متفاوت هستند.
ذاتا اقتصاد ایران با شرایطی که در آن قرار گرفته و موضوعهای مانند تحریم، عدمرشد اقتصادی، عدمسرمایهگذاری و... سالهاست از مولفهای که فقط بانک مرکزی بتواند روی آن تاثیرگذار باشد، خارج شده است. بانک مرکزی با اینکه میتواند در حوزه سیاستهای پولی تاثیرگذار باشد، اما نمیتواند تکمیلکننده و عامل زنجیرهای تصمیمات برای رهایی اقتصاد از وضعیت موجود باشد؛ یعنی به شرایطی رسیدهایم که مدتهاست موضوعات اقتصادی از حوزه اقتصاد به حوزههای سیاسی و بینالمللی که خارج از کنترل نهادی مانند بانک مرکزی است، وارد شدهاند؛ بنابراین در جریان اجرای سیاستهای تثبیت اگر منظور از تثبیت، ثبات نرخ ارز است باید ابتدا به مواردی در این زمینه اشاره کنیم. از ابتدای سال ۱۴۰۲ با توجه به تورمی که با آن روبهرو شدیم که البته از قبل هم پیشبینی میشد، نرخ ۵۰ هزار تومانی دلار، یک نرخ تعادلی برای بازار ارز بود و اگر سال آینده ادامه یابد میتوانیم بگوییم تثبیت نرخ ارز اتفاق افتاده است. سیاست تثبیت از یک زاویه منجر به عدمافزایش قیمت دلار میشود و میتواند به بسیاری از افراد اینگونه القا کند که، چون نرخ دلار تغییر نمیکند و ثابت مانده، پس بازاری موازی مانند طلا و... هم باثبات خواهند ماند و تغییری نخواهند داشت. نکته دیگر اینکه وقتی در اقتصاد حق نقدینگی را ناخودآگاه در همان کانال ۲۵ درصد برای سال آینده داشته باشیم و از سوی دیگر، رشد اقتصادی محدود و حدود ۳ تا ۴ درصد باشد، براساس مدلهای اقتصادی دوباره با تورم روبهرو خواهیم شد. نکتهای که اینجا مطرح میشود این است که هر قدر باعنوان اجرای سیاستهای تثبیت بهصورت غیرواقعی (اگر واقعی باشد برای همه خوب است.) روی دلار فشار بیاوریم، از یک سو، پنجره تبدیل داراییها به دلار بزرگتر خواهد شد و در ادامه موضوع خروج سرمایهها از کشور مطرح میشود و از سوی دیگر، تقاضای دلاری برای واردات افزایش خواهد یافت که پیامدهای آن بسیار جدی خواهد بود.
شخصا معتقد به این نیستم که با شرایط کنونی، ارزش ریال در میانمدت و بلندمدت بتواند ثابت باقی بماند. یعنی هیچ کشوری در جهان نیست که تورم بزرگی مانند کشور ما داشته باشد و بتوانند ارزش واحد پول ملی خود را در میانمدت حفظ کند. مثالهای زیادی هم در اینباره وجود دارد مانند آرژانتین، ترکیه و ایران که تورم دارند و این تورم خود را در کاهش ارزش پول ملی و سایر داراییها به مرور و ناخودآگاه نشان میدهد؛ بنابراین به اینکه اجرای سیاست تثبیت اقتصادی منجر به آرامش ارزی و تخلیه هیجانات ارزی شده چندان اعتقاد ندارم. این نوعی به آینده موکول کردن اتفاقی است که امکان دارد رخ دهد. از دیدگاه مدیریت ریسک هم اگر بخواهیم به این موضوع نگاه کنیم، انتخابات آینده امریکا را پیشرو داریم. در انتخابات امریکا اگر رئیسجمهوری جمهوریخواه سرکار بیاید، به احتمال زیاد دوباره شاهد ادامه تحریمها و عدمفروش نفت خواهیم بود و بروز مجدد فاجعهای که در سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ اتفاق افتاد، دور از انتظار نیست.
مدلهای گوناگونی که در کشورهای مختلف در مدیریت ارز حاکم است به این معناست که نمیتوانیم بهطور خاص از رها کردن نرخ ارز صحبت کنیم. هر یک از کشورها مانند کشورهای حاشیه خلیجفارس سازکار مشخصی برای مدیریت ارز دارند. برخی از کشورها مانند ترکیه هم با تکیه بر مدلهای آزادتر با اتکا به شرایط اقتصادی، ارز را مدیریت میکنند. اما در کشور ما چند مدل برای مدیریت ارز بکار میرود. گاهی با محدود کردن واردات سیاست کنترل ارز دنبال میشود و گاهی سیاست چندنرخی ارز در دستور کار قرار میگیرد. سیاست چندنرخی بودن ارز در یک اقتصاد با درجه آزادی اقتصاد ایران که ۱۶۰ از ۱۶۵ است در کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت موجب انتفاع ذینفعان بزرگی در اقتصاد در مقابل باختن مال و دارایی جمع بزرگی از مردم میشود. اینکه بتوانیم نرخ دلار را در نقطهای ثابت نگه داریم، موضوع بسیار جذابی است، اما آیا این پرسش برای ما ایجاد نمیشود که از دلار با نرخ هزار تومان تا ۴۵۰۰ تومان و از ۴۵۰۰ تا ۱۸ هزار تومان و حالا که دلار ۵۰ هزار تومان شده، چه اتفاقی افتاده است. بهنظر من دیر یا زود باید رویکرد خودمان را با واقعیتهای اقتصادی منطبق کنیم. یکی از واقعیتها این است که ما رشد اقتصادی نداریم و درآمدهای ما محدود است و اقتصاد را با این روش و مدل نمیتوان مدیریت کرد. ضمن اینکه در حال حاضر درآمدهای نفتی را داریم که بسیار کمککننده بوده و این امکان وجود دارد که بهدلایل گوناگون در آینده آن را نداشته باشیم و از این درآمدها محروم شویم.
محمود فاضلی تحلیلگر امور بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان چالشهای همسویی با امریکا در دریای سرخ نوشت: حملات هوایی امریکا و بریتانیا علیه شبهنظامیان حوثی نقطهعطف ناامیدکننده دیگری در صف طولانی شکستهای غرب در خاورمیانه به ویژه بنبست طولانی مدت در مناقشه اسراییل و فلسطین خواهد بود. این واقعیت که امریکا و بریتانیا مجبور به استفاده از زور در پاسخ به حملات حوثیها شدهاند که بر تجارت و کشتیرانی در دریای سرخ تاثیر میگذارد، واقعیتی ناخوشایند را نشان میدهد. نفوذ سیاسی واشنگتن رو به کاهش است، دیپلماسی آن ناکارآمد و اقتدار او تحقیر شده است، به همین دلیل است که حوثیها بدون ممانعت، وعده دادهاند که حملات آنها ادامه خواهد یافت. این تشدید بیپایان واقعیت نامطلوب دیگری را برجسته میکند.
قدرت مسلط در خاورمیانه دیگر امریکا یا مصر متحد غرب، عربستان یا حتی اسراییل نیست. مطمئنا متحد اصلی حوثیها، ایران است.
درحالی که صحبت در مورد برندگان و بازندگان در میان کشتار وحشتناک غزه که به گفته حوثیها به مبارزات انتخاباتی امریکاییها دامن میزند، بیهوده است، با این حال از نظر استراتژیک، مشخص است که چه کسانی در این بحران جلوتر از بقیه هستند. با جنگیدن توسط نیابت، موقعیت ایران با هر تلفات فلسطینی، موشک حزبالله، بمباران عراق و سوریه و پهپاد حوثی تقویت میشود. جو بایدن با حمایت بیقید و شرط از اسراییل پس از حملات حماس و وتو کردن طرحهای آتشبس سازمان ملل، افکار عمومی جهانی (و عمدتا امریکایی) را بیگانه کرد.
به نظر میرسد سیاست بایدن در خاورمیانه قدیمی و دور از واقعیت است. امریکا که هرگز در جهان عرب محبوبیت نداشت، به عنوان یک شریک ضروری، تحمل شد. ایران اکنون دست برتر را دارد. اسراییل نیز از ۷ اکتبر دستخوش یک بیداری استراتژیک شده است، اگرچه افراطیترین سیاستمداران آن هنوز این را درک نکردهاند. وحشت غزه برای همیشه تغییر کرده است.
یکی از کشورهایی که در جریان رویدادهای دریای سرخ با امریکا همسویی بیشتری داشته، یونان است. حوثیهای یمن اخیرا رسما مسوولیت حمله به کشتی یونانی در دریای سرخ را برعهده گرفتند. این کشتی با پرچم مالت در حرکت بوده و متعلق به یونان است. این کشتی که دارای ۲۴ خدمه بود خسارت مادی محدودی دیده، اما قابل دریانوردی است و با همان شرایط، به سفر خود ادامه داد. هیچ ملوان یونانی در این کشتی حضور نداشت. این کشتی خالی از محموله بوده و از ویتنام به اسراییل رفته بود، درحالی که ارزیابی خسارت در سوئز انجام خواهد شد.
حوثیها به اجرای تصمیم برای جلوگیری از کشتیرانی اسراییل ادامه خواهند داد. حوثیها مسوولیت حمله موشکی به کشتی باری متعلق به یونان در دریای سرخ را برعهده گرفتند. به ادعای نماینده آنها، «نیروهای دریایی نیروهای مسلح یمن با تعدادی موشک، یک کشتی یونانی را که به سمت بنادر فلسطین اشغالی در حرکت بود، هدف قرار دادند.» این عملیات پس از آن انجام شد که خدمه کشتی تماسهای هشداردهنده دریافت کردند. نیروهای مسلح یمن تا زمانی که حمله متوقف شود و محاصره مردم فلسطین در نوار غزه رفع نشود، به اجرای تصمیم برای جلوگیری از کشتیرانی اسراییل یا کسانی که با دشمن اسراییلی در بحرین سرخ و عربی مرتبط هستند، ادامه خواهند داد.
به دنبال این حوادث نیکوس دندیاس، وزیر دفاع ملی یونان از حملات حوثیهای یمن به کشتیهای تجاری در دریای سرخ ابراز نگرانی و خاطرنشان کرد که در حال حاضر یک افسر یونانی در بحرین حضور دارد که در حال کار روی جزییات استقرار ناو یونانی در دریای سرخ در چارچوب عملیات «نگهبان رفاه» برای ایمنی دریانوردی است. ناو یونانی «برای حفاظت از منافع یونان در زمانی که این کشور کاملا از نظر عملیاتی آماده باشد در منطقه مستقر خواهد شد. مشارکت ناوچه یونانی به معنای شرکت در یک عملیات خارجی نیست، بلکه عملیاتی است که جهت حفاظت از منافع حیاتی انجام میشود. ما نمیتوانیم بزرگترین قدرت در نیروی دریایی تجاری روی کره زمین باشیم، کشوری که مدعی حرف مهمی در توسعه قانون است، اما از دریا و در هر زمان بحرانی، مشغول تماشای دیگران باشد.»
همراهی یونان در دریای سرخ البته با مخالفتهای داخلی روبهرو بوده است. حزب «چپ جدید» یونان این اقدام را یک ماموریت خطرناک دانست و از دولت خواست که کشور و نیروی دریایی را در عملیاتی واقع در منطقه جنگی که تحت نظارت سازمانهای بینالمللی یا اتحادیه اروپا نیست، درگیر نکند.
دبیرکل حزب کمونیست یونان نیز اعتقاد دارد آتش جنگ در بسیاری از نقاط جهان از جمله در اوکراین، دو سال است که ادامه دارد. استفاده از پایگاههای امریکایی مستقر در خاک ما و ارسال تسلیحات نظامی ادامه دارد و بهای آن همچنان توسط مردم اوکراین، روسیه و همه مردم اروپا پرداخت میشود.
از دیدگاه این حزب، دولت محافظهکار یونان و سایر طرفها یک ناو، یک هلیکوپتر میفرستند. حضور یک تیم ملوانان، درجهداران و افسران تخصصهای مختلف در یک عملیات جنگی خطرناک است. اقدامی که از نظر ریسک تا به امروز هیچ ربطی به این کشور ندارد.
از منظر این گروه، ناوچههایی که مردم یونان برای تهیه آنها پول دادهاند، قرار است برای دفاع از کشور باشند، اما دولت آنها را به هزاران مایل دورتر میفرستد. برای رویارویی با سایر امپریالیستها در هر جای زمین و به خاطر مالکان کشتی، سرمایهداران بینالمللی یا یونانی، عربستان، اسراییل، امریکا، ناتو و اتحادیه اروپا، هیچ نظامی یا سربازی را نباید به خطر انداخت.
حمزه نوذری جامعهشناس طی یادداشتی در شماره امروز شرق با عنوان اقدام با اعلام تمام میشود نوشت: خیلی از مدیران دولتی ادعا میکنند حوزه عمل آنها محدودتر از آن چیزی است که مردم تصور میکنند؛ اما دستکم یک حوزه است که مدیران و مسئولان آزادی عمل زیادی دارند و آن عبارت است از اعلام و تبلیغاتیکردن خدماتی که در دولت ارائه میشود؛ یعنی اموری را که وزارتخانهها و سازمانهای اداری برای تحقق آنها تأسیس شدهاند و امر معمولی و روتین آنها محسوب میشود، به عرصه عمومی بیاورند و آن را به شیوههای مختلف اعلام کنند. همانگونه که صداوسیما به دنبال آشکارسازی و به صحنه آوردن ارزشها و هنجارهاست و برای تحقق آن شخصیتهای اجتماعی را به صحنه سیاسی میکشاند و گاهی با این کار فضیلتها را به قهقرا میکشاند، سازمانها نیز چنین مسیری را طی میکنند. دغدغه وزرا و مسئولان، ارزشمند جلوهدادن خدماتی است که به شکل روتین باید انجام دهند و هدف تأسیس سازمان آنها بوده است. گویی برای بسیاری از مسئولان هیچ اقدام و فعالیتی تا زمانی که اعلام نشود، ارزش ندارد. یعنی اقدامی مهم است که قابلیت آشکارشدگی داشته باشد و در معرض دید و شنید قرار گیرد. نزد دولت، مدیری موفق است که بتواند اقدامی هرچند معمولی را در ویترین اجتماعی و در انظار عمومی قرار دهد. اینگونه تلقی میشود که اقدام و فعالیت زمانی به منتهای خود میرسد که اعلام عمومی شود و تا در انظار عمومی قرار نگیرد، امری ناتمام تلقی میشود. ویترینسازی اقدامات یعنی کاملشدگی و رؤیتپذیرکردن آن یعنی دولت در خدمت جامعه. همین عجله و شتاب برای اعلامکردن خدمات است که بسیاری از فعالیتها پس از آن دیگر چندان با جدیت دنبال نمیشود؛ چون با اعلام و تبلیغ آن گویی به اتمام رسیده است؛ یعنی اقدام با اعلام و نه نتیجه به پایان میرسد.
اما آیا هر اقدامی هرچند فضیلتمند باشد تا زمانی که اعلام عمومی نشود، به منتها درجه خود نمیرسد؟ میتوان امر خیر را مثال زد. در گذشته گفته میشد کار خیر را بدون اینکه کسی مطلع شود، انجام دهید؛ حتی کسی که به او خیر رساندهاید، مطلع نشود. کار خیر بین تو است و خدای تو. ارزش آن به مخفیماندن آن است.
تو نیکی میکن و در دجله انداز/ که ایزد در بیابانت دهد باز.
اما امروزه کار خیر و نیک مدام اعلام و رسانهای میشود. بهعنوان مثال سازمانی که با هدف کاهش فقر و کمک به فرودستان جامعه تأسیس شده است، با اقدام کوچکی مثلا خرید تبلت، چرخ خیاطی یا هر وسیله دیگری برای چند خانواده فقیر سعی میکند از مسیر رسانهها یا جلسات تشریفاتی آنها را اعلام رسمی کند. گویی ارزشها و امور خیر زمانی محقق میشوند که رسانهای شوند.
دراینمیان تصور میشود فعالیتهایی مانند فداکاریها و اخلاصها که در خفا برای منافع همگانی انجام میشود، باید در معرض انظار عمومی قرار گیرد؛ مثل اینکه هیئت دولت شبانهروز در حال خدمت هستند. با کمترین استراحت مشغول خدمت هستند و در مدت انجام خدمت تفریح را بر خود حرام کردهاند. همه اقدامات وزارتخانهها و سازمانها حتی معمولی و روتین با نمادسازی اعلام میشود؛ یعنی اینکه تمام اقدامات و رفتارهای دولت و عناصر وابسته به آن با یک نماد و الگو اعلام میشود. برای مثال، دولت مردمی، دولت سازندگی، دولت عدالت، دولت اعتدال و.... بعد از نمادسازی در ادامه سعی میشود این اقدامات را در راه منافع محرومترین لایههای جامعه تلقی شود. پس نهتنها همه اقدامات تا زمانی که اعلام عمومی نشوند، به اتمام نمیرسند؛ بلکه در اعلام عمومی آنها باید ذیل نماد و الگوی دولت مفصلبندی و رسانهای شوند.
اما با فسادها و ناکارآمدیهایی که در دولتها شکل میگیرند، چگونه میتوان ادعای الگو و نمادسازی کرد؟ در چنین زمانی گویی همه وزرا و مسئولان باید سکوت کنند و به جای توضیح فساد و ناکارآمدی مشغول خدمت رسانی به آحاد جامعه باشند. یا اگر ناچار به پاسخگویی باشند، رسوایی بزرگ تبدیل به ضعف کوچک و معمولی میشود که در مقابل فضایل دولت هیچ است. شکاف بزرگی است بین فضایل ادعایی دولتها و اعمال واقعی آنها. ادعای خدمت به آحاد و بهویژه محرومان جامعه و فعالیتهای مبتنی بر سود و منفعت گروهی، جناحی دارای تناقضی است که جامعه از آن مطلع است؛ اما بسیاری از فضایل یا خدمات به دست خود مدیران که در پی آشکارسازی امر روتین هستند، بیاعتبار میشوند. دراینمیان گروهی بهاصطلاح روشنفکران و کارشناسانی هستند که کمترین کار دولتها را میستایند و دست اندرکار تبلیغ آن میشوند؛ اما زمانی که افراد جامعه نتیجهای از کار اعلامشده را نمیبینند، چنین ستایشی در راستای بیاعتبارکردن دولتها است، بدون اینکه نیت آن را داشته باشند.