اشعاری از شهید بلخی
اگر غم را چو آتش دود بودی
جهان تاریک بودی جاودانه
در این گیتی سراسر گر بگردی
خردمندی نیابی شادمانه
*
دانش و خواسته است نرگس و گل
که به یک جای نشکفند به هم
هرکه را دانش است، خواسته نیست
و آن که را خواسته است دانش کم
**
مرا به جان تو سوگند و صعب سوگندی
که هرگز از تو نگردم نه بشنوم پندی
دهند پندم و من هیچ پند نپذیرم
که پند سود ندارد به جای سوگندی
شنیدهام که بهشت آن کسی تواند یافت
که آرزو برساند به آرزومندی
هزار کبک ندارد دل یکی شاهین
هزار بنده ندارد دل خداوندی
تو را اگر ملک چینیان بدیدی روی
نماز بردی و دینار بر پراگندی
تو را اگر ملک هندوان بدیدی موی
سجود کردی و بتخانههاش برکندی
به منجنیق عذاب اندرم چو ابراهیم
به آتش حسراتم فگند خواهندی
تو را سلامت باد ای گل بهار و بهشت
که سوی قبله رویت نماز خوانندی
حکایت
گویند: مردی فقیر که زنش کره می ساخت، آن را به یکی از بقالیهای شهر میفروخت، آن زن کرهها را به صورت دایرههای یک کیلویی میساخت. مرد آن را به یکی از بقالیهای شهر میفروخت و در مقابل مایحتاج خانه را میخرید.
روزی مرد بقال به اندازه کرهها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامی که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانی شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمیخرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من می فروختی در حالی که وزن آن ۹۰۰ گرم است.
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما وزنه ترازو نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار میدادیم.
تفاوت اشعار نو
در یک تقسیمبندی کلی به ترتیب شکلگیری، انواع شعر نو را میتوان به سه دستهٔ کلی تقسیم کرد:
شعر نیمایی: وزن عروضی دارد اما جای قافیهها مشخص نیست مثل اشعار اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری.
سپید: هر چند آهنگین است اما وزن عروضی ندارد و جای قافیهها در آن مشخص نیست مثل برخی اشعار احمد شاملو.
موج نو: نه قافیه دارد و نه وزن عروضی و فرق آن با نثر در تخیل شعری است. موج نو به پیچیدگی معروف است. مثل برخی اشعار احمدرضا احمدی.
شهید بلخی
ابوالحسن شهيدبن حسين جهودانَکى بلخى شاعر استاد و دانشمند و حکيم معروف قرن ۴ و ۵ هجرى بوده است. رودکى از همهٔ همعصران خود، تنها او را 'شاعر' و ديگران را راوى اشعار اين و آن مىدانست . وى از بزرگان حکما و متکلمان و در علوم اوايل استاد بوده است. ابنالنديم در الفهرست گويد که شهيدبن حسين تأليفاتى دارد و او را با رازى مناظراتى [مکتوب] بوده و هريک بر ديگرى نقضى و ردّى داشته است. ياقوت حموى در کتاب معجمالبلدان نام او را ذيل کلمهٔ 'جهودانک' ، ابوالحسن شهيدبن حسين بلخى الوراق المتکلم آورده است. ورّاق يعنى کتابفروش و از اينجا شغل عادى شهيد معلوم مىشود. شهيد در خط استاد بود. استاد رودکى در رثاء او فرموده است:
کاروان شهيد رفت از پيش
زآن ما رفتهگير و مىانديش
از شمار دو چشم يک تن کم
وز شمار خرد هزاران بيش
بههرحال شهيد در نزد علما و ادباى عصر خود از افاضل عهد محسوب مىشده و نام او در چند مأخذ از مآخذ قرن چهارم به احترام ذکر شده و شاعرى يکى از چند فضيلت وى بوده است. از ممدوحان او يکى نصربن احمد سامانى بود و ديگر ابوعبدالله محمدبن احمد جيهانى از خاندان معروف جيهانى که مدتى وزارت سامانيان مىکرد و از علماى مشهور قرن چهارم بود.وفات شهيد را در سال ۳۲۵ نوشتهاند. اشعار او در نزد شعراى بعد از وى تا اواخر قرن ششم به فصاحت و لطافت معروف و خاصه غزلهاى او در دلاويزى و دلپذيرى مثل بود.
حکایتی از تذکره الاولیا
نقل اسـت کـه؛ شبی، (ابوالحسن خرقانی) نماز میکرد. آوازی شنید کـه؛ «هان بولحسن! خواهی کـه آنچه از تو میدانم، با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟»شیخ گفت؛ «ای بار خدایا. خواهی کـه آنچه از رحمت تو میدانم و از کرم تو میبینم، با خلق بگویم تا دیگر هیچکس سجودت نکند؟»
قسمتی از شعر سهراب سپهری
روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد
خواهم آمد گل یاسی به گدا خواهم داد
زن زیبای جذامی را گوشواری دیگر خواهم بخشید
کور را خواهم گفت: چه تماشا دارد باغ
هر چه دشنام از لب خواهم برچید
هر چه دیوار از جا خواهم برکند
رهزنان را خواهم گفت: کاروانی آمد بارش لبخند
ابر را پاره خواهم کرد
من گره خواهم زد چشمان را با خورشید،
دل ها را با عشق، سایه ها را با آب، شاخه ها را با باد
و به هم خواهم پیوست، خواب کودک را با زمزمه زنجره ها
بادبادک ها به هوا خواهم برد
گلدان ها آب خواهم داد
خواهم آمد، سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند
هر کلاغی را کاجی خواهم داد
مار را خواهم گفت: چه شکوهی دارد غوک
آشتی خواهم داد آشنا خواهم کرد راه خواهم رفت نور خواهم خورد
دوست خواهم داشت.
شعر حجم
شعر حجم گونهای از شعر نو فارسی است که از سالهای ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷ رسماً موجودیت خود را اعلام کرد. شاعران حجمگرا سعی داشتند واقعيتی فراتر از واقعيت روزانه و معمول ارائه دهند. از دید آنها كار شعر، گفتن نبود، بلکه خلق يک قطعه بود، آنها به جادوی عجیب واژهها در شعر معتقد بودند و میگفتند شعر باید خودش موضوع خودش باشد.
معروفترین شاعران این سبک یدالله رویایی، بیژن الهی، احمدرضا احمدی، بهرام اردبیلی و پرویز اسلامپور هستند.