سیدرضا فیضآبادی - تابناک، دوستان در عالم رویا و خیال میتوانند بگویند ما قهرمان المپیک شدیم، اما جدول ردهبندی ۱۰ کشور رتبه اول تا دهم را نگاه کنید. رابطه مستقیمی بین همین رتبهبندی با پیشرفتهای صنعتی و علمی و اقتصادی و فرهنگی در این کشورها دارد.
اگر آمریکا و چین در آن بالا هستند و ژاپن و استرالیا و فرانسه و آلمان و ایتالیا در ردههای بعدی، حتماً در اقتصاد و فرهنگ و سیاست هم همینقدر پیشرفت کردهاند و اما رتبه ایران در مکان ۲۱ بعد از برزیل و قبل از اوکراین جنگزده قابل قبول است، اما این جایگاه به معنای پیشرفت ما نیست. چه اینکه همین را هم مدیون دو رشته سنتی مدال بگیر در ادوار گذشته هستیم. از المپیک ۲۰۰۰ سیدنی به بعد همیشه تکیه ایران بعد از کشتی روی تکواندو و وزنهبرداری بوده است که این بار حتی وزنهبرداری هم دور از انتظار نتیجه گرفت.
تکواندو در پاریس شاهکار کرد و کشتی هم در فرنگی فوق العاده بودیم، اما در آزاد از نبود مربیان با دانش و کاربلد و باهوش که در کنار تجربه مجهز به علم روز هم باشند، بیبهره ماندیم.
باید در کشتی آزاد فکری اساسی داشت و بیجهت به بهانه تراشیهای آدمهای کوچک گوش نداد. یقین دارم که خود علیرضا دبیر بهتر از هر کسی میداند دوران مربیانی مثل محسن کاوه به پایان رسیده و باید یک فکر اساسیتر برداریم. حتماً رئیس فدراسیون دنبال گزینهای مثل حسن رنگرز در کشتی آزاد است تا با خاطری آسوده قهرمانان آزادکار را به او بسپارد.
اما در مجموع درود بر هر دو «قهرمان-مدیر» ورزش کشور که پرچم را بالا بردند هم ساعی و هم دبیر...
بوقهای اطراف کاروان که کارشناسان نان به نرخ روز خور محسوب میشوند، نتیجه گرفتهاند که کاروان ایران موفقترین کاروان در ادوار المپیک بوده، حتی از المپیک لندن هم آنرا پررنگتر تلفی میکنند. نه برادر من، نه آقای رئیس و آقای دبیر کل المپیک. گستره مدالی کاروان در لندن شامل ۴ رشته ورزشی بود و برای نخستین بار دوومیدانی هم در لندن به جمع رشتههای مدالآور اضافه شد که با هنرمندی همین جماعت نان به نرخ روز خور نقره احسان حدادی دیگر تکرار نشد.
منظور این نیست که حدادی باید در المپیک بعدی هم مدال میگرفت، بلکه احسان به متولیان ورزش اثبات کرد که ایران در دوومیدانی به خصوص در پرتابها زمینه رشد و تعالی دارد. همه چسبیدن به حدادی و یک قهرمان ملی المپیکی هم دنبال چنین فضایی است تا اگر ۱۰ متر با رکورد مدال نقره خود هم فاصله دارد، او را با خواهش و تمنا فقط به المپیک ریو و توکیو برسانند.
این درد ورزش ماست. حتی تیراندازی در توکیو وقتی با جواد فروغی ۴۰ ساله صاحب یک طلای ارزشمند شد، به جای توسعه برگشتیم به خانه اول. فعلاً اینجا این قضیه را تمام کنیم که ورزش ما در المپیک پاریس سقوط آزاد داشت و دو رشته سنتی کشتی و تکواندو سرافرازمان کردند، اما آیا واقعاً به لحاظ توسعه اقتصادی و اجتماعی و ورزشی جایگاه واقعی ما همینجاست که هستیم؟!
خودمان را گول نزنیم. بیایم به فکر رنسانس در فدراسیونها باشیم. بیاییم یک الگوی جدید تعریف کنیم. بینیم که دبیر و ساعی چگونه توانستند قهرمانان خود را به لحاظ جسمانی-روحی و روانی و سایر عوامل در نقطه اوج به المپبک برسانند. البته دبیر حتماً باید با مربی بیاخلاقی که برخورد زشت و زنندهای با رئیس کمیته پزشکی اتحادیه جهانی کشتی داشت برخورد کند. دکتر شادگان هموطن ما و افتخار ایرانیان هست، اما جایگاه حقوقی او خیلی بالاتر از این حرفهاست و یک مربی درجه دوم که با بیهنری در کنار سرمربی سنتی سه فینال را باختند، به چه اجازهای با دکتر شادگان آن برخورد زننده را انجام داد؟
جوانان ایرانی در همین المپبک پاریس ثابت کردند که در تمامی رشتهها میتوانند مدعی باشند، به شرط آنکه فدراسیونها از افراد کاردان و فنی شکل بگیرد. بازهم مجبوریم مثال بزنیم؛ هادی ساعی، مجید افلاکی، مینو مداح و مهروز ساعی؛ نقش هر یک چقدر در موفقیت تکواندو کاران تأثیرگذار بود؟ کشتی فرنگی با علیرضا دبیر و حسن رنگرز چرا موفق شد؟
تیراندازی و تیراندازی با کمان نشان دادند با یک پروسه ۴ ساله در المپیک بعدی شانس مدال است. ژیمناستیک، شمشیربازی و سنگنوردی در یک قدمی مدال بودند، پس باید با تغییراتی فنی و نگاهی حرفهای و استعدادیابی برای المپیک بعدی به خود باوری برای مدال برسیم.
کلام آخر؛ باید راهحلی و تبصرهای به اساسنامه فدراسیونها اضافه کرد تا فدراسیونهایی که سال به سال دریغ از پارسال در باد انتخابات مجامع خود خوابیدهاند و رأی مجمع را ضامن بقای خود تحت هر شرایطی میدانند، در صورت نرساندن رشته ورزشی به پارامترها و شاخصهایی که برایشان تعریف شده، برکنار شوند یا فرصت تمدید دوره خود را نداشته باشند. برای ثبتنام ریاست فدراسیونها اولاً دست از سفارش بازی برداریم، ثانیاً راهی پیدا کنیم که در هر رشته متخصصان همان رشته عنان کار را به دست گیرند. میدانم فوراً جواب میآید هر قهرمانی که مدیر موفقی نمیشود.
کاملاً ایده درستی است، ولی اگر بناست برادر فلان شخصیت سیاسی و مجلسی و شورای شهر بیاید در حضور این همه متخصص و قهرمان، سوار بر گرده ورزش شود و بعد هم به جای پرداختن به ورزش دنبال عکس یادگاری با سلبریتیها و سفرهای آنچنانی و معاملات از طریق رانت ورزش و برون سپاری فضاهای ورزش باشد، چرا این فرصت را به متخصصها و قهرمانان ندهیم؟
باید به مسعود پزشکیان، رئیس جمهور منتخب گفت تخصصگرایی را در ورزش هم اجرایی کنید. همانطور که یک قهرمان المپیک نمیتواند خلبان خوبی هم باشد یا اگر شما فرزندان خود را به سمت ورزش بفرستید آنها را به رئیس مجلس سفارش نمیکنید، بلکه به یک مربی بادانش و فهیم و سلامت معرفی میکنید. پس لطفا بفرمایید سیاسیون برگردند به همان میز سیاست و ورزش را دست ورزشیها بسپارید.
انتظار داشتیم اینکار را با انتخاب یک فرد ورزشی در رأس وزارت ورزش شروع کنید و این خواسته به حق اغلب کارشناسان بود، اما فعلاً که این یک مورد با شعارهای شما فاصله دارد. حداقل در بخشهای تخصصی دست مدیران ورزشی را باز بگذارید. در هر حال اساسنامه فدراسیونها باید به سود ورزش یک تغییراتی داشته باشد.