به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه ۲۰ اسفندماه در حالی چاپ و منتشر شد که موضع دوگانه آمریکا در قبال بحران غزه، معاونت سیاسی صدا و سیما؛ رفتن خدابخشی و آمدن صائب، تهران و مسکو در مسیر همگرایی تاکتیکی و بیاعتباری ریال تا کی؟! در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله امروز رسالت با عنوان نقدی بر رویکرد مجمع روحانیون مبارز نوشت: ۱- وجوب شرکت در انتخابات و تشویق و ترغیب مردم برای آمدن پای صندوقهای رأی در منطق فقه سیاسی امامین انقلاب و منطق فقه سیاسی مراجع معظم تقلید بهمثابه یک «حکم»، اگر بیشتر از حکم میرزای شیرازی در تحریم تنباکو در مبارزه با استعمار پیر انگلیس نباشد، کمتر از آن نیست.
امام خمینی (ره) در وصیتنامه سیاسی الهی خود در اهمیت حضور در انتخابات میفرمایند: «چهبسا عدم حضور در انتخابات، گناهی باشد که در رأس گناهان کبیره است.»
۲- یک پرسش تلخ در ذهن علما و نخبگان جامعه بهویژه مردم وجود دارد و آن اینکه چرا یک تشکل روحانی که افتخارش این است که به اذن امام (ره) تأسیسشده در انتخابات اخیر نهتنها حضور فعال نداشتند بلکه حکم به تحریم عملی و نظری داد و با بیانیهها و سخنان تحریفآلود، در سلامتی انتخابات تشکیک و در تخریب شورای نگهبان قانون اساسی و ترویج شایعات هرآنچه توانست کوتاهی نکرد؟!
مجمع روحانیون مبارز که اذن تأسیس از امام خمینی (ره) در اوایل انقلاب اسلامی داشت با بزرگنمایی مشکلات اقتصادی، نقد ساختار سیاسی نظام و ضریب دادن به برخی عملکرد سوء مسئولین، درست در همان مسیری گام برمیدارد که سلطنتطلبان، منافقان و تجزیهطلبان و ... گام برمیدارند. این همصدایی با ضدانقلاب از چه درجه عقلانیت سیاسی برخوردار است.
پیوستن به کمپین «نه» به انتخابات رضا پهلوی، مریم رجوی، مسیح علی نژاد و دنبالههای داخلی آنها چه آورده سیاسی برای آنها دارد.
۳- پس از پایان انتخابات ۱۴۰۲ آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات در توییتی نوشت:
«پایان انتخابات اسفند ۱۴۰۲ اعلام شد سیدمحمد خاتمی در این انتخابات رأی نداد او از راهبرد جبهه اصلاحات در این انتخابات حمایت کرد.»
آیا خانم آذر منصوری که مرجعیت سیاسی در مجمع روحانیون مبارز را نمایندگی میکند و مرجعیت امام (ره) در نگاه حضرات، دیگر جایگاهی ندارد؟!
۴- خاتمی در واکنش به پرسشهای موافقان و مخالفان رویکرد او در انتخابات گفته است: «آگاهانه و صادقانه رأی ندادم تا به هیچکس دروغ نگفته باشم!»
آدمی که به خودش دروغ میگوید، قدرت پیدا میکند به همه دروغ بگوید. خاتمی در فتنه ۸۸ به خود دروغ گفت که تقلب شده است و این دروغگویی را هنوز ادامه میدهد.
او به ضدانقلاب دروغ نگفت صریحا به آنها گفته من رأی ندادم و به شما وفادارم. اما به ملتی که هشت سال او را در مسند ریاست جمهوری نشاند، دروغ گفت و اعلام کرد؛ من به سوگند ریاست جمهوری که در قانون اساسی آمده است آنوقت وفادار نبودم، الآن هم وفادار نیستم.
۵- مردمی که در ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ بهپای صندوقهای رأی آمدند شلیک دشمن را در تحریم و تهدید به شقیقه خود احساس کردند. آنها آمدند با هر یک رأی خود یک گونی خاک برای ساختن سنگر مقابل دشمن بسازند. آنها آمدند برای تضمین امنیت و اقتدار ملی، چرا مجمع «روحانیون مبارز» با «نه» به انتخابات از پشت به مردم خنجر زدند؟! مردم سؤال میکنند مجمع با آمریکا «مبارزه» میکند یا با مردم ایران؟!
چرا باید کسانی که در انتخابات ۸۸ تا مرز «بغی» پیش رفتند در انتخابات ۱۴۰۲ در مقام «حرب» برآیند، حقیر هر چه فکر کردم برای پاسخ به جایی نرسیدم شاید توضیح حضرات پرده از این راز بردارد.
ناصر ذاکری طی یادداشتی در شماره امروز شرق با تیتر دغدغههای ریالی و بیخیالی ارزی نوشت: رئیس کل بانک مرکزی در اختتامیه دهمین همایش سالانه اقتصاد مقاومتی با عنوان «حکمرانی ارزی؛ ثبات و رونق اقتصادی» گفته است: «ما در بانک مرکزی مرزبان ریال هستیم. کاری به دلار نداریم. معضل ما ریال است، دلار نیست. وقتی مدام از دلار صحبت میکنیم، عملا منجر به تضعیف ریال میشود». سخنان رئیس کل از منظر دانش اقتصادی قابل درک است.
یکی از مهمترین وظایف دولت در میدان اقتصاد حفظ ارزش پول ملی با هدف حداکثرکردن ارزش ثروت ملی و سرعتگرفتن رشد اقتصادی کشور است. اما آنچه قابل توجیه نیست، اصرار بر نادیدهگرفتن اثر نرخ ارز بر اقتصاد ملی است. گویی علت وابستگی شدید شاخصهای اقتصادی کشور به نرخ ارز این است که مقامات ما مدام از دلار سخن میگویند و اگر همه دلار را نادیده بگیریم، دیگر این اثرگذاری به سمت صفر میل خواهد کرد! سخنان ایشان بر پایه دو گزاره درست و نادرست تنظیم شده است: اول اینکه دولت موظف به دفاع از ارزش پول ملی است، تا از این گذرگاه زیانی به اقتصاد ملی و شهروندان وارد نشود، دوم اینکه بدون توجه به تغییرات ارزهای مهم و مسلط در اقتصاد جهانی میتوان برای پیشبرد اهداف پولی و رسیدن به ثبات اقتصادی همراه با رشد و رونق برنامه تدوین و اجرا کرد! درواقع در طول چند دهه گذشته اقدامات دولتهای مستقر در دو حوزه تحمیل کسری بودجه بر اقتصاد ملی و مهارنکردن فعالیت بانکهای خصوصی و مؤسسات مالی و اعتباری و بیاعتنایی به رونق مخرب تجارت پول از طرف شبکه بانکی بزرگترین لطمه را به ارزش پول ملی وارد کرده و اتفاقا در هر دو حوزه بانک مرکزی سهمی درخور تأمل داشته است. به بیان دقیقتر اولویتبندی نادرست اهداف از طرف دولتمردان و پرداختن به اهداف و برنامههایی غیر از وظایف اصلی دولت موجب شده، دولت میدانهای بسیار مهمی را با بیاعتنایی کنار گذارده و به تغییرات نامطلوب و فاحش شاخصهای ملی وقعی ننهد.
یکی از مهمترین و حیثیتیترین این شاخصها ارزش پول ملی است. نکاتی که رئیس کل بانک مرکزی درباره ضرورت اعتنا به مرزبانی ریال و حکمرانی پول ملی مطرح میکند، هرچند حاوی مطالب جدیدی نیست و بارها و بارها بر زبان سیاستمداران مدعی بهویژه در ایام انتخابات جاری شده است، اما سرفصل جدیدی برای مطالبات کارشناسان و فعالان اقتصادی و اصحاب رسانه مطرح میکند که از ایشان و سایر دولتمردان بخواهند با پرداختن به وظایف اصلی یک دولت ملی، کارنامه خود را با توجه به تغییرات ارزش پول ملی ارائه و فکری به حال بهبود این کارنامه کنند. اما نکته مهم و درخور تأمل در سخنان رئیس کل محترم، نادیدهگرفتن سازوکار رابطه پول ملی با نرخ ارز و نقش عنصر سیاست خارجی و تعامل با اقتصاد جهانی در این میدان است. ایشان مبحث ارتباط پول ملی و ارز را تا بدان پایه پایین میآورد که گویی با سخننگفتن از ارزهای مسلط جهان و بیاعتنایی به آنها میتوان برای پول ملی سیاستگذاری کرد. امروزه همه اقتصادهای دنیا به تناسب درجه رشدیافتگی خود درگیر ارتباطات تنگاتنگ تجاری با جهان خارج هستند، بهگونهای که سهم اقتصادها از تجارت جهانی ارتباط نزدیکی با درجه توسعهیافتگی و رونق آنها دارد. دقیقا به همین دلیل ارتباطات گسترده پولی و مالی بین کشورها شرایطی را ایجاد میکند که نرخ ارز برای هریک از اقتصادها خواه بزرگ و خواه کوچک یکی از مهمترین شاخصها باشد.
رئیس کل میگوید همانگونه که چین و روسیه تلاش میکنند تا حد امکان در تجارتهای خود با سایر کشورها از پول ملی خودشان استفاده کنند، ما نیز باید چنین نگاهی به ریال داشته باشیم. اما ایشان نمیگوید که چرا مثلا چین بهعنوان دومین اقتصاد بزرگ جهانی حاضر نیست ریسک کنارگذاشتن یکباره دلار و تخریب رابطه تجاری و بانکی خود را با غرب بپذیرد و با وجود برخورداری از پشتوانه قوی دومین اقتصاد بزرگ جهان، در این زمینه بهاصطلاح دستبهعصا راه میرود، اما ایشان بهعنوان نماینده اقتصادی با سهم اندک در بازار جهانی بیمحابا مصمم به تاختن به صف دشمن و نواختن سیلی بر صورت او است. ایشان در ادامه از ظرفیت بریکس و تأثیری که بر اقتصاد جهانی خواهد داشت، سخن میگوید. بیتردید بریکس نقطه شروع حرکت به سمت نظم نوین پولی جهان و پایان دوران سلطه دلار است، اما این اتفاق در بلندمدت محقق خواهد شد، و نمیتوان اصلاح امور پولی و ارزی کشور را در کوتاهمدت منوط بدان کرد. رئیس کل بانک مرکزی درنهایت نکته جالبی را هم بیان کردهاند که نگارنده صمیمانه امیدوار است موجبات عتاب و خطاب از طرف رؤسایشان را فراهم نکند: «باید بتوانیم از دانش و توان تمام متخصصها استفاده کنیم. کارشناسان و اقتصاددانان خوبی داریم. اگر گرد و غبارهای سیاسی آرام شود، اعتقاد دارم که بسیاری از مسائل اقتصادی را میتوانیم حل کنیم».
روزنامه جوان طی یادداشتی در شماره امروز خود نوشت: معاون سیاسی صداوسیما تغییر کرد. علیرضا خدابخشی کنار گذاشته شد و رئیس خبرگزاری صداوسیما، با حفظ سمت، جایگزین او شد، البته با عنوان سرپرست معاونت سیاسی. همین دو مورد، یعنی سرپرست به جای معاونت و بعد هم حفظ سمت قبلی و در واقع انتخاب یک جایگزین موقت و البته معتمد و بیحاشیه، نشان میدهد ماجرای این تغییر با فوریت همراه بوده است. خبر برکناری معاون سیاسی سازمان صداوسیما دو روز پس از گفتوگوی ویژه خبری جنجالی شبکه خبر اتفاق افتاد.
صبح روز پنجشنبه رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، نسبت به تلخ شدن فضای شیرین شکلگیری مجلس جدید شورای اسلامی به دلیل ستیزهگریها و دعوا راه انداختنها هشدار دادند. بسیاری از فعالان سیاسی و رسانهای مخاطب این سخنان را فرد خاصی دانستند. در گفتوگوی ویژه خبری آن شب همان فرد خاص دعوت شده بود و باوجود تأکید ساعاتی قبل رهبر انقلاب بر عدم بیان سخنان اختلاف انگیز، آن گفتوگوی ویژه خبری محل مشاجره و جدل و نام بردن از رسانهها و افراد دیگر شد و مجری برنامه هم بر این نام بردنها اصرار میورزید و عملاً مشاجرات و جدلهایی را که پس از انتخابات فضای سیاسی را کمی مشغول خود کرده بود، تشدید شد. طبیعی بود که چنین اتفاقی از سوی رسانه ملی، با انتقادات بسیاری مواجه شد. خصوصاً که نمیتوان اصرارهای مجری را بدون هماهنگی با سردبیری بخش خبر و در کل عوامل پشت صحنه دانست.
علیرضا خدابخشی ۲۲ مهر ۱۴۰۰ با حکم جبلی به عنوان معاون سیاسی سازمان صداوسیما منصوب شده بود و دو سال و نیم بعد برکنار شد. البته ساعاتی پس از انتشار خبر برکناری، متنی هم به عنوان استعفای او منتشر شد. با این حال به نظر میرسد گزینه برکناری خیلی قویتر از گزینه استعفای اختیاری بر باور اهل رسانه و سیاست نشسته است.
در طول دو سال و نیم گذشته، انتقادات متعددی متوجه عملکرد خدابخشی در معاونت سیاسی سازمان صداوسیما بود و به نظر میرسید او نسبت به اغلب آنها بیاعتناست. از مدتها قبل هم بحث و زمزمههای برکناری او شنیده میشد، اما گویا کسانی که علاقه داشتند او بماند، قدرت بیشتری از انتقادات داشتند.