به گزارش تابناک به نقل از تسنیم، مهاجرت حجیم و بدون ضابطه اتباع افغانستان به ایران در دو دوره حمله آمریکا به افغانستان در سال 1380 و بهویژه تسلط دوباره طالبان بر این کشور در سال 1400، ابعاد گستردهتری به خود گرفت.
آمارهای متفاوتی از تعداد مهاجران افغان در ایران از 3 تا 10 میلیون نفر ارائه میشود، حضور این جمعیت پرشمار در کشورمان، بهویژه با توجه به حضور غیرقانونی بسیاری از آنها و عدم ثبت یا شناساییشدنشان، واکنشهای متفاوتی را در جامعه برانگیخته است؛ برخی معتقدند که باید به هر طریق ممکن این جمعیت مهاجر غیرقانونی از کشور خارج شوند، در حالی که گروهی دیگر با توجه به شرایط حاکم در افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان، خواهان میزبانی از جمعیت افغانها تا تأمین امنیت و ارتقای کیفیت زندگی آنان در سرزمین مادریشان هستند.
بهتازگی افشای خلأهای قانونی موجود و سوءاستفاده از آنها توسط برخی مهاجران غیرقانونی برای تملک املاک در ایران، حقوقدانان و جامعهشناسان را در رسانهها و فضای مجازی و محافل حقیقی بر آن داشت تا به موضوع مهاجران افغان از زاویهای دیگر نگاه کنند و با توجه به اینکه جمعیت مهاجران افغان بهاندازه جمعیت چند کشور در حوزه جنوبی خلیج فارس تخمین زده میشود، این سؤال مطرح میشود؛ این جمعیت انبوه چه تهدیدی برای ایران محسوب میشود؟
در گفتوگویی با دکتر حمزه صفوی؛ استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر در حوزه سیاست خارجی به بررسی این مسئله از منظر تهدید یا فرصت بودن مهاجران افغان و همچنین آینده احتمالی آنان در ایران پرداختهایم. وی معتقد است که اگر در مدیریت مهاجران افغان، هوشمندی بهکار گرفته نشود، کشور از ابعاد مختلف امنیتی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی متضرر خواهد شد.
مشروح این گفتوگو در اختیار شما مخاطبان گرامی است:
گفتوگوی ما درباره جامعه افغانهایی است که در ایران زندگی میکنند، برخی از آنها دهههاست و برخی هم در سالهای اخیر میهمان ما شدهاند، گروهی قانونی به ایران آمدهاند و گروهی هم غیرقانونی، از طرفی هم در ایران کسی نظر خنثی به افغانها ندارد و برخی موافق میزبانی از آنها هستند، سؤال نخست ما این است؛ جمعیت افغانستانیها را چگونه باید مورد بررسی و مطالعه قرار داد؟
من برای صحبت دراین باره باید موضوعی را مطرح کنم و آن اینکه ما باید عینک و زاویه دید خودمان را مشخص کنیم، در ارتباط به پرداختن به مسئله مهاجران افغان، عینکی که پیشنهاد میکنم عینک غیراحساسی و واقعبینانه است؛ چون همانطور که گفتید مملکت تقسیم شده است به دو دسته موافقین و مخالفین حضور افغانها در ایران که بهنظر میرسد هر دو گروه در دیدگاههای خود مقداری اغراق میکنند و بخشهایی از حقیقت را نمیبینند.
بنابراین چارچوبی که برای بررسی مسئله پیشنهاد میکنم این است که نگاهی واقعبینانه و بهدور از احساسی شدن داشته باشیم، مثلاً اینکه یک افغان، تجاوزی انجام بدهد یا هر جرم دیگری مرتکب شود، عمل او نباید کل یک ساختار را به هم بریزد بهدلیل اینکه یک واقعه میان هزاران واقعه دیگر هست یعنی آن تحلیل نهایی بهدستآمده نباید تحتتأثیر وقایع رخداده قرار بگیرد.
نکته بعدی این است که باید تصمیم گرفت که از کجا به این مسئله نگاه کرد؛ بهاعتقاد من باید بر مبنای منافع ملی باشد، پس با این پیشفرض میتوانیم مسئله حضور افغانها در ایران را بررسی کنیم.
موضوعی که اخیراً به آن پرداختیم بحث یک خلأ قانونی و اقدام افغانهای غیرمجاز در تملک خانه و املاک در ایران با استفاده از قانون تشویق و حمایت سرمایهگذاری خارجی (مصوب 1381) است، این مسئله را چطور ارزیابی میکنید؟
بهنظرم طرح این سؤال ایراد دارد؛ زیرا طبق قانون، افغان غیرمجاز نمیتواند تملک خانهای را داشته باشد یعنی اگر افغانی غیرمجاز باشد طبق قانون نمیتواند اصلاً در کشور حضور مستمر داشته باشد و اگر بیعی که در آن شرایط پیش از بیع رعایت نشده و قانونی و معتبر نباشد، معتبر نیست و معامله باطل است.
منتها از منظر دیگری اگر عینک و نگاه خودمان را بر اساس منافع ملی تنظیم کنیم، این قسمتی از افغانها که بهصورت مجاز وارد شدهاند، میلیونها دلار را وارد کشور کردهاند آنهم در شرایطی که در ایران دلار وجود نداشت و مشکل تأمین ارز داشتیم، پس افغانهایی که مجاز به ایران آمدهاند در آن مقطع نقش مهمی را ایفا کردند.
بنابراین من با اصل مسئله تملک افغانهایی که بهصورت قانونی وارد کشور شدهاند بر املاک، طبق قانون مصوب 1381 مخالفتی ندارم و معتقدم اگر هوشمندانه هدایت شود میتواند آن هدفی را که ترسیم کردهایم برای اینکه منافع ایران تأمین شود محقق شود.
اساساً مسئله مهاجرین در دنیا بهاعتقاد من محل نمایش خردمندی کشورهاست یعنی شما میزان قدرت منطق و باهوشی کشورها را در مواجهه با مسئله مهاجرین میتوانید ارزیابی کنید. اگر در سراسر دنیا در امارات متحده عربی، در ترکیه و کانادا نگاه کنید میزان هوشمندی کشورها را میتوانید بررسی کنید به این نحو که هرچقدر میزان هوشمندی کشورها بالاتر بوده باشد، اینها در تأمین منافع ملی خودشان از جمله از قِبَل افغانها و دیگر مهاجرین توانستند موفقتر باشند و بهتر عمل کنند.
در مسئله افغانها، ایران در ارتباط با حمله آمریکا به افغانستان هیچ نقشی نداشته، در ارتباط با ترک آمریکا از افغانستان هم نقشی نداشته است ولی مسئله و سؤال این است؛ ایران در وضعیتی که با آن روبهرو شده چقدر توانسته است وضعیت پیشِروی خود را تبدیل به فرصت کند یا اینکه تبدیل به تهدید شود؟
بهنظر میرسد که در ایران بهخلاف کشورهای هوشمند جهان، یک پلن برنامهریزیشده برای سیاستگذاری دقیق و کلان در ارتباط با مسئله افغانها نداریم. بعد از خروج آمریکا از افغانستان و حضور مهاجرت افغانها به ایران، متأسفانه در وزارت کشور با یک خلأ برنامهریزی مواجه شدیم یعنی ما فقط با وضعیت مواجه شدیم بدون اینکه هیچ طرح کلانی برای آن داشته باشیم در حالی که مسئله مهاجرین در دنیا با برنامهریزیهای خیلی دقیق و خیلی هوشمندانه مواجه است که در نهایت منافع ملی آن کشورها حاصل میشود.
کشورها یک حاشیهای برای کمکهای بشردوستانه یا اهداف خیرخواهانه باز میکنند که ابعاد و اندازه آن کنترلشده و محاسبهشده است که مثلاً این کشور در این اندازه میتواند برای اهداف خیرخواهانه مهاجرین را جذب کند البته کشوری مثل آلمان، دامنه این حاشیه را نسبت به دیگر کشورها در خصوص مهاجرینی که از جنگ سوریه روانه اتحادیه اروپا شدند بازتر کرده است اما آن را بازتعریف میکند و گنجایش کشور و زیرساختها را در نظر میگیرد و بر مبنای خِرَد تصمیم میگیرد که؛ "ما در این بازه میتوانیم پذیرش داشته باشیم".
در ارتباط با ایران بهنظرم میآید که درباره مسئله مهاجران، برنامهریزی پیشینی و برنامهریزی پسینی وجود نداشت و مقامات ایران در یک آن با حجم وسیعی از مهاجرین غیرقانونی مواجه شدند و حتی امروز که با شما صحبت میکنم هنوز به آن برنامهریزی هوشمندانه برای مدیریت وضع موجود نرسیدهاند.
آیا راهکار قانونی و عملی برای ممانعت از سوءاستفاده افغانهای غیرمجاز از قانون تشویق و حمایت سرمایهگذاری خارجی وجود دارد؟
بیعی که یک طرف آن افغانستانی غیرقانونی باشد، آن بیع باطل هست اما این را در نظر داشته باشید که نباید جلوی مسیر ورود سرمایههای سرگردان از افغانستان به ایران گرفته شود و اتفاقاً باید مسیر سرمایهگذاری در ایران را باز گذاشت و تشویق کرد که این اتفاق رخ دهد؛ هرچند باید ملاحظات امنیتی و اجتماعی و سیاسی را در نظر گرفت و از مدلهای مدیریت هوشمند مهاجرین که کجا هستند و چهکار میکنند و از چهجایی آمدهاند، به چهجایی رفتهاند و محدوده سکونت چه هست و محدوده فعالیت چه هست و به چهکارهایی میتوانند اشتغال داشته باشند و شرایط زیستی آنها چه خواهد بود و... استفاده کرد.
باید برای همه اینها برنامهریزی صورت گیرد و از مدلهای موفق جهانی استفاده کرد، برای این منظور میتوان سمینار برگزار کرد و مدلی سیاستگذاری مثلاً کانادا و آلمان را در این موضوع بررسی کرد و میزان خردمندی آنها و نکاتی را که توانستند این مسئله را بهخوبی مدیریت کنند، مورد بررسی قرار داد و بر مبنای آنها یک مدل پیشنهادی برای ایران ارائه داد، راهکار قانونی برای مقابله با سوءاستفاده مهاجرین و افغانهای غیرمجاز همین است.
درباره افغانهای مقیم ایران اظهارنظرهای متفاوتی بیان میشود، شما میزبانی از جمعیت افغانها در کشور را تهدید میدانید یا فرصت؟
نه تهدید هست و نه فرصت؛ این بستگی به توانایی مدیریت ما بر مبنای یک طرح کلان دارد. حضور افغانها در ایران میتواند تهدید باشد یا میتواند فرصت باشد. امروز که داریم با هم صحبت میکنیم بهدلیل اینکه این هوشمندی از سوی مقامات ایران وجود نداشته است، وجهه تهدیدبودنش سنگینتر از وجهه فرصتبودن آن است، هرچند که باز تأکید میکنم میزان انتفاع دلاری و ارزی را که وارد ایران شده است، نباید از چشم بیندازیم که عدد قابلتوجهی است و چیزی نیست که بهراحتی از آن بگذریم.
اما برای اینکه این حضور، تبدیل به فرصت شود، هنوز دیر نشده است؛ کمیسیونهای شورایعالی امنیت کشور باید آن را پیشنهاد دهند تا وزارت کشور، فراجا، وزارت آموزش و پرورش (به این دلیل که مشخص شود تا چهحد از مدارس ما میتوانند آنها را جذب کنند)، وزارت بهداشت و وزارت اقتصاد و حتی کارشناسان بحثهای فرهنگی و اجتماعی و جامعهشناسی همه ابعاد را در نظر بگیرند تا با دستیابی به یک ساختار منسجم و مدیریت هوشمند، بتوانیم حضور افغانها در ایران را به یک فرصت تبدیل کنیم.
موضوع دیگر، نگرانی بابت تغییر ترکیب جمعیتی کشورمان با حضور پرشمار افغانها در ایران است، آیا باید نسبت به موضوع واکنش نشان داد؟
یک ایدهای در کشور وجود دارد که میخواهند از بخشی از افغانها برای روند تغییر موازنه تسنن و تشیع استفاده کنند که بهنظرم میآید این ایده، ایده خوب و کارآمدی نیست و تالیفاسدهای بیشتری نسبت به منافع آن دارد، یکی از علتهایی که بهنظر میآید کشور دچار سردرگمی سیاستگذاری کلان در ارتباط با مسئله افغانها شده همین مسئلهای بود که بههرحال بیاییم از این افغانهای شیعه استفاده کنیم برای بهنوعی جلوگیری از تناسب جمعیت مذهبی؛ من مدافع این ایده نیستم و این ایده را مفید نمیدانم و معتقدم که عواقب منفی این ایده بیشتر از محسّنات آن هست.
آینده جامعه افغان در ایران را چگونه ارزیابی یا پیشبینی میکنید؟
سؤال بهنظرم کلی است و آیندهای که برای آن برنامهای وجود نداشته باشد، آیندهای پر از تهدیدات امنیتی و جامعهشناسی است و حتی میتوانم بگویم که اگر این روند بهخوبی مدیریت نشود، خاطره خوب و افکت خوب از ایران در ذهن افغانها نخواهد بود و ما هم بهنوعی اینکه جمعیت افغانها را بهرهبردار و متنعم از سوبسیدهای کلان اقتصادی که در کشور هست میکنیم و امکانات در اختیار آنها قرار میدهیم و به ایشان خدمات میدهیم، نخواهیم توانست از مزایایی که میتوان از این قشر برای خودمان تعریف کنیم بهرهبرداری کنیم و نخواهیم توانست نام نیک یا اعتبار خوب یا افکار عمومی مثبتی از خودمان ایجاد کنیم، این یک خطر محسوس است مگر اینکه برگردیم به آن طراحی هوشمندانهای که در این گفتوگو بر آن تأکید دارم.
مبنا و زیرساخت این مدیریت هوشمند چیست؟
پدیده مسئله امنیتی در مورد افغانها را باید بهخوبی رصد کنیم؛ یعنی تهدیدات امنیتی برای افغانها میتواند تهدیدات جدی باشد و تهدیدات جمعیتی هم برای اینها میتواند تهدیدات جدی باشد، که در بحثهای مرتبط با این مسئله زیاد به آن اشاره شده است.
نکتهای که میخواهم اضافه کنم این است که مهاجران افغانستان زمینه خوبی برای شروع همکاری مجدد با اتحادیه اروپا و کشورهای اروپایی هستند؛ از قضا مسئله افغانها نقطه مشترک همکاری ایران و اتحادیه اروپا میتواند باشد که از این فرصت میتوانیم استفاده کنیم. بین ایران و کشورهایی مثل ژاپن هم این موضوع میتواند زمینه همکاری مشترکی را فراهم کند و حتی میشود استثنائاتی از قانون تحریمهای آمریکا را برای آن طلب کرد و کمکهایی را از جامعه جهانی برای مدیریت وضعیت افغانها درخواست کرد.
مسئله افغانها این پتانسیل را دارد که تبدیل به فرصتی برای جامعه ایران شود اما طی یک برنامهای باید بهصورت تدریجی افغانهایی را که در کشورمان حضور دارند، غربال کنیم و آنهایی که بهصورت غیرقانونی وارد ایران شدهاند بهصورت مرحلهای از ایران خارج شوند حتی در مورد آن گروهی که قانونی در کشورمان هستند هم باید غربالگریهای اطلاعاتی و امنیتی انجام شود و رصد دقیقی صورت بگیرد و از نظر ارتباط و همکاری با افراطگرایان پیرو تفکرات تروریستی دائم در رصد باشند.
الآن بحثهایی شروع شده است که یک سامانه کلانی باید در وزارت کشور و فرماندهی انتظامی راهاندازی شود تا افغانها اعم از مجاز و غیرمجاز، کد رهگیری و پیگیری داشته باشند و مشخص باشد که الآن کجا ساکن هستند و در چهوضعیتی بهسر میبرند. آنهایی که وضعیت غیرقانونی دارند باید بر اساس مدل شبیه مدلهای کمپی که در اروپا برای مهاجرین فعال است نگهداری شوند.
نکته بعد اینکه در ارتباط با جرایم سازمانیافته و جرایم فردی این اطمینان باید برای مهاجرین وجود داشته باشد که کوچکترین تخطی از قوانین، قابل اهمال یا بخشش نیست و امکان گریز از مجازات برای مجرم وجود ندارد، یعنی برخورد قاطع با قانونشکن در ارتباط با مسئله افغانها باید بهصورت ویژه پیگیری شود.
دستیابی به مدیریت هوشمند مسئله مهاجرین غیرقانونی امری زمانبر نیست؟ آیا نمیتوان به راهکارهای موقت و کوتاهمدت رسید؟
اتفاقاً خیلی زمانبر نیست و اگر کشور خیلی خوب به اهمیت موضوع پی ببرد در عرض 6 ماه میتوان یک برنامه جامعه نحوه مدیریت و کنترل و رویارویی با مسئله افغانها را تدوین کرد و ظرف یک سال آن را اجرایی کرد.