به گزارش «تابناک» به نقل از خبرآنلاین؛ اما تغییر نام معابر مسئلهای نیست که ویژهی دوران ما باشد، تاریخ ایران اگر نخواهیم به خیلی عقبتر برویم، دستکم از دورهی محمدرضا پهلوی فراوان از این تغییر نام خیابانها را در پایتخت تجربه کرده است؛ تغییرهایی که برخی از آنها را مردم برنمیتابیدند و اگرچه به ظاهر ندای اعتراضی بلند نمیشد اما همچنان نام آن گذر یا خیابان را به نام قبلی میخواندند.
برخی تغییر نامها بر خیابانها مینشینند و زبان مردم خیلی زود به گفتن نام تازه عادت میکند، ولی برخی دیگر اینگونه نیستند و هرچه هم که زمان بگذرد همچنان آن خیابان، میدان یا گذر را با نام پیشین خوانده میشود. نمونهی بارزش میدان توپخانه است که به دستور امیرکبیر ساخت آن آغاز شد و چون پیشتر از آن یعنی در زمان فتحعلیشان محل استقرار توپها و توپچیها بوده میدان توپخانه نام گرفت و همچنان مردم آن را با نام توپخانه میخوانند.
یا تقاطع «ولیعصر» - «اسدآبادی» را که همچنان پس از گذشت ۴۶ سال آن را به «دوراهی یوسفآباد» میشناسند. همینطور است خیابان «مطهری» که «تختطاووس» خوانده میشود و «کارگر شمالی» که هنوز «امیرآباد»، و بسیاری موارد دیگر که در این شهر فراوان است.
تغییر نام خیابانها و گذرگاهها اگرچه امری است که به نظر طبیعی میرسد و ممکن است با گذشت زمان، رخدادهای آن بستر، تغییر حکومتها و... انجام شود، اما اگر این تغییرها بدون در نظر گرفتن شرایط هویتی آن خیابان یا گذرگاه رخ دهد، بدون تردید مانا نخواهد بود و فقط بر تابلو نقش میبندد بدون اینکه بر زبان مردم جاری شود.
گاهی این تغییر نامها جز هزینه و به مضحکه گرفته شدن شهرداری دیروز و شورای شهر امروز چیزی در پی نداشت و ندارد، مثلا در دورهی پهلوی شهرداری چندین بار کوشید نام خیابان «قوامالسلطنه» را تغییر دهد، «رفائیل»، «زرتشتیان»، «ستاد ارتش»، «موزه»، «کتابخانه ملی»، «میلچارسکی» نامهایی بود که در مقاطع مختلف شهرداری روی کاشی این خیابان نوشت. اما چون از قدیمالایام خانهی قوامالسلطنه در آن خیابان قرار داشت، اهالی هیچیک از نامهای دیگر را برنتابیدند و همچنان نام خیابان محل سکونتشان را در نامههای اداری و... «قوامالسلطنه» ذکر میکردند، تا اینکه پس از انقلاب نام آن به «سی تیر» تغییر کرد؛ نامی که در دورهی دوم مصدق مدتی به آن خوانده شد ولی به تغییر کاشی و... نکشید و با کودتای ۲۸ مرداد به محاق رفت. بعد از انقلاب که «سی تیر» نام گرفت، این نام بر آن خیابان نشست، آن قدر خوب که بر زبانها جاری شد و اهالی نیز با جان و دل آن را پذیرفتند.
پس از انقلاب نیز به واسطهی دگرگونی بنیادینی که در ایران پدید آمده بود، حکومت تازه پس از مدتی اقدام به تغییر نام خیابانها کرد؛ تغییراتی که بسیاری از آنها مدت کوتاهی دوام آورد و باز دستخوش تغییر شد. خیلی از گذرها نیز به نام کشتهشدگان مجاهد خلق در مبارزات منجر به پیروزی انقلاب تغییر کرد مثل «خیابان حنیفنژاد» که کمی بعد با زاویه گرفتن آنها با انقلاب با نامهای تازه جایگزین شد.
خیابان «ولیعصر» کنونی که پس از انقلاب به نام «مصدق» تغییر یافت نیز در خرداد ۶۰ و پس از انتقاد جبهه ملی به لایحه قصاص و اعلامیه آن که مردم را در روز ۲۵ خرداد در اعتراض به این لایحه دعوت به راهپیمایی کرد، با توجه به اینکه سه روز پس از آن نیمه شعبان بود توسط انقلابیون به «ولیعصر» تغییر کرد و این نام نیز اتفاقا جا افتاد و بر روی آن خیابان ماند؛ چراکه در آن برهه نفوذ کلام امام خمینی در بین اکثریت ایرانیان چنان بود که وقتی کسی را به نقد میکشید، تمامی مردم منتقدش میشدند، حتی اگر آن شخص مصدق باشد. امام خمینی در صبح روز ۲۵ خرداد ۶۰ همان روزی که قرار بود طرفداران جبهه ملی در مخالفت با لایحهی قصاص راهپیمایی کنند، سخنرانی تندی علیه جبهه ملی و مصدق ایراد کرده بودند.
امروز نیز همچنان ماجرای تغییر نام خیابانها چند وقت یک بار محل بحث و تشویق و یا جنجال و انتقاد میشود، مثلا شورای شهری که نام خیابانی در عباسآباد (بهشتی کنونی) را به نام «عباس میرزا» نامگذاری کرد و حسابی مورد حمایت مردم قرار گرفت، حالا یکهو تصمیم میگیرد نام خیابان «بیستون» را که برگرفته از تاریخ ایران باستان است به «یحیی سنوار» تغییر دهد، خوب نگفته پیداست که عاقبت چنین تصمیمی چیست و ناچار از آن عقب مینشیند.
نقش مردم و هویت
نکتهای که به نظر میرسد دستکم در سه چهار سال اخیر در مورد تغییر نام خیابانها در شورای شهر مطلقا مغفول مانده، نقش مردم است. انگار اصلا این مردم نیستند که باید آن نام را بر زبان برانند، یا اینکه این نام قرار است تزئینی باشد. اینکه ساکنان یک گذر، خیابان یا میدانی با تغییر نام آن موافق باشند، بهترین ملاک برای درستی تصمیم در این تغییر است، چراکه تا آنها این را نپذیرند صد سال هم بگذرد باز آن معبر را با نام قبلی میخوانند.
نکتهی مورد غفلت واقع شدهی بعدی توجه به هویت یک مکان است که گاه با نامگذاریهای اشتباه ضایع میشود. علیرضا افشاری کنشگر فرهنگی در یادداشتی که چندی پیش دربارهی یکی از همین تغییرات جنجالبرانگیز نوشت بهدرستی به این مسئله پرداخته و نوشته است: «ایراد چنین نامگذاریهایی... بهویژه قطعِ پیوند با تاریخِ آن خیابان است که برای نمونه در پیوند با تغییر بسیار فراوانی که در این سالها بهخصوص در دوران شهرداریِ آقای قالیباف در محلههای تهران رخ داد (و خانهها و بافتهای تاریخی نابود شدند و برجهایی، حتی در جاهایی که امکان تردد برای آن انبوه بهرهبرندگان از برجها وجود نداشت، سر برافراشتند و با تخریبِ فضاهای پیرامونِ شهر تهران، بهویژه فضای سبز جنگل چیتگر، بخشهای بسیاری به شهر تهران افزوده شدند) هویت شهری تهرانی و خاطراتِ آن، گویی از تاریخی هزاران ساله یاد میشود، در شُرُف نابودی قرار گرفت.» بگذریم از اینکه به عقیدهی او حتی گاهی این تغییرها حق برخی افراد از جمله کسانی که در معبر مورد نظر کار بزرگی انجام دادهاند و نامشان بر آن مانده را ضایع میکند.