عباس قادری متولد ۲۶ شهریور ماه ۱۳۲۶ در تهران خوانندهٔ ایرانی قبل از انقلاب است. او به دلیل سبک خوانندگیش به خواننده کوچه بازاری معروف است.
به گزارش تابناک – عباس قادری از خوانندگان قبل از انقلاب است که از دوران کودکی وارد خوانندگی شده و در سالهای آغازینِ دههٔ ۱۳۵۰ با اجرای ترانههای بدنام و زیارت (زوار) به شهرت رسیده است. عباس قادری پس از انقلاب مدتی در ایران زندگی کرد و در نهایت اسفند ماه ۱۴۰۱ برای همیشه به آمریکا مهاجرت کرد. در ادامه به بیوگرافی عباس قادری و همسرش و فرزندانش همراه با عکس های جدید و مهاجرت از ایران و معرفی آهنگ ها و ترانه های این خواننده محبوب قدیمی می پردازیم.
عباس قادری خواننده قدیمی در ۲۶ شهریور ماه ۱۳۲۶ در تهران متولد شد. از سال ۱۳۴۸ وارد عرصه خوانندگی شد و با ترانه های زیارت (پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم) و بدنام به شهرت رسید. وی پس از پیروزی انقلاب مدتی در ایران زندگی کرد، اما در نهایت در اسفند ماه ۱۴۰۱ برای همیشه ایران را به مقصد امریکا ترک کرد. مهاجرت عباس قادری توسط پسرش شهرام رسانه ای شد و گفته شده مقصد اصلی او امریکا می باشد.
آغاز فعالیت موسیقی آقای عباس قادری به سال ۱۳۴۸ برمی گردد. او قبل از انقلاب یکی از خوانندگان محبوب و پر کار ایرانی بود که با صدا و سیمای ملی ایران همکاری مداوم داشت. پس از پیروزی انقلاب به امریکا مهاجرت کرد و فعالیت های هنری خود را در آنجا پی گرفت و از طریق کمپانی های آونگ موزیک، ترانه رکوردز، کلتکس رکوردز و … ترانه هایش را منتشر کرد.
بیشترین شهرت این خواننده به دلیل ترانه های بدنام و زیارت می باشد.
خوانندگی را در دوران کودکی و بطور حرفه ای در ابتدای نوجوانی آغاز کرد، یطوری که در جمع همکلاسیها و بیشتر در اردوهای پیشآهنگ مدارس آن دوران میخواند و بعدها با فعالیتهای هنری در تئاتر ادامه داد ولی فعالیت هنری عباس قادری بهطور جدی و حرفهای از سن ۱۸ سالگی با هدایت راهنمایی انوشیروان روحانی آغاز شد
خودش گفته: من از ۱۰سالگی در هرمدرسهای که درس میخواندم، در برنامههای موسیقیاش فعالیت داشتم. برنامهای به نام «پیشاهنگی» بود که بچهها را به اردو میبردند و آنجا برنامه و تمرینهای موسیقی داشتیم.
چیزی که عوض داره گله نداره اولین آهنگ عباس قادری آهنگی بود که با استقبال خوبی از طرف مردم رو به رو شد و بعد از این آهنگ او صدها ترانه خاطره انگیز دیگر هم اجرا کرد. عباس قادری تنها خوانندهای از نسل خوانندگان مردمی ایران است که بعد از انقلاب ۱۳۵۷ دست از کار خود نکشید و همچنان کارش را تا به امروز ادامه دادهاست.
عباس قاردی بیش از ۴ دهه تجربه فعالیت در خوانندگی و موسیقی ایرانی را در کارنامه خود دارد. در کارنامه هنری این هنرمند حدود ۸۳۰ ترانه در آلبومها و سبکهای مختلف به چشم میخورد. از این هشتصد و سی آهنگ عباس قادری، حدود هفتاد آهنگ، برای فیلمهای قبل از سال ۵۷، موسوم به فیلمهای فارسی اجرا شدهاست؛ که از جمله معروفترین این آهنگها که برای فیلم اجرا شدهاست، میتوان آهنگهای (بدنام) و (چیزی که عوض داره گله نداره) را نام برد.
عباس قادری در اوج جوانی ازدواج کرده و تاکنون نیز با همسرش زندگی می کند. ثمره این ازدواج دو دختر و دو پسر به نامهای علیرضا و شهرام است. هر دو پسر عباس قادری در زمینه هنری و موسیقی فعالیت دارند. تعدادی از آهنگهای قدیمی عباس قادری توسط شهرام قادری دوباره تنظیم و بازسازی شدهاست. گفته میشود عباس قادری باجناق زنده یاد احمد پور مخبر بازیگر سینما و تلویزیون بود
شهرام قادری پسر «عباس قادری» خواننده سبک کوچه بازاری با انتشار پستی در اینستاگرام از مهاجرت این خواننده از ایران خبر داد. آمریکا و شهر لس آنجلس مقصد عباس قادری معرفی شده است.
او پیشتر درباره مهاجرتش از ایران گفته بود: پسرم در آمریکا درس میخواند و من به دیدنش میروم ولی دوست ندارم از ایران بروم. من یکوجب از خاک ایران را به کل دنیا نمیدهم. این را به حقیقت میگویم. الان گرینکارت هم دارم و میتوانم بروم ولی دوست ندارم. باور کنید وقتی از ایران خارج میشوم، ناراحتم اما در راه بازگشت خیلی خوشحالم و با خود میگویم دارم به وطن و خانه خودم برمیگردم.
عباس قادری میگوید بچه خیابان سعادت جایی بالاتر از میدان اعدام و پایینتر از مولوی است.
من هم مثل خیلی کسان دیگر، در ایران ماندم و دوست داشتم در مملکت خودم زندگی کنم. افتخار میکنم که در این مملکت ماندهام، هرچه باشد اینجا وطن من است. زادگاه من است. ما اینجا به دنیا آمدهایم و همینجا باید دفن شویم.
تا ۱۰سال پیش هم دایم کارها را به ارشاد میبردم. از اول که انقلاب شد ما دوست داشتیم کار کنیم، مثل هنرمندان دیگری که به آنها گفتند چه کاری کنند و چه نکنند، ما هم یکی از آنها بودیم. اما متاسفانه هنوز هم جواب درستی به ما ندادهاند.
یعنی هم مردم این موسیقی را دوست داشته باشند و هم اینکه کلام موسیقی توهینی به ارزشها تلقی نشود اما متاسفانه اجازه انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت به ما ندادند. قبل از انقلاب خوانندههایی که در این ژانر فعالیت میکردیم، ۱۰،۱۵نفری بودیم.
الان دیگر تقریبا کسی نمانده و بیشترشان فوت کردهاند. سن ما بالا رفته و چیزی از عمرمان باقی نمانده. این آخرسری، دوست داریم کارهای قابل انتشار و پخش ما را تصویب کنند و اجازه دهند آنها را برای مردم اجرا کنیم.
نه، هیچکس چنین چیزی به من نگفت. گفتند شما میتوانید به فعالیتتان ادامه دهید.
من حساسیتی ندارم. خوشحالم تمام مردمی که در کوچهبازار زندگی میکنند، از این موسیقی استفاده میکنند؛ واقعیت را خدمتتان عرض میکنم؛ میتوانید از پدرتان که از هم نسلان من هستند، بپرسید. بگذارید مثالی بزنم که فکر کنم جواب سوال شما هم باشد، تئاترهایی در لالهزار بود که الان تکوتوک باقیمانده و سبکوسیاقشان فرق کرده؛ یعنی فقط نمایشنامه کار میکنند. آن زمان بیشتر کنسرت اجرا میکردند و گهگاهی هم نمایشنامه.
موسیقی پاپیولار همین معنی موسیقی مردمی را میدهد؛ یعنی موسیقیای که فراگیر است. برای همین میگفتند: «موسیقی مردمی» چون از دل گفتوگوهای روزمره درمیآمد… .
من از مردم همیشه سپاسگزار بودم چون محبتشان همیشه شامل حالم بوده. الان خیلی خوشحالم که میبینم حتی نوجوانان هم مرا دوست دارند و در محافل موردمحبت قرار میدهند؛ فکر میکنم به این خاطر است که توانستم با موسیقی دلی را خوش کنم و دردی را از روی دلشان به وسیله شعر و آهنگ بردارم. شعرها هم که مشخص است چگونه بوده.
این شغل من است. نمیتوانم این حرفه را رها کنم چون این کار در دل و خونم است. باید عقدهای را که در دلم است بهصورت شعر و آهنگ پیاده کنم. چیز بدی هم نیست من دوست دارم همه آن را دوست داشته باشند. شما به موسیقی این روزها نگاه کنید.
– نه. پرسپولیسی هستم.
– قلعه نویی هم در ابتدا شاهین بازی می کرد. آن زمان که اینها در خیابان غیاثی بازی می کردند، محل ما آنجا بود. با آقای پروین بودیم. آقای قلعه نویی هم از بچه هایی بود که مرتب آنجا بودند. موزیک عروسی آقای قلعه نویی را خودم خواندم.
من تیم ملی مملکت مان را دوست دارم.الان شاخه شاخه شده اند، این شده پرسپولیسی، آن شده تاجی و …
او پیشتر درباره مهاجرتش از ایران گفته بود: پسرم در آمریکا درس میخواند و من به دیدنش میروم ولی دوست ندارم از ایران بروم. من یکوجب از خاک ایران را به کل دنیا نمیدهم. این را به حقیقت میگویم. الان گرینکارت هم دارم و میتوانم بروم ولی دوست ندارم. باور کنید وقتی از ایران خارج میشوم، ناراحتم اما در راه بازگشت خیلی خوشحالم و با خود میگویم دارم به وطن و خانه خودم برمیگردم.
خدا رحمتشکند. من آن زمان، خیلی مشهور نبودم ولی کارهایم در بازار موجود بود که ایشان کارشان را شروع کردند. فقط آهنگ میخواند و جایی برای اجرای برنامه و کنسرت نمیرفت. فقط صفحه منتشر میکرد.
خیلی خوب است. قسم میخورم که من پنجدقیقه نمیتوانم بیرون باشم؛ از محبت مردم که من شرمنده میشوم. جوانهای ۲۰ساله علاقه عجیبی نشان میدهند و من از خدا متشکرم و با خودم میگویم اینقدر به من لطف داشته که حتی جوانهایی به این سنوسال از من حمایت میکنند. به این شکل از خدای خودم ممنونم چون کاری که کردم را اکثریت مردم دوست دارند.
الحمدالله یک لقمه نان و پنیری از قبل داشتیم. در عین حال کار کردیم و دوستان خوبی هم داشتیم که شرکتهای مختلفی در زمینه تولید آلات موسیقی داشتند.
سفارش کارهایی را به ما میدادند که در حیطه موسیقی بود، مثلا ساخت خرک سنتور و… فعالیتم در زمینه موسیقی بود ولی نه به صورت انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت. وقتی آدم نمیتواند چلوومرغ بخورد، باید سعی کند از یک لقمه نان و پنیر لذت ببرد.
برادرهایم در کار طلا و جواهر هستند. من هم کنارشان هستم.
چرا، زمانی در شرکت «روغننباتی قو» کار میکردم و سرپرست یک قسمتی بودم. بعد دوباره وقتی به آنجا برای کار رفتم، دیدم همهچیز تغییر کرده و همهدستگاهها اتوماتیک شده و نتوانستم کارم را ادامه دهم. خلاصه سالهای سال را به همین منوال گذراندیم.
معجزه
شیطون بلا
هفت اسمون
گل بانو
خوش آمدی (۱۳۸۱)
سقاخونه (۱۳۸۳)
دورهم بودن (۱۳۸۶)
گل رز (۱۳۸۸)
نازگلکم (۱۳۹۱)
قسم (۱۳۹۴)
توبه (۱۳۹۵)
تکآهنگها