یک نگاه/

دو خطا در تحلیل عاشورا

خطای اول در خوانش کربلا، خطای "قیام" به جای "مقاومت" است که عمر طولانی و تاریخی دارد. اما خطای دوم، یعنی خطای "شهادت‌طلبی"، به جای آمادگی برای "شهادت" برای مقاومت، عمر طولانی ندارد و به چند دهه‌ی اخیر برمی‌گردد. خطایی که برخی روشنفکران، مانند دکتر شریعتی به آن دامن زدند. 
کد خبر: ۱۲۴۸۴۶۴
|
۲۷ تير ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۱ 17 July 2024
|
2471 بازدید

  ۱.  عموما از عاشورا به عنوان "قیام امام حسین" یاد می‌کنند.  در حالی که امام حسین قیام نکرد. قیام و پیکار، منطق خودش را دارد.  الزامات و ویژگی‌هایی دارد که هیج یک از این الزامات و ویزگی‌ها با عاشورا منطبق نیست. از جمله این که اگر قرار بود که امام حسین علیه دستگاه حکمرانی یزید قیام کند، قاعدتا باید با ساز و برگ نظامی و آمادگی‌های جنگی، به همراه رزمندگان حرکت می‌کرد نه با خانواده و زنان و اطفال، بدون داشتن آمادگی‌ها و وسایل جنگ و حمله. 


علاوه بر این، آن‌چنان که نقل شده است، حتی زمانی که حر، راه را بر او بسته بود،  امام حسین برای جلوگیری از بروز جنگ و درگیری پیشنهاداتی داد که پذیرفته نشد. 
آن‌چه امام حسین انجام داد، قیام نبود، نافرمانی در برابر فرمان خلیفه برای سازش و مقاومت در برابر "تحقیر" بود. از ان‌جایی که روحی بزرگ و مرتفع داشت، و آزادگی برای او عنصر بسیار ارزشمندی بود، فرمانبری را از یزید، تحقیر روح خود تلقی می‌کرد. 

روایت شهادت تک تک یاران حسین در دشت کربلا


عاشورا، مقاومت علیه تحقیر بود. نه به حقارت بود و تمرد در برابر نیرویی بود که او را از بلندای انسانیت به پایین می‌کشید. 

   ۲.     دومین خطا در این است که امام حسین را طالب شهادت معرفی می‌کنند. گویی در همان ابتدا به قصد جان دادن و مرگ، راهش را آغاز کرده است. چنین خطایی، تفاوت ظریف میان  "شهادت‌طلبی" و "شهادت"، را نادیده می‌گیرد.


"شهادت‌طلبی"، یعنی شخص از همان ابتدا قصد و نیت دادن جان در راه معشوق را داشته باشد.  یعنی گویی خودِ مرگ، هدف و مقصد می‌شود. در "شهادت‌طلبی"، مرگ، خواستنی و آرزوی پیشینی به شمار می‌آید. آن‌که شهادت را می‌طلبد، مرگ خود را از خدا می‌خواهد. و این بسیار متفاوت است از "شهادت" به مثابه‌ی یک نتیجه‌ی احتمالی در پایداری در مسیر حقیقت‌طلبی. 


به عنوان مثال،  سرباز وطن که از سر اختیار، برای دفاع از مرزهای میهن‌اش به جبهه اعزام می‌گردد، به قصد ایستادن در برابر ورود دشمن به خاک وطن‌اش و به نیت مقابله با دست‌اندازی دشمن به سرزمین‌اش می‌جنگد. او می‌جنگد تا دشمن را به عقب براند. اما ممکن است در این تلاش و تقلای پاک، جان خود را نیز از دست بدهد. در واقع، جان دادن او، نه به خواست قبلی که نتیجه‌ی محتملی است که شاید رخ دهد و شاید چنین نشود. به عبارتی دیگر، سرباز، آمادگی دارد از آب و خاک‌اش حراست و حفاظت کند، حتی اگر در نتیجه‌ی مقاومت و جنگ، جان خود را از دست بدهد. 
بنا به مثالی که آورده شد، سرباز، شهادت‌طلب نیست. گرچه در پای دفاع، نیز آمادگی دارد که بمیرد. او طالب مرگ خویش نیست، بلکه تمام همت خود را برای دفاع انجام می‌دهد. خواه از جبهه، سالم برگردد و خواه جان‌اش را از دست بدهد.

امام حسین برای جان‌سپاری و مرگ، راهی کربلا نشده بود. راه را بر او بستند و جنگ را بر او تحمیل کردند. هدف او مرگ نبود، بلکه خواهان رهایی از سایه‌ی ستم و جهل خلیفه بود. آن روح آزاده، در برابر "تحقیر" مقاومت کرد. سر بر بلندای آسمان و عزت سایید و تسلیم نشد. تا جایی که از مرگ هم پروا نداشت. 

   او شهادت‌طلب نبود، اما شهادت را به منزله‌ی نتیجه‌ی احتمالی راه‌اش می‌پذیرفت. به قصد مرگ از مدینه خارج نشد، اما از مرگ نیز هراس نداشت. فرهنگ "شهادت‌طلبی"، مفهومی است که در خط و مشی ایدئوژیک امروزین خلق شده است. چنین مفهومی، در معارف دینی رد پایی ندارد.

  علی زمانیان 

اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
برچسب ها
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
تحولات اخیر سوریه و سقوط بشار اسد چه پیامدهایی دارد؟