به گزارش تابناک به نقل از تسنیم، اواخر اسفندماه سال گذشته، مرد جوانی به شعبه هفتم دادسرای امور جنایی مراجعه کرد و هنگامی که مقابل بازپرس غلامحسین صادقزاده قرار گرفت، گفت: چند روزی میشود برادرم بهنام محسن که بهصورت مجردی در خانهاش زندگی میکند، ناپدید شده است و تلفن همراهش نیز خاموش است، ساعتی پیش نیز دوست برادرم تماس گرفت و مدعی شد که محسن یک نفر را به قتل رسانده است و برای اختفای جسد و معدوم کردن مقداری مشروبات الکلی، به کمک نیاز دارد.
پس از تشکیل پرونده و ثبت شکایت، تیمی از کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی (ویژه فقدان) با دستور بازپرس جنایی تحقیقات ابتدایی را آغاز کردند و در نخستین گام دوست فقدانی را بهنام آرش هدف بازجویی قرار دادند. او در اظهارات ضدونقیضی گفت: هنگامی که محسن از طریق تماس تلفنی درخواست کمک کرد، به خانهاش رفتم اما فقط مشروبات الکلی را معدوم کردیم، جسد را ندیدم و به هیچ عنوان نیز قبول نکردم که آن را مخفی کنم.
بازپرس جنایی در این شاخه از تحقیقات دستور داد اقدامات اطلاعاتی کلید زده شود که مشخص شد چند روز قبل از اینکه فقدان محسن اعلام شود، از کارت بانکیاش در یک مغازه مصالحفروشی بشکهای خریداری شده است که همین سرنخ کافی بود تا گرهای از این پرونده مرموز باز بشود.
طولی نکشید که کارآگاهان سراغ مغازه مصالحفروشی رفتند و با بازبینی دوربینهای مداربسته متوجه شدند زن جوانی این بشکه آبیرنگ را خریداری کرده است که در ادامه اقدامات اطلاعاتی حاکی از آن بود که زن جوان نامزد آرش است.
همین کافی بود تا آرش و نامزدش با دستور قضایی دستگیر شوند، زن جوان در همان بازجوییهای اولیه گفت: چند وقت قبل با آرش نامزد کردم، برای خرید لوازم بهسمت جنوب تهران رفتیم اما او ناگهان ترمز کرد و بهبهانه این که جای پارک نیست یک کارت بانکی به من داد و درخواست کرد به مغازه مصالحفروشی بروم و یک بشکه بخرم، پس از اینکه خرید را انجام دادم بشکه را داخل صندوق عقب گذاشتیم و بهسمت خانه محسن رفتیم، در آنجا آرش تنهایی با بشکه به خانه مورد نظر رفت و بیست دقیقه بعد پایین آمد.
با قوت گرفتن فرضیه به قتل رسیدن آرش توسط زن و مرد جوان، تجزیه و تحلیلهای اطلاعاتی بهصورت ویژهای توسط تیم جنایی کلید زده شد و بررسیها نشان میداد که اوایل فروردینماه امسال، جسد سوخته یک مرد در داخل یک بشکه آبیرنگ در گردنه برگجهان منطقه لواسانات به مرکز فوریتهای پلیسی 110، گزارش داده شده بود که با اعلام این خبر، تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل حادثه شدند و با تحقیقات میدانی پی بردند که مرد جوانی به قتل رسیده است و عاملان جنایت جسد را بههمراه محلول اسید داخل بشکه قرار داده و پس از انتقال به ارتفاعات گردنه برگجهان پا به فرار گذاشتهاند.
با توجه به شباهت سرنخهای موجود داخل پرونده فرد فقدانی و جسد کشفشده در لواسانات، خانواده محسن برای آزمایشهای DNA راهی پزشکی قانونی شدند که از سوی متخصصان پزشکی قانونی مشخص شد که جسد سوخته متعلق به محسن است، از سوی دیگر اقدامات فنی نشان میداد که آرش با پسر جوانی برای از بین بردن جسد بهصورت پیامکی در ارتباط بوده و برای او نوشته است: "بیل را خریدی؟!".
در مرحله بعدی، تیم جنایی پسر جوان را بازداشت کردند که او در جریان بازجوییها گفت: آرش مرتکب قتل شده است. او چندی قبل به من زنگ زد و درخواست کرد بهازای دریافت پول یک جسد را از بین ببریم، بهخاطر همین به آدرسی که فرستاده بود رفتم، جسد و محلول اسید را با کمک یکدیگر داخل بشکه آبیرنگ قرار دادیم، پس از آن بهتنهایی بشکه را به ارتفاعات گردنه برگجهان بردم و بلافاصله فرار کردم.
اعتراف عجیب متهم پرونده
پس از تکمیل پازلهای پرونده و اعترافات پسر جوان و نامزد آرش به جرم خود، آرش همچنان منکر هرگونه ارتکاب جنایت بوده و به قتل اعتراف نکرده است اما تحقیقات جنایی همچنان ادامه دارد.
آرش در جریان تحقیقات مدعی شد: من خانه متوفی بودم که با یکدیگر مشروبات الکلی و مواد مخدر مصرف کردیم اما ناگهان او اوردوز کرد؛ من هم که ترسیده بودم با کمک همدستم جسد را داخل بشکه قرار دادیم و به اطراف لواسان بردیم؛ هیچگونه جنایتی مرتکب نشدم و این حادثه بهخاطر مصرف مواد مخدر رخ داد.
ادعای دروغین متهم ردیفاول پرونده لو رفت
تحقیقات همچنان ادامه داشت تا اینکه صبح روز سهشنبه بیستونهم خردادماه، متخصصان پزشکی قانونی با آزمایشهای لازم از نمونههای برداشتهشده جسد اعلام کردند که مقتول هیچگونه موادمخدری مصرف نکرده است.
پس از اعلام نتیجه آزمایشهای پزشکی قانونی، با توجه به اظهارات دروغین متهم مبنی بر مصرف مواد مخدر مقتول و اوردوز وی در خانهاش فرضیه وقوع جنایت برای تیم جنایی پررنگتر شد.
اعتراف به جنایت اسیدی
متهم که همچنان منکر هرگونه درگیری خونین بود پس از مواجه با شواهد و ادله موجود داخل پرونده پرده از راز جنایت برداشت و ماجرا را اینطور توضیح داد: با مقتول اختلافات عمیق شخصی داشتم و برای همین دستم را به خونآلوده کردم.
مرد جنایتکار گفت: شب حادثه به خانه مقتول رفتیم، حالت طبیعی نداشتیم که بهخاطر همان اختلافات شخصی مشاجرهای میان ما شکل گرفت. در یک لحظه کنترل خود را از دست دادم و مرتکب قتل شدم.
او ادامه داد: پس از ارتکاب جنایت به همراه یکی از دوستانم جسد را داخل بشکه اسید گذاشتیم و پس از اینکه راهی کوههای اطراف لواسان شدیم آن را رها کردیم. هنگامی که بازداشت شدم سعی کردم تا با تناقضگویی مسیر پرونده را تغییر دهم و خود را تبرئه کنم اما موفق نشدم.
به این ترتیب، با دستور قاضی غلامحسین صادقزاده؛ بازپرس شعبه هفتم دادسرای امورجنایی، مرد جنایتکار برای روشن شدن زوایای پنهان پرونده و تحقیقات تکمیلی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.