فاطمه رجبي امروز در سايت شخصياش بار ديگر با بيان برخي اتهامات به برخي از شخصيتهاي كشور و نظام، نوشت: از قاليباف علاوه بر شعار انتخاباتي رياستجمهوري، در عمل در شهرداري تهران، پايبندي به رفتار رضاخاني را نشان داده است. از قلع و قمع گل و گياه تا بريدن درختان و کندن و شخمزدن آسفالت و جدول تازهساز، که همه و همه با بيتالمال براي اهداف غرضمند سياسي به انجام رسيده است. «فرهنگ رضاخاني» در شهرداري تهران را نيز بايد در تبليغات عيد فطر با دختران بيفرهنگ مأمور قاليباف ديد و «پرويز تناولياش» و موارد متعدد ديگر! هيچ گلايهاي از قاليباف نيست. زيرا او مانند ديگر نظاميان مستعفي و بازنشسته يک شبه رجل سياسي شده و شيفته قدرت، به «فقد هويت» دچار است، و البته دوستدار «مدرننشانداده شدن» و «پسند آمريکا و انگليس» و ...! مگر برنامه تبليغاتي فرهنگسوز او در انتخابات که تا 70 ميليارد تومان تخمين زده ميشد، الگو گرفته از «بلر» نخستوزير منحوس و معزول انگليس نبود! مگر سفرهاي پي در پي بدون دليل و بيسابقه او در شهردار تهران به پاريس و سوئيس و ديگر نقاط اروپا با هزينه ملت، او را در پي کسب قدرت با «حمايت بيگانگان « نشان نميدهد. «فقد هويت» دردي بيدرمان است. و از اين روي علاوه بر «هاشمي» و «خاتمي»، «کروبي» را هم جزء امدادگران و عقبه داخلي قاليباف ميکند. به اين همه شعور و درک و بينش و خردگرايي بايد چه نثار کرد؟ همان ابزار احساسات بيشائبه نفرتانگيز مردمي نسبت به شهرداري قاليباف را
لجنپراکني صهيونيستي روزنامه «تهران امروز» «عليه رئيسجمهور، باورهاي امام زماني عجلالله تعالي فرجهالشريف او، نقي هولوکاست و محورهاي بالنده گفتماني وي، روسياهي رضاخاني را ميرساند، که در «انجام وظيفه براي موساد و سيا» سنگتمام گذاشته است.
واقعاً منابع مالي «قاليباف» کجاست و چيست؟ آيا او هم مانند هاشمي به ستادهاي خود جوشي؟!! و هزينه دوران انتخابات تکيه دارد؟ يکبار محسن رضايي در انتخابات نهم، اشاره به مخارج هنگفت انتخاباتي برخي نامزدها از فروش موادمخدر کرد.»
اما امروز چه؟ راهاندازي و گرداندن سه روزنامه و دهها سايت از چه منابع مالي داخلي و خارجي تغذيه ميشود؟ بهترين احتمال آن است که «بيتالمال را از شهرداري تهران» منبع آن بدانيم. واقعاً شاهکار اعضاي شوراي سوم تهران در انتخاب و ابقاي اين «امين» براي اموال مردم از «توبيخ و استيضاح» هم ميگذرد. هيچيک از آنها هم لابد پاسخگوي خداوند نخواهند بود. زيرا مردم را هم لايق پاسخگويي به فجايع انجام يافته توسط شهرداري تهران نميدانند. آيا مدير رضاخاني اگر لايق منتخبان او در شوراي شهر است، براي مردم تهران هم صالح است؟
اينکه «وردينژاد» نظامي پيشين که با خمپاره و موشک صهيونيستي روزنامه «ايران» و خبرگزاري جمهوري دولت خاتمي «اسلام» و «انقلاب اسلامي»، «امام خميني» و «بسيج پرافتخار او» را، گلولهباران ميكرد و اينك به گونهاي نماينده قاليباف در فرهنگسوزي شده، تجمع «رضاخاني»ها را اعلان ميکند. نه چيز ديگر!
از بقيه اعضا که در روزنامهها، نامبرده شدهاند، يکي «عنصري پست و ذليل» است که در سال 84، اميد فراواني به «اعمال نفوذ»ها براي «رياست ايرنا» داشت به همين جهت در جلساتي «مجيزگويي احمدينژاد را چنان ميکرد که کلمات و واژگانش فقط تهوعآور بود»! مثلاً: «اين مرد- احمدينژاد- مغناطيسي دارد که هرکس را كه از کنار او رد بشود جذب ميکند. من در سفر رياض اين مهم را به عينه ديدم.» اف بر عناصر ذليل و قدرتطلب! لابد آن مغناطيس امروز به قاليباف سرايت کرده، هرچند همان روزها آگاهان با وحشت اين عنصر را مزدور قاليباف اين «فاقد هويت» ميدانستند! همانکس که در سازمان تبليغات هم گل ميکاشت و ...
بديهي است «فرهنگ رضاخاني» جز «بيدادگري» ثمري نخواهد داشت. بنا بر اخبار منتشره، قاليباف، معاونانش، اياديش و نزديکانش، با «پول به يغما برده از شهرداري تهران» در حرکات رضاخاني، جز به مدح و ثناي سلطنتپرستان پس از انقلاب، آنها که مافياي قدرت و ثروت را در هزار فاميل ايجاد کردهاند، چشم نبايد داشته باشد.
آنچه قاليباف ميکارد، علاوه بر فرهنگسوزي، نفرت و انزجار بيش از پيش ملتي با فرهنگ است که «رضاخان پالاني»، «رضاخان قلدر» و «رضاخان حزباللهي» را در زبالهدان تاريخ دفن کرده و خواهد کرد. قطعاً رضاخان حتي با دزديدن واژه حزب الله با عدم صلاحيت ديني و سياسي همراه است، و دست و پازدنهاي مرگبار به او کمکي نخواهد کرد.